تبیان، دستیار زندگی
ین شناخت والا و گرانقدر، خود بهترین راه به سوی شناخت حق است. به بیان پیشوای موحدان، علی علیه السلام من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : هاجر نادعلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چگونه حرمت شما حفظ می شود؟

این شناخت والا و گرانقدر، خود بهترین راه به سوی شناخت حق است. به بیان پیشوای موحدان، علی علیه السلام «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه»؛ هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است.

هاجر نادعلی/ کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
شناخت انسان

شناخت انسان دریچه ورود به تربیت، و تعیین کننده ترین مبحث نظری در تربیت است. نوع شناخت انسان، نوع نظام تربیتی را معین می کند و هر گونه که انسان شناخته شود، بر اساس همان شناخت، رفتارها و اقدامات و برنامه های تربیتی شکل می گیرد. گرایشها، ارزشها و روشهای تربیتی همه بر مبنای نوع نگرش به انسان و چگونگی دریافت او سامان می یابد.

در منظر امیرمومنان علی علیه السلام شناخت انسان و استعدادها و جایگاه او چنان مهم تلقی شده است که آن حضرت فرموده است: «العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ، وَ کَفی بِالمَرءِ جَهلاً ألّا یَعرِفَ قَدرَهُ.»

دانا کسی است که قدر خود را بشناسد؛ و در نادانی انسان همین بس که شناخت خود و ارزشها و استعدادهای خود برترین شناختهاست و هیچ چیز مانند آن کفایت کننده آدمی نیست.

به خود بیاییم!

امیرمومنان علی علیه السلام در وصیتنامه تربیتی خود به امام مجتبی علیه السلام چنین آورده است:

«وَ مَنِ اقتَصَرَ عَلی قَدرِه کانَ أَبقی لَهُ.» هر که قدر خود بداند حرمتش باقی ماند.

از بزرگترین و مهمترین سودمندیهای خودشناسی آن است که نیکوترین وسیله و کاملترین سبب برای شناخت خدای متعال است؛

تا انسان به خود نیاید و قدر خود را در نیابد و از بیگانگی با خود دست بر ندارد، نمی تواند وجود خود را که گرانبهاترین موجود و والاترین گوهر هستی است، در جهت تربیت حقیقی به کار اندازد و استعدادهای شگفت خود را شکوفا نماید. امیرمومنان علی علیه السلام دستیابی به شناخت خود را بالاترین توفیق آدمی معرفی کرده و فرموده است: «نالَ الفَوزُ الأَکبرَ مَن ظَفَرَ بِمَعرِفَةِ النَفسِ.» آن که به شناخت خود دست یافت، به بزرگترین نیکبختی و کامیابی رسید.

هیچ شناختی به سودمندی شناخت نفس نیست، چنانکه امیر بیان، علی (علیه السلام) در توصیف آن فرموده است: «مَعرِفَةُ النَفسِ أَنفَعُ المَعارِفِ»؛ شناختن نفس، سودمندترین شناختهاست.

برترین شناختها شناخت خود است و بی گمان ضروری ترین معرفتها همین است و هیچ چیز چون آن یاور آدمی در سیر تربیتی و حرکت کمالی نیست. به بیان امیر مومنان علیه السلام: «کَفی بِالمَرءِ مَعرِفَةِ أَن یَعرِفَ نَفسَه»؛ در معرفت انسان همین بس که او خود را بشناسد.

عیوب ما سودمندند!!

شناخت انسان به ارزشهای وجودی خود و استعدادهای درونی خویش و تواناییها و امکانات نفس و مراتب وجود و نیز شناخت آفات نفس و عیوب خویش، بهترین بستر برای اصلاح و تربیت است و تا این معرفت حاصل نشود، سیر درست تربیت فراهم نمی گردد؛ و این معرفتی نیکو است، چنانکه امیر مومنان علیه السلام فرموده است: «مَعرِفَةُ المَرءِ بِعُیوبِه أَنفَعُ المَعارِفِ»؛ سودمندترین شناخت آن است که آدمی عیوب خود را بشناسد.

از آنجا که نفس پدیده ای عینی و کامل است، آگاهی پیدا کردن نسبت به آن، به این اعتبار که موجودی دارنده عجایب و مواهب است، شناختن آفریننده و به وجود آورنده این موجود عجیب و بدیع را ایجاب می کند.

چنین مجموعه شناختی برترین شناخت را برای آدمی حاصل می نماید، تا راه تربیت را که از خود او می گذرد، به درستی تشخیص دهد و این راه را به نیکویی طی نماید و استعدادهای خود را در جهت کمال مطلق شکوفا سازد.

خودت را بشناس، خدا را شناخته ای!

این شناخت والا و گرانقدر، خود بهترین راه به سوی شناخت حق است. به بیان پیشوای موحدان، علی علیه السلام «مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه»؛ هر که خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است.

پس به حق باید این شناخت را غایت معرفت و نهایت حکمت دانست، زیرا همه شناختها در گرو آن است و راه والاترین معرفتها از آن می گذرد. سخنان امیر بیان، علی (علیه السلام) در این باره صریح و گویا است: «غایَهُ المَعرفَةِ أَن یَعرِفَ المَرءُ نَفسَه»؛ هدف نهایی معرفت، آن است که آدمی خود را بشناسد.

«مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد انتَهی اِلی غایَهِ کُلِّ مَعرفَةِ و عِلمٍ»؛ هر که خود را بشناسد، به نتیجه و غایت هر شناخت و دانشی دست یافته است.

مراتب خود شناسی

معرفت نفس یا خودشناسی را مراحل و مراتبی است: پس از آنکه آدمی نفس خود را به صورت علمی و نظری شناخت، لازم است که از طریق تجربی و عملی نیز به شناختن آن بپردازد، سپس از تواناییهای نفس بر هر کار و توانمندیهای آن برای روبه رو شدن با واقعیات آگاه شود. و این شناخت شناختی بسیار پرفایده و بزرگ است، زیرا به آدمی مدد می رساند تا کمبودهای مربوط به نفس خود را به اندازه ای که ممکن است جبران کند. و اهمیت این کار بر هیچ هوشمند بصیری پوشیده نیست. و اگر کننده کار نسبت به استعدادها و نیروهای خود برای پرداختن به آن کار آگاه نباشد، آن کار به صورتی که شایسته است انجام نخواهد شد. به همین جهت است که امام علی علیه السلام گفته است: «هَلَکَ امرَءٌ لَم یَعرِف قَدرَه»؛ کسی که ارزش خود را نشناخت، تباه گشت.

فواید خودشناسی

خودشناسی فوایدی فردی واجتماعی دارد که ارزشمند و حیاتی است، به برخی از آنها اشاره می کنیم:

١) شناخت عیوب نفس.

٢) شناخت تواناییها و امکانات نفس.

تا انسان به خود نیاید و قدر خود را در نیابد و از بیگانگی با خود دست بر ندارد، نمی تواند وجود خود را که گرانبهاترین موجود و والاترین گوهر هستی است، در جهت تربیت حقیقی به کار اندازد.

٣) معرفت فضایل نفس.

٤) شناخت دیگر مردمان و مراتب ایشان.

٥) شناخت خدای متعال.

از بزرگترین و مهمترین سودمندیهای خودشناسی آن است که نیکوترین وسیله و کاملترین سبب برای شناخت خدای متعال است؛ و این شناخت از دو راه حاصل می شود:

الف- از آنجا که نفس پدیده ای عینی و کامل است، آگاهی پیدا کردن نسبت به آن، به این اعتبار که موجودی دارنده عجایب و مواهب است، شناختن آفریننده و به وجود آورنده این موجود عجیب و بدیع را ایجاب می کند، به ویژه اگر این آگاهی نسبت به بزرگترین صفات و مواهب موجود در نفس انسانی - انسان جانشین خدا در زمین - و آیات و نشانه های غریب و بزرگی باشد که در سر باطنی او نهفته است.

ب- چون نفس انسانی، جوهری الهی، و نفحه ای ربانی است و از عالم امر و ابداع است، و همچون آینه ای است که صفات رحمانی در آن متجلی می شود، معلوم است که اگر آدمی نفس خود را بدین صورت بشناسد، راههای سیر باطنی و دانش واقعی در برابر او آشکار می شود، و از خیالات و پندارهایی که مردمان - و حتی بسیاری از دانشمندان و متفکران - آنها را علم و دانش می پندارند، رهایی پیدا می کند، و به مرتبه راستین علم و شناخت می رسد، و خدای متعال را می شناسد، و حقایق جهانی و عینهای هستی را می بیند، و پرده از پیش چشمان او کنار می رود.

سخن پایانی

شیخ محمود شبستری در پاسخ سوال از شناخت، فلسفه و حقیقت وجودی انسان، ابیاتی را به نظم در آورده است:

همه یک نور دان، اشباح و ارواح - گه از آیینه پیدا، گه ز مصباح

تو گویی لفظ «من» در هر عبارت - به سوی روح می باشد اشارت

من و تو برتر از جان و تن آمد - که این هر دو ز اجزای من آمد

برو ای خواجه خود را نیک بشناس - که نبود فربهی مانند آماس

یکی ره برتر از کون و مکان شو - جهان بگذار و خود در خود جهان شو

بنابر این باید گفت که خود را «شهود کردن»، هرگز از شهود خالق جدا نیست.


منابع:
- نهج البلاغه، خطبه ١٠٣، نامه ٣١، حکمت ١٤٩.
- غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد التمیمی الآمدی ، ج ٢، ص ١٦٤.
- شرح غرر الحکم ، ج ٦، ص ١٧٢،١٤٨ ،١٤٣؛ ج ٤، ص ٥٧٥، ٣٧٢؛ ج ٥، ص ٤٠٥.
- الحیاه، محمد رضا حکیمی، محمد حکیمی، علی حکیمی، ترجمه احمد آرام. ج ١، صص ٣٦٢ - ٣٦٥
- گلشن راز، شیخ محمود شبستری
- ر.ک: منظر مهر (مبانی تربیت در نهج البلاغه)، مصطفی دلشاد تهرانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.