تبیان، دستیار زندگی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یك استحاله فكرى

جنگ تحمیلى كه به پایان رسید یك فاصله ذهنى حدوداً ده ساله تا پیروزى انقلاب ایجاد شده بود به همین سبب دیگر برگشتن به آن عالم خاص براى نویسنده از نظر ذهنى مشكل بود. مضافاً اینكه در طیفى قابل توجه از نسل ارزشى وابسته به انقلاب به تدریج یك استحاله فكرى در حال شكل گرفتن بود كه باعث مى شد عزم لازم براى ورود در حیطه داستان انقلاب از آنان گرفته شود. مشابه این استحاله در جامعه هم رو به گسترش بود. بنابراین به لحاظ مخاطب هم این گونه آثار شاید آن مشترى لازم را نداشت، به اینها عامل افت عمومى شمارگان كتاب در سال هاى اخیر را اگر اضافه كنیم، كه باعث شده عده قابل توجهى از نویسندگان نسل انقلاب دیگر نویسندگى را به عنوان كار اول و اصلى خود قرار نمى دهند و بعضاً به سفارشى نویسى یا قلمزنى در عرصه هاى پردرآمدتر و زود نتیجه ده تر رو آورده اند. آن وقت دلایل این كمبود و ركود بهتر آشكار مى شود.

***

تعریف موسع از ادبیات انقلاب مى تواند این باشد كه هر داستانى كه موضوع اصلى آن مخالفت و مبارزه با رژیم هاى فاسد گذشته حاكم بر كشور بوده، ادبیات انقلاب است. در این تعریف، دیگر اعتقادات چپ، راست، مذهبى و غیرمذهبى، محلى از اعراب نخواهد داشت. اما با این گستردگى، بحث ما علمى نخواهد شد. در این صورت، شما مى توانید از دوران مشروطه به بعد، داستان هایى را پیدا كنید كه در آنها مخالفت و مبارزه با رژیم قاجار و رضاخان و محمدرضا پهلوى مطرح است. اما هر چه تعریف را خاص تر و بسته تر كنیم، مى توان بحث هاى علمى ترى كرد. بنابراین مى توان گفت، ادبیات داستانى انقلاب مورد نظر ما ادبیاتى است كه مسائل انقلاب اسلامى را به عنوان موضوع اصلى و محورى خود مطرح كرده باشد. با توجه به سابقه مبارزات گروه ها و شخصیت هاى اسلامى در این راه، این داستان ها مى تواند از زمان شیخ فضل الله نورى شروع شود و به شهید مدرس و بعد فدائیان اسلام و قیام پانزده خرداد 1342 و هیات هاى موتلفه و دیگر گروه ها و اشخاص مبارز اسلامى مانند حضرت امام خمینى و آیت الله سعیدى و آیت الله غفارى و مانند آنها برسد. اوج این موضوع، سال 1356 و آغاز نهضت اسلامى به رهبرى حضرت امام و نهایتاً پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 است.

مسائل بعد از انقلاب، خیلى گسترده است: جنگ هاى داخلى تجزیه طلبانه، جنگ با دشمن خارجى، كارشكنى ها و خرابكارى هاى مخالفان... بعد باید آثارى را كه در این زمینه نوشته شده شناسایى، دسته بندى و تجزیه و تحلیل كرد، تا ببینیم كارنامه نویسندگان ما در این عرصه، چه وضعیتى دارد كه البته دراین باره، حتماً باید مقایسه اى هم قضاوت كرد.من در ذهنم مى خواستم ببینم حالا ما اگر مثلاً راجع به انقلاب كم نوشتیم، كشورهاى دیگر راجع به انقلاب خود چقدر نوشته اند. خیلى نتوانستم به نتیجه برسم. اگر دیگران در این زمینه اطلاعاتى دارند، بگویند. مثلاً بینوایان ویكتورهوگو اشاره اى دارد به جنگ هاى داخلى انقلاب فرانسه. یك كار بزرگ كه شوروى ها درباره انقلاب بلشویكى 1917 خود كرده اند گذر از رنج ها، رمان سه جلدى نوشته الكسى تولستوى است.در این كتاب، انقلاب، با جنگ هاى داخلى بعد از آن با «سفیدها» و بعد جنگ جهانى اول و مبارزه با دشمن خارجى پیوند مى خورد و اتفاقاً بیشتر وقایع آن مربوط به همین درگیرى ها است، كه مربوط به بعد از پیروزى انقلاب است. اما رژیم انقلابى حاكم بر شوروى، تنها حدود یك سال درگیر جنگ خارجى است. چون جنگ جهانى اول در سال 1918 به پایان مى رسد و قبل از اتمام آن هم، رژیم بلشویكى، عملاً و رسماً از جنگ مذكور كنار مى كشد. با این ترتیب مى توان گفت كه شوروى ها تا درگیرى در یك جنگ واقعى خارجى كه همان جنگ جهانى دوم در سال 1939 باشد، حدود بیست و یك سال وقت داشتند. آنها بیست و یك سال مى توانستند داستان انقلابشان را بنویسند، در حالى كه ما فقط یك سال و هفت ماه وقت داشتیم داستان انقلابمان را بنویسیم. چون بعدش جنگ آمد و روى همه چیز را گرفت و عمده توجه ها و امكانات مادى و معنوى را به مدت دست كم هشت سال به خود اختصاص داد.مسئله دیگر، سابقه رمان نویسى در روسیه است: روسیه یكى از كشورهایى است كه سابقه بسیار طولانى در عرصه رمان نویسى دارد و بعضى از بزرگترین غول هاى این عرصه، از این سرزمین برخاسته اند، یعنى این كشور، داراى سنت رمان نویسى است. مى دانید، بیش از چهارصد سال از عمر رمان نویسى به شكل جدید، در آن مى گذرد. كشور ما الان هشتاد یا نود سال است كه رمان به شكل جدید در آن پا گرفته است. رمان هاى اولیه جدید ما به معنى واقعى رمان نیست. از دهه 10 معاصر خورشیدى به این طرف است كه شاهد آثارى قابل تامل در این عرصه، در كشورمان هستیم. در حالى كه در داستان كوتاه، تجربه بیشترى داریم. با این همه، در همان روسیه یا شوروى جدید، جز گذر از رنج ها، تنها شاهد دن آرام شولوخوف به عنوان رمان مرتبط با انقلاب اكتبر قابل عرضه به جهانیان هستیم، كه همان هم به نوعى با جنگ آمیخته است. بعد هم مى توان از مادر گوركى اسم برد. یعنى آنچه مختص به خود انقلاب آنان باشد، من كه ندیدم. به عبارت دیگر، جدا از مسائل دیگرى كه عنوان شد، ما یك الگوى تمام عیار رمان درباره انقلاب _ ولو از نوع بلشویكى یا كلاً غربى آن _ هم نداشته ایم. در عوض الگوى رمان هاى ضدانقلابى، زیاد هست. از 1984 و قلعه حیوانات جورج اورول بگیرید كه كاملاً ضدانقلابى است و مى توان گفت به سفارش اینتلیجنت سرویس انگلیس نوشته شده، تا آثارى مثل دكتر ژیواگوى بوریس پاسترناك یا مجمع الجزایر گولاك آلكساندر سولژنیتسین، یا دل سگ بولگاكف و بعضى كارهاى ماركز و...

مدل رمان اسلامى و انقلاب اسلامى را كه اصلاً نداشتیم. چون حتى اگر مدل هاى رمان انقلابى فرانسوى و روسى یا آمریكاى لاتینى هم مى داشتیم، باز براى نویسنده رمان انقلاب اسلامى نمى توانست به آن معنى الگو باشد. انقلاب ما یك انقلاب بسیار متفاوت است. یكى از انقلاب هایى كه واقعاً انقلاب بود.اما بعد از پیروزى انقلاب، صرفاً با یك مرور ذهنى، چندین رمان را مى توانم اسم ببرم كه در مورد انقلاب نوشه شده اند:اولین رمان كه درباره انقلاب براى بزرگسالان نوشته شده است زنده باد مرگ ناصر ایرانى، از انتشارات سروش است. رمانى حجیم است كه من قبلاً آن را نقد كرده ام و در منظرى از ادبیات داستانى پس از انقلاب چاپ شده است. رمانى روشنفكرى است. نویسنده آن یك توده اى سابق و جنبشى (حاج سیدجوادى) بعد از انقلاب است. حوادث آن درباره توده مردم نیست و در میان آنها هم نمى گذرد. داستان یك گروه ماركسیست روشنفكر است. انقلاب در كشور آغاز شده و این عده جلساتى در منزل هم تشكیل مى دهند و همه اش حرف مى زنند. البته نویسنده در نوشتن این اثر انصاف به خرج داده است. در این رمان، قهرمان داستان، كه راوى آن هم هست، با دیدن مردم در خیابان ها و همه گیر شدن انقلاب مردمى در كشور، به تدریج ذهنش روشن مى شود. از آن مجموعه پرمدعاى بى عمل جدا مى شود و به جریان توده هاى مردم در خیابان ها مى پیوندد. منتها زنده باد مرگ یك رمان عقاید است. بیشتر حرف مى زند و بحث هاى جدلى در آن مطرح است. فقط یك ماجراى عشقى ملایم چاشنى آن است، كه از ثقیلى اثر مى كاهد. البته پیش از این اثر، شاهد لحظه هاى انقلاب از محمود گلاب دره اى هستیم. اما این كتاب، در حیطه رمان نمى گنجد. هر چند دور از داستان هم نیست. چون یك شخصیت محورى دارد كه خود گلاب دره اى است. البته كاملاً خاطره گونه است. اما با نثر ادبى نوشته شده است و جذابیت لازم براى مطالعه را دارد. چون ماجراى انقلاب را قدم به قدم تعقیب مى كند از همین نویسنده، وال هم هست، كه انقلاب زمینه اش است. (البته كتابك بسیار كم حجم حسین آهنى هم، از گلاب دره اى، در همین زمینه براى نوجوانان چاپ شده است كه فاقد ارزش داستانى واقعى است.)

یك داستان كوتاه بلند هم (به نام خداحافظ برادر) از خودم درباره انقلاب هست، كه اول به صورت پاورقى در اطلاعات هفتگى سال 61 چاپ شد. بعد در مجموعه اى به همین نام آمد. بعدتر به صورت مستقل و یك كتاب جیبى كوچك، توسط انتشارات كیهان منتشر شد.سیاه چمن نوشته امیرحسین فردى هم هست. داستان در یك روستا (در استان كرمان) مى گذرد. اهالى این روستاى پرت خان زده، در جریان انقلاب نیستند. آنها تازه چند ماه از انقلاب گذشته، مى فهمند كه چه شده است. آنان نقشى در انقلاب ندارند و داستان، اثر مقطعى انقلاب را در زندگى روستایى در یك گوشه از كشور بیان مى كند.حوض سلطون نوشته محسن مخملباف در قبل از انقلاب مى گذرد. اما از ابتدا تا انتها مبارزات و مجاهدات زیرزمینى یك فرد متشرع و - كمتر _ همسرش، علیه رژیم است و كارى خواندنى است.اسیر زمان نوشته اسماعیل فصیح، در دهه 70 نوشته شده است. مثل سایر آثار فصیح، پیرنگ پلیسى و جنایى دارد و پر از حركت و ماجرا است. راز دارد و نویسنده سعى كرده است آن را منصفانه بنویسد. اما به هر حال، اسماعیل فصیح، اسماعیل فصیح است.آتش بدون دود، رمان مفصل هفت مجلدى نادر ابراهیمى است. او قبل از انقلاب، همین داستان را با تفاوت هایى محتوایى، در دو مجلد نوشته بود. بعد از انقلاب، آن را ادامه داد و به هفت مجلد رسانید، كه نزدیك به سه هزار صفحه است.به لحاظ نثر، شسته _ رفته است. از نظر ساختار هم منسجم است. شخصیت هاى متعدد و فضاهاى متنوع، از ویژگى هاى این اثر است.آتش بدون دود، سه شخصیت اصلى دارد كه دو مرد و یك زن اند از این سه، دو مرد، مهمترند یكى از آنها سوسیالیست ماتریالیست است و دیگرى یك روحانى مسلمان مبارز است. البته نهایتاً غلبه با شخصیت سوسیالیست و طبعاً اندیشه اوست. در عین حال كه او به حضرت على هم، به این دلیل كه تصور مى كند عدالتخواهى اقتصادى ایشان جنبه سوسیالیستى دارد، ارادت مى ورزد و با آن روحانى مسلمان هم دوست است. زیرا هر دو، علیه یك دشمن مشترك (رژیم محمدرضا پهلوى) مبارزه مى كنند. آتش بدون دود رمانى خواندنى است. ولى مطالعه اش خیلى وقت مى برد. این اثر را من سال ها قبل، در حضور نویسنده آن نقد كرده ام.رازهاى سرزمین من رضا براهنى رمانى حدوداً هزار و دویست صفحه اى است. وقایعش از چند سال پیش از انقلاب آغاز مى شود و تا خود پیروزى انقلاب و كمى بعد از آن هم مى رسد. این اثر را من نقد كرده ام و در حدود سیصد صفحه، به صورت كتاب مستقل (تحت عنوان پیش از آنكه سرها بیفتد) توسط انتشارات حوزه هنرى چاپ شده است. اثر بلبشو و درهم ریخته اى است. یكى از مضامین اصلى آن، تفرقه افكنى بین ترك و فارس است. همان مضمونى كه ده ها سال است استعمار، خاصه انگلیس و آمریكا، روى آن سرمایه گذارى و تبلیغ كرده اند. تكیه بر مسائل جنسى هم در آن خیلى زیاد است. به طورى كه از این نظر، در زمان انتشار، اعتراض شبه روشنفكران فاقد عقاید اسلامى را هم برانگیخت.بعضى داستان هاى دیگر هم هستند كه زمینه اصلى شان مبارزه علیه رژیم پهلوى است. مثل آواز كشتگان و بعد از عروسى چه گذشت، از براهنى كه اولى ارتباطى با انقلاب اسلامى ندارد و دومى هم، از همان اسم كنایه اى اش به انقلاب اسلامى تعرض مى كند. همچنان كه از چاه به چاه از همین نویسنده، مشابه چنین غرضى دارد.آتش از آتش از جمال میرصادقى هم هست. میرصادقى سابقه عضویت در حزب توده را دارد. اما گرایش در این اثر، روشنفكرى است و ماركسیسم نمود ندارد. داستانى جمع و جور و كم حجم است. با خود انقلاب هم ارتباط ندارد و به درگیرى هاى چند مبارزه با رژیم پهلوى و مشكلات آنها با ساواك مى پردازد. مشكل بسیارى از این رمان ها، همین است، كه چون نویسندگان آنها فاقد تجارب مردمى و اجتماعى لازم هستند، بیشتر به یك جمع محدود روشنفكرى پرداخته اند. علت عمده كمبود جذابیت در این آثار هم همین است. چون مردم عادى نمى توانند ارتباط زیادى با آنها برقرار كنند.

منهاى جنبه محتوایى و مستند بودن، قوى ترین و مرتبط ترین رمانى كه راجع به انقلاب نوشته شده، مدار صفر درجه است. یك رمان سه جلدى با نزدیك به هزار و هشتصد صفحه متن، البته از نظر نحوه طرح واقعیات تاریخى، فوق العاده تحریف آمیز است. یعنى به گونه اى انقلاب را جلوه داده است كه انگار همه چیز از ماركسیست ها و توده اى ها شروع شد و با آنها پیش رفت و وقتى انقلاب به پیروزى رسید، مذهبى ها آمدند و بر این اسب زین شده سوار شدند و مهار آن را به دست گرفتند. ولى كار بسیار جذابى است.

من این رمان را در حدود پنجاه صفحه نقد كردم و در سه شماره اول روزنامه انتخاب در سه صفحه كامل روزنامه چاپ شد. بعد همان نقد را در كتاب ورود نویسنده به ساحت داستان و خروج شخصیت ها از آن چاپ كردم.بعضى داستان ها هم هست كه آشكارا به انقلاب اسلامى نپرداخته اند. ولى در قالب رمزى یا تمثیلى، عملاً انقلاب اسلامى را هدف قرار داده اند، مثلاً خود همین احمد محمود در كتاب درخت انجیر معابد، به نوعى خواسته انقلاب اسلامى مردم و قیام آنها را در یك شهر خیالى، به سبك و سیاق داستان هاى رئالیسم جادویى نشان دهد. رهبر آن قیام یك انسان درویش مسلك دروغین است. حالت روحانى او كه درباره اش نوعى نظیره سازى نمادین صورت گرفته، حاكى از آن است كه نویسنده به انقلاب نظر دارد. اثر یك چهره بسیار فاشیست از این شخص درویش مآب و پیروان نادان و خرافى او به - عنوان توده مردم _ ترسیم كرده است. البته استثنائاً در مقابل این جریان خرافى شبه مذهبى فرصت طلبانه، چند شخصیت روحانى روشنفكر را، در جناح مقابل، مطرح كرده است. این كار را من به صورت شفاهى، نقد كرده ام.در دو جلد رمان خانه ادریسى هاى غزاله علیزاده، به ظاهر نوعى انقلاب كمونیستى مطرح مى شود. در آن هم نوعى نظیره سازى نمادین هست، كه ذهن خواننده را به كنه و اصل مقصود نویسنده معطوف مى كند.شهرى كه زیر درختان سدر مرد نوشته خسرو حمزوى را هم كه در حدود شصت صفحه نقد كرده ام و به چاپ رسیده است، باز داراى نظیره سازى هاى نمادینى با انقلاب اسلامى است. در این اثر نویسنده بى هیچ تردید سعى كرده رهبر روحانى داستان را شبیه حضرت امام و اطرافیانش را شبیه اطرافیان ایشان جلوه دهد. توده مردم را هم كوشیده شبیه پیروان و طرفداران آن حضرت نشان دهد.در مجموع، چهره بسیار كریه و وحشتناكى از مذهبى ها ارائه كرده است

. سال هاى ابرى على اشرف درویشیان، مجموعه داستان هایى به هم پیوسته با زمینه مبارزاتى است. در این كتاب، او از این ولایت، سلول 18 و آثارى مانند اینها را، كه قبلاً چاپ شده بود، در واقع به هم چسبانده و به لحاظ حجم، تبدیل به یك رمان كرده است. قهرمان این اثر هم راوى آن _ در واقع همان نویسنده اصلى _ و عنصرى ماركسیست است.جزیره سرگردانى و ساربان سرگردان، نوشته سیمین دانشور، از فاصله نزدیكى به انقلاب شروع مى شود و تا سال هاى اولیه جنگ ادامه مى یابد. تا پارسال بنا بود مجلد سوم آن _ كوه سرگردان _ هم چاپ شود، كه نشد. من دو مجلد اول آن را نقد كرده ام و در شصت _ هفتاد صفحه، در مجله ادبیات داستانى چاپ شده است.

به لحاظ جذابیت قصه اى، كارى خواندنى است. اما در این اثر، با آنكه مجلد اول، نسبتاً منصفانه و واقعیت گرایانه نوشته شده، مجلد دوم با یك تغییر جهت غیرقابل توجیه محتوایى، به تحریف آشكار وقایع انقلاب و جنگ تحمیلى پرداخته است.سال هاى بنفش از ابراهیم حسن بیگى، هم از معدود داستان هاى مثبت راجع به انقلاب و كارى خواندنى است. من این اثر را نقد كرده ام و در منظرى از... چاپ شده است. با این همه، هنوز رمانى كه همه جانبه و منصفانه و وفادار به واقعیات بنیادین انقلاب اسلامى به رشته تحریر درآمده و در عین حال، حق آن را هم ادا كرده باشد، نداریم. طبعاً ما از احمد محمود یا دیگر افراد غیرمسلمان یا شبه روشنفكر، توقع نداریم چنین كارى خلق كنند.

نویسنده آزاد است در چارچوب قانون بنویسد و ما هم نقد خودمان را مى كنیم، ولى از نویسندگان خودى كه انتظار داریم!حقیقت این است كه نسل متعهد انقلابى ما در قبل از انقلاب در عرصه ادبیات داستانى بزرگسال تقریباً اصلاً حضور نداشتند. اما در عرصه ادبیات كودك و نوجوان نویسندگانى چند داشتیم كه بعد از انقلاب هم تكثیر شدند. تفصیل این ماجرا را من در كتاب نگاهى به ادبیات كودكان و قبل و بعد از انقلاب (در دو مجلد) نوشته ام و در سال 1367 توسط حوزه هنرى چاپ شده است كه چون بحث ما در اینجا این ادبیات نیست، وارد آن بحث نمى شوم. فقط اشاره مى كنم، براى كودكان و نوجوانان در آن شاخه (انقلاب) كار زیاد شده است. در دهه هفتاد هم دو دفتر تشكیل شد تا به طور جدى این موضوع را پیگیرى كنند. یكى دفتر ادبیات انقلاب در كانون پرورش فكرى بود. در آنجا پس از رهنمود مقام معظم رهبرى با نویسندگان صحبت مى كردند و تشویق شان مى كردند كه راجع به انقلاب داستان بنویسند. آثار متعددى هم توسط آنها چاپ شد. از جمله كسانى كه آثارشان به صورت داستان بلند در آنجا چاپ شد نورا حق پرست، افسانه شعبان نژاد و محمدرضا محمدى پاشاك اند كه كار پاشاك در حوزه هنرى از همان اوایل نیمه دوم دهه شصت خود من اقدام به گردآورى تك داستان هاى كوتاه راجع به انقلاب براى كودكان و نوجوانان كردم كه تاكنون شش مجلد آن (تحت عنوان قصه هاى انقلاب) به چاپ رسیده است.

بعدها كه دفتر ادبیات انقلاب در حوزه تشكیل شد، بخش كودك و نوجوان آن هم در این زمینه فعال شد و آثارى به چاپ رساند كه از آن جمله به بچه هاى سنگان حسین فتاحى یا نوشته هایى از داوود غفارزادگان و دیگران مى توان اشاره كرد، اما مشكل بیشتر ما در عرصه ادبیات بزرگسالان است.البته قبل از انقلاب ما نویسندگان مسلمان متعهدى مانند محمود حكیمى داریم كه كارهایى بینابین با مضامین اسلامى- انقلابى منتشر كرده اند. اما - فضل پیشكسوتى ایشان به كنار - این آثار اولاً هیچ یك ماجراهایشان در ایران نمى گذرد در ثانى به لحاظ معیارهاى داستان نویسى امروزى كارهاى قوى اى نیستند.

پس مى توان گفت، اگر رمان نویسى به شكل جدید در كشور ما با تاخیرى بیش از سیصد سال نسبت به غرب آغاز شد، نسل نویسندگان متعهد مذهبى با یك تاخیر اضافه لااقل شصت ساله وارد این عرصه شدند.مشكل دیگر این نسل جوانى، سن و سال و به تبع آن جامع نبودن تجربیاتشان از زندگى در ابتداى كار بود. به خلاف شعر كه هر چه سن بالا مى رود، خلاقیت شاعر كم مى شود، در داستان نویسى تا حدود 60 _ 50 سالگى خلاقیت وجود دارد و فعال است. در واقع هر چه سن بالاتر مى رود تجربه هاى نویسنده عمیق تر و داستان هایش اصیل تر مى شود.

در حالى كه در دهه اول بعد از پیروزى انقلاب نویسندگان این طیف داراى سن پایین و تجربه كم اجتماعى بودند. آنها ماجرایى را كه از دهه هاى قبل در كشور شروع و منجر به این انقلاب شده است، از نزدیك ندیده و لمس نكرده بودند. به لحاظ تجارب سنى هم در آن حدى نبودند كه براساس شنیده ها و خوانده ها بتوانند این كمبود را جبران كنند. بنابراین گرد رمان نویسى براى بزرگسالان در این زمینه نمى گشتند. نویسندگان سالمند نسل گذشته هم كه یا با انقلاب اسلامى همراه نبودند یا حتى مخالف آن بودند و نمى خواستند تجارب نویسندگى خود را در راه نوشتن رمانى راجع به این انقلاب صرف كنند. این نسل اگر صادق بودند، مى دانستند اگر چنین رمانى بنویسند باید به بسیارى از آن مسائل اسلامى و نقش آفرینى محورى انقلابیون مسلمان اشاره كنند. بنابراین چه بسا براى اینكه دروغ نگویند در این باره ننوشتند. آنهایى هم كه در این باره رمان نوشتند، با فاصله زمانى چندین ساله نوشتند و همگى انقلاب را تحریف كردند. یعنى آنها كه شرایط تجربى و حرفه اى اش را كم و بیش داشتند، باید مى نوشتند كه ننوشتند. آنها هم كه مى خواستند بنویسند، نمى توانستند یا امكانات مادى و وقتى آن را نداشتند كه بنویسند. به فاصله یك سال و هفت- هشت ماه بعد هم- كه گفتیم- جنگ تحمیلى شروع شد.این جنگ، جنگ سرنوشت بود. تمام نیروها و انرژى و امكانات مادى و معنوى انقلابیون بایستى بسیج مى شد، تا شاید بتوان جلو آن ایستاد. ضمن آنكه تصدى مسئولیت هاى فرهنگى و هنرى هم بر گردن اهالى قلم متعهد بود. بنابراین، نویسندگان مذكور عمده انرژى شان را در همین زمینه دفاع مقدس گذاشتند به همین سبب هم هست كه امروز به رغم اظهارنظرهاى بى پشتوانه و غیرعلمى اى كه مى شود، ما چه از لحاظ كمیت و چه كیفیت درباره دفاع مقدس آثار قابل توجهى داریم.جنگ تحمیلى كه به پایان رسید یك فاصله ذهنى حدوداً ده ساله تا پیروزى انقلاب ایجاد شده بود به همین سبب دیگر برگشتن به آن عالم خاص براى نویسنده از نظر ذهنى مشكل بود. مضافاً اینكه در طیفى قابل توجه از نسل ارزشى وابسته به انقلاب به تدریج یك استحاله فكرى در حال شكل گرفتن بود كه باعث مى شد عزم لازم براى ورود در حیطه داستان انقلاب از آنان گرفته شود. مشابه این استحاله در جامعه هم رو به گسترش بود. بنابراین به لحاظ مخاطب هم این گونه آثار شاید آن مشترى لازم را نداشت، به اینها عامل افت عمومى شمارگان كتاب در سال هاى اخیر را اگر اضافه كنیم، كه باعث شده عده قابل توجهى از نویسندگان نسل انقلاب دیگر نویسندگى را به عنوان كار اول و اصلى خود قرار نمى دهند و بعضاً به سفارشى نویسى یا قلمزنى در عرصه هاى پردرآمدتر و زود نتیجه ده تر رو آورده اند. آن وقت دلایل این كمبود و ركود بهتر آشكار مى شود. البته من معتقد نیستم كه رمان باید متولى داشته باشد در سراسر دنیا رمان خوب خود نوشته مى شود منتها شرایطى كه چنان داستان نویس ها و داستان هایى را در گذشته پدید آورده، شرایط امروز نیست. این مقایسه هم غلط است كه مثلاً بگوییم پس چطور داستایوفسكى در فقر هم نوشت؟! او در یك دوره دیگر مى زیست كه ادبیات و نویسندگى هم شأن دیگرى داشت. در جامعه ما نویسندگان چقدر شان اجتماعى دارند كه از آنها متوقعیم با همه محرومیت هاى مادى و معنوى بسازند و به وظیفه ادبى شان عمل كنند؟! انسان یا باید براى انگیزه هاى مادى بنویسد یا انگیزه هاى شهرتى یا اعتقادى. اعتقادى وقتى سست یا دچار تردید شد این انگیزه خود به خود حذف مى شود. انگیزه هاى مادى هم كه در این عرصه در كشورهایى مانند ما از اصل نمى تواند وجود داشته باشد. با این شمارگان پایین كتاب و دشوارى یافتن ناشر در سال هاى اخیر و ترجمه شدن به زبان هاى دیگر نویسنده باید چیزى هم از خود داشته باشد و براى گذران زندگى اش تا فراغت پیدا كند بنویسد بعد هم كه كارش چاپ شد، نتیجه مادى به كنار، جامعه چه گلى به سرش مى زند، تا احساس غبن كمترى بكند؟!در كل در جوامع شرقى نویسنده شانى وسوسه انگیز ندارد. البته نویسندگان غیرمتعهد غیرانقلابى از این نظر وضعیتى به مراتب بهتر دارند. آنها مى توانند از عوامل كاذب ایجاد جاذبه- مثل سكس یا مخالف خوانى- در آثارشان سود ببرند و شمارگان آثارشان را از بالنسبه بالا ببرند. این طیف در دولت اصلاحات هم كه از همه گونه پشتیبانى و حمایت مادى و معنوى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى برخوردار بودند به علاوه از طرف قدرت هاى جهانى مخالف انقلاب اسلامى در پوشش موسسات به ظاهر فرهنگى، حمایت هاى مادى و معنوى آشكار و پنهان مى شوند. در وسایل ارتباط جمعى آنها به كرات مورد معرفى و تبلیغ قرار مى گیرند. برخى آثارشان در خارج ترجمه و منتشر مى شود. هزینه سفرهاى خارجى آنها تحت پوشش شركت در كنفرانس ها و سخنرانى هاى علمى به آنها پرداخت مى شود حتى به این بهانه یا تحت عنوان جایزه هاى مختلف به آنها كمك هاى مالى گاه اساسى مى شود.بنابراین در طیف نویسندگان متعهد انگیزه ها مرتب رو به كاهش است. به این دلیل مى گویم در این امر نیاز به متولى هست و الا رمان نباید متولى بخواهد.

محمدرضا سرشار

برگرفته از سایت محمدرضا سرشار


لینک:

واقعه کربلا و ادبیات شیعه