تبیان، دستیار زندگی
یادگار خون سرو دلا دیدی که خورشید از شب سرد چو آتش سر ز خاکستر برآورد زمین و آسمان گلرنگ و گلگون جهان دشت شقایق گشت ازین خون نگر تا این شب خونین سحر کرد چه خنجرها که از دلها گذر کرد زهر خون دلی سروی قدافراشت ز ه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یادگار خون سرو


دلا دیدی که خورشید از شب سرد

چو آتش سر ز خاکستر برآورد

زمین و آسمان گلرنگ و گلگون

جهان دشت شقایق گشت ازین خون

نگر تا این شب خونین سحر کرد

چه خنجرها که از دلها گذر کرد

زهر خون دلی سروی قدافراشت

ز هر سروی تذروی نغمه برداشت

صدای خون در آواز تذرو است

دلا این یادگار خون سرو است

سایه (هوشنگ ابتهاج)

لینک:

گزیده اشعار