تبیان، دستیار زندگی
انسان کامل، انسانی است که زندگی او در تمامی ابعاد، کامل و شایسته باشد. در اخلاق فردی، خانوادگی و اجتماعی، دستورها و آداب دین اسلام را مدّنظر داشته باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چگونه کامل و ایده آل باشیم!!

انسان کامل، انسانی است که زندگی او در تمامی ابعاد، کامل و شایسته باشد. در اخلاق فردی، خانوادگی و اجتماعی، دستورها و آداب دین اسلام را مدّنظر داشته باشد.

فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
تهذیب نفس

در آموزه های نهج البلاغه، انسان ها سه چهره دارند؛

١- انسان دنیا زده، اسیر هوی نفس، انسانی که فقط به خودش می اندیشد، خودمدار، خود محورو خود بنیاد. که امیر مومنان انسان خود محور را، انسان هلاک شده و بی هویت معرفی می فرمایند.

٢- انسان تلاش کننده برای رفتن و رسیدن .انسانی که در راه است، انسان در راه، انسانی است که در راه آموختن، تلاش کردن، طلب کردن و ساختن خود به سر می برد.

٣- انسان واصل شده به آن مرتبه ای که برای آن آفریده شده است.انسان تربیت یافته ،که آموزه های راه گشای الهی را وارد زندگی و عمل کرده است. در حکمت ١٤٧ نهج البلاغه خطاب به کمیل این تقسیم بندی آمده است: «الناس ثلاثه: فعالم ربّانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع». مردم سه دسته هستند؛ یک دسته انسان هایی هستند که خودشان را تباه کرده اند، انسان های آموزنده علم که در راه نجات اند و یک دسته هم انسان هایی که ربانی و الهی شدند.

یک دسته، خدای خود!

در خطبه ٨٨ آن حضرت ازانسان خود محور و خود بنیاد با چنین شاخصه هایی یاد می کند: «المعروف فیهم ما عرفوا» نیک نزد آنان آن چیزی است که خود نیک می دانند.خود معیار خوب و بد اند.

«خوشا به حال آن کس که خود را کوچک میشمارد و کسب و کار او پاکیزه است و جانش پاک و اخلاقش نیکوست؛ مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند.»

«والمنکر عندهم ما انکروا »و زشت نزد آنان آن چیزی است که خودشان زشت می شمارند. «کأنّ کل امریء منهم امامه نفسه »هر کدام از اینها گویا امام خودش است.

مثل این می ماند که ما خودمان امام خودمان باشیم، خودمان خدای خودمان باشیم. هوای نفس خودمان را خدای خودمان بدانیم. این برخی از مشخصات انسان های دسته اول است.

یک دسته، مخاطب خدا!

انسان های در راه و درتلاش در واقع انسان هایی هستند که مخاطب اصلی امیر مومنان اند. مثلاً حضرت آنان را دعوت به وارستگی می کند و می فرماید: «ألا حرّ یدع هذه اللماظه إلی أهلها؟» آیا آزاده ای نیست که روابط پست و بی ارزش را برای خواستارانش واگذارد؟ گویی حضرت با آنان حرف می زند و آنها را به راه می آورد و رشدشان می دهد.

یک دسته پیشوایان خدا!

دسته سوم هم انسان هایی هستند که تربیت یافته اند وبه نظر می آید که پیشوایان الهی باشند، چنان که در خطبه ٨٧ آمده است: «فزهر مصباح الهدی فی قلبه و صار من مفاتیح أبواب الهدی» چراغ هدایت در دل اینان روشن است و اینان کلید درهای هدایت گشته اند. امام(علیه السلام) درباره عملکرد خودش فرموده است: «و ألبستکم العافیه من عدلی و فرشتکم المعروف من قولی و فعلی و أریتکم کرائم الاخلاق من نفسی» من از عدالت خود لباس عافیت بر تنتان کردم و با گفتار و کردار خویش معروف را میان شما گستردم و با رفتار خود به شما نشان دادم که اخلاق گزیده و بزرگواری های اخلاقی چیست. انسان الهی چنین انسانی است.

کامل و ایده آل باشیم!

انسان کامل، انسانی است که زندگی او در تمامی ابعاد، کامل و شایسته باشد. در اخلاق فردی، خانوادگی و اجتماعی، دستورها و آداب دین اسلام را مدّنظر داشته باشد و فراز و نشیب های زندگی، او را دچار ضعف اخلاقی و اعمال و رفتار ناشایست نکند.

در خطبه ٨٨ آن حضرت ازانسان خود محور و خود بنیاد با چنین شاخصه هایی یاد می کند: «المعروف فیهم ما عرفوا» نیک نزد آنان آن چیزی است که خود نیک می دانند.خود معیار خوب و بد اند.

فروتنی، خوش اخلاقی، دوری از حرف های بیهوده، کسب و کار حلال، دوری از اذیت و آزار مردم، ویژگی هایی است که امیر مومنان علی علیه السلام درباره انسان کامل و ایده آل، به آنها اشاره فرمودند:

«خوشا به حال آن کس که خود را کوچک میشمارد و کسب و کار او پاکیزه است و جانش پاک و اخلاقش نیکوست؛ مازاد بر مصرف زندگی را در راه خدا بخشش می کند، زبان را از زیاده گویی باز می دارد و آزار او به مردم نمی رسد. سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله او را کفایت کرده، بدعتی در دین خدا نمی گذارد.»

سخن پایانی

امیرمومنان علیه السلام در توضیح ویژگی های انسان کامل در قالب شرح حال یکی از برادران دینی شان چنین فرمود: «در گذشته، برادری دینی داشتم که در چشم من بزرگ مقدار بود؛ چون دنیای حرام در چشم او بی ارزش می نمود و از شکم بارگی دور بود، پس آنچه را نمی یافت، آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت زیاده روی نداشت. در بیشتر عمرش ساکت بود؛ اما گاهی که لب به سخن می گشود، بر دیگر سخنوران برتری داشت و تشنگی پرسش کنندگان را فرو می نشاند. به ظاهر، ناتوان و مستضعف می نمود؛ امّا در برخورد جدّی، چونان شیر بیشه می خروشید، یا چون مار بیابانی، به حرکت در می آمد... آنچه عمل می کرد، می گفت و بدانچه عمل نمی کرد چیزی نمی گفت... پس بر شما باد روی آوردن به اینگونه از ارزش های اخلاقی و رقابت با یکدیگر در کسب آنها.»


منابع:
- نهج البلاغه، خطبه ٨٧،٨٨ و حکمت ١٤٧، ٢٨٩، ١٢١
- سید علی طباطبایی، انسان کامل ، ص ٣٢٩ و٣٣٠
- مجله گلبرگ - آبان ١٣٨٤، شماره ٦٨

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.