تبیان، دستیار زندگی
در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران حرکت کردند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا روسها ایران را تخلیه کردند؟

اشغال ایران به بهانه گرایش رضاشاه به هیتلر و نفوذ آلمان در ایران و تاخت و تاز جاسوسان این کشور در جای جای ایران، درواقع به گونه ای که امروزه بسیار آشکار است به منظور حمل و نقل تدارکات به شوروی از راه ایران به شوروی بود تا ماشین جنگی روسها بتواند توانمندتر در برابر تهاجم آلمانها مقاومت نماید.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
title

القا  روس ها به ملت ایران که ورود آنها به خاک ایران هیچ گونه وجاهت خصمانه ندارد

روس و انگلیس از همان ابتدای ورود به خاک ایران تلاش کردند که به دولت و ملت ایران القاء نمایند که ورود آنها به خاک ایران هیچ گونه وجاهت خصمانه نداشته و اقدامات نظامی انها هرگز متوجه ایران نیست بلکه در جهت مقابله با آلمانها و برای حمایت از امنیت انگلستان، شوروی و خود ایران است. برای اثبات این مدعا معاهده ای با ایران منعقد کردند که بر اساس فصل پنجم این پیمان سه جانبه (ایران، شوروی، انگلستان) در 9 بهمن 1320، قوای متفق موظف بودند پس از آنکه کلیه مخاصمات مابین متفقین با دولت آلمان و متحدین آن به پایان رسید، در مدت زمانی کمتر از شش ماه نیروهای خود را از ایران بیرون کنند.

پایان جنگ مقاومت روسها، تلاشهای ایران

اما حقیقت عرصه بین المللی این بود که با از بین رفتن دشمن مشترک یعنی آلمان نازی رقابت تازه ای میان بازیگران بزرگ بین الملل به خصوص شوروی و آمریکا آغاز شده بود. بنابراین اراده بین المللی برای خروج قوای متفق از ایران و به خصوص روسها از آذربایجان و سایر نقاط ایران به گونه ای بود که استالین را توان مقابله با آن نبود. اما روسها در صدد بودند با پیش کشیدن بحرانهای داخلی و یارکشی به نفوذ خود در ایران ادامه دهند و در این راستا منافع اقتصادی درازمدتی را به خصوص در مسئله نفت شمال برای خود تضمین نمایند. در همین راستا بود که شوروی در کنفرانس لندن با پیشنهاد ارنست بوین، وزیرخارجه بریتانیا مبنی بر تخلیه ایران طبق معاهده سه جانبه ایران، انگلیس و شوروی مورخ 9 بهمن 1320 درست شش ماه پس از پایان جنگ با ژاپن یعنی در 12 اسفند 1324، 2 مارس 1946 به ظاهر موافقت نمود.3 اما همان روزها با حمایت شوروی اتفاق تازه ای افتاد. به این ترتیب که دسته های مسلح در شهرهای آذربایجان به قیام مسلحانه دست زدند، پاسگاههای ژاندارمری اشغال شد و فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری اعلام موجودیت کرد.

بهانه روسها مسئله نفت شمال بود که تا آن زمان در نتیجه تلاشهای مصدق و مخالفت مجلس به آن هدفها نرسیده بود. اما غایت آرزوی شوروی نفوذ پایدار در ایران بود چرا که به خوبی می دانست که دیر یا زود بر اساس تعهدی که با متفقین سابق و رقبای سیاسی جدید در عرصه بین المللی داشت، می بایست خاک ایران را ترک نماید.

نقش رقابت ابرقدرتها

تروم سالها پس از پایان مسئله آذربایجان طی مصاحبه ای با نیویورک تایمر، ادعا می نماید که در مورد مسئله آذربایجان به استالین اولتیماتوم داده است. در 1980 نیز مجله تایمز با انتشار اطلاعات سناتور هنری جکلسون ادعا می کند که ترومن آندره گرومیگو سفیر شوروی را به کاخ سفید احضار کرده و گفته است «اگر ارتش سرخ، بلافاصله ایران را ترک نکند، آمریکا بر ضد شوروی از بمب اتمی استفاده خواهد کرد.» مسئله اولتیماتوم ترومن اگر چه به افسانه می ماند و هیچ سندی مبنی بر ارسال آن از سوی آمریکا، در اسناد وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا وجود ندارد اما چون از سوی ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا تلویحا تایید شده ،نشان دهنده عزم جدی آمریکا و محرک آن یعنی انگلستان برای کاستن از حوزه نفوذ شوروی در ایران است. شوروی نیز اگر چه به نفت شمال ایران به لحاظ اقتصادی نیاز جدی نداشت اما روسها به آن به عنوان «تضمینی جهت توازن قوا و احیانا تغییر آن به سود خود در مقابله با رقبای دیرین (و نیز قدرت نوظهور و رقبای بلامنازعه جدیدش) می شماردند.» بحران آذربایجان پس از سقوط رژیم نازی، طلیعه نظم جدیدی را که در جهان در حال شکل گیری بود، آشکار ساخت. جهانی که پس از سقوط رژیم نازی به جهان کشمکش و رویارویی میان دو اردوگاه سرمایه داری و سوسیالیسم بدل شده و مخاطراتی غیر قابل پیش بینی به بار آورده بود. همین سیاست بود که بعدها به تدوین دکترین ترومن در مجلس و سنای آمریکا رسمیت بخشید. به هر تقدیر خواسته یا ناخواسته تقابل جدید آمریکا با شوروی که اولین بار در همین ماجرا بروز کرده بود از داخل نیز کسی را طلب می کرد که با شناخت نیات پنهان و آشکار بازیگران مهم در عرصه بین الملل از تبعات رقابت ابرقدرتها در ایران بکاهد.

چانه زنیهای قوام بر اساس شرایط بین المللی و بازیهای شوروی

خروج آمریکا و انگلیس از ایران قدرت چانه زنی قوام را بالا برد. دولت شوروی اعلام کرد که در نظر دارد از تاریخ 2 مارس خروج قوای خود را از ایران شروع نماید اما بر اساس عهدنامه ایران و شوروی مورخ 26 فوریه 1921 در ایران خواهد ماند تا زمانی که دولت ایران کلیه اقدامات خصمانه و تبعیض نسبت به شوروی را از میان ببرد و در شمال ایران آرامش برقرار نماید و سیاست دوستانه ای نسبت به شوروی اتخاذ نماید. قوام اعلام خودمختاری در آذربایجان را خلاف قانون اساسی ایران اعلام کرده و بیان می دارد طبق عهدنامه 1921 فقط زمانی دولت شوروی می تواند قوای خود را در خاک ایران نگاه دارد که دولت ثالثی بخواهد عملا ایران را وسیله تجاور به ممالک اتحاد شوروی قرار دهد و دولت ایران هم از عهده جلوگیری از آن برنیاید.

قوام طی 19 روز اقامت در مسکو 2 بار با استالین و 4 بار با مولوتوف وزیر امور خارجه شوروی ملاقات و مذاکره کرد. استالین هماهنگ ساختن سیاست خارجی ایران با شوروی، اعطای امتیاز نفت و شناسایی حکومت خودمختار آذربایجان را وجه همت خود در مذاکرات قرار داده بود. اما قوام بر اساس واقعیات ایران و مناسبات و شرایط بین المللی نمی توانست چنین درخواستهایی را بپذیرد اما حاضر شده بود با تاسیس یک شرکت مختلط ایران و شوروی برای بهره برداری از نفت شمال آن هم در صورت موافقت مجلس ایران موافقت کند. استالین که به خوبی می دانست خواسته های قبلی اش با واقعیات بین المللی و تعهداتش در مقابل دوستان قبلی و رقبای بین المللی اش از جمله آمریکا و انگلیس مناسبت ندارد و از قبل نیز زمینه های خروج نیروهایش را فراهم آورده بود، در آخرین شبی که قوام در مسکو بود رویه دوستانه تری در پیش گرفت و پذیرفت شرایط خود را تعدیل نماید. به خواهش استالین، قوام قول داد نسبت به دموکراتهای آذربایجان رویه مسالمت آمیزی اتخاذ نماید و شکایت ایران را از شورای امنیت را پس بگیرد.

چنین پیشنهادی از سوی استالین نشانه اهمیتی بود که وی در آن زمان برای افکار عمومی در عرصه بین المللی قائل بود. در نهایت قرار شد مذاکرات برای موافقت نامه بین دو کشور از سوی سفیر آینده روسیه ،سادچیکف و قوام پیگیری شود. اما روسیه نه تنها در تاریخ 12 اسفند 1324 که برای تخلیه قوای بیگانه پیش بینی شده بود نیروهایش را از آذربایجان خارج نکرد، بلکه نیروهایش را از مشهد، شاهرود و سمنان به سوی تهران، مرز عراق و سر حد ترکیه گسیل کرد.

سرازیر شدن نیروهای پیاده شوروی و تانکهایش به سوی ایران

سرازیر شدن نیروهای پیاده شوروی و تانکهایش به سوی ایران به منظور ایجاد ارعاب در میان زمامداران ایران بود تا قدرت چانه زنی نماینده شوروی، ایوان سادچیکف را افزایش دهد. پیام ترومن رئیس جمهور آمریکا به استالین که پیش از این به آن پرداخته شد در همین برهه بحرانی صورت گرفته بود. ترومن ضمن یادآوری مفاد پیمان نامه سه جانبه، دلایل اصلی اشغال ایران (کمک به ماشین جنگی شوروی) از سوی متفقین را به استالین یادآور گردید. ترومن تهدید کرده بود در صورتی که تا شش هفته دیگر شوروی نیروهایش را از ایران خارج نسازد ارتش آمریکا را به ایران باز خواهد گرداند. سرانجام تهدید آمریکا و موافقت قوام مذاکره جدی میان قوام و سادچیکف آغاز و به عقد موافقت نامه قوام سادچیکف منجر گردید.

مهمترین مفاد آن خروج نیروهای شوروی طی یک ماه و نیم تا تاریخ 4 فروردین 1325 از ایران و نیز ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی بود که می بایست به تصویب مجلس پانزدهم برسد.طبیعی بود که پس از خروج نیروهای روس طومار حکومت خودمختار و دموکرات آذربایجان به آسانی در هم پیچیده شود. موافقتنامه ای که سرانجام همانگونه که انتظار می رفت و قوام آن را پیش بینی می کرد از سوی مجلس ایران کان لم یکن تلقی گردید، ضمن آنکه مجلس حسن نیت و محدودیتهای قوام را در تنظیم موافقت نامه درک می کرد و از آن به نیکی یاد کرد.

اهمیت طرح شکایت ایران در سازمان ملل

شکایت ایران در سازمان ملل و مجادلات تند نمایندگان ایران در شورای امنیت با نمایندگان شوروی و انعکاس وسیع آنها در جراید لندن و آمریکا، آمریکا و انگلیس را که در پی تحکیم پایه های نفوذ سیاسی و اقتصادی خود در ایران بودند، نسبت به قضیه حساس تر کرد. سخنرانی معروف چرچیل (سخنرانی مشهور به پرده آهنین) و نیز اولتیماتوم ترومن به استالین را باید تحت تاثیر طرح شکایت ایران در سازمان ملل جستجو کرد. روحیه مثبت حاکم در افکار جهانی و سازمان تازه تاسیس ملل و انزجار عمومی از شروع یک جنگ جدید نقش مهمی در سنگین تر شدن کفه ترازو به نفع ایران ایفا نمود.

نتیجه گیری

هنر بزرگ قوام این بود که از شرایط جهانی برای پذیرش اشغال ایران آگاه بود و دلایل چانه زنی روسها و بحران آفرینی در حاشیه ایران را درک می کرد. اراده بین المللی، مفاد توافقات بین المللی چه در پیمان سه جانبه و چه در لندن و نیز تهران و همچنین کنفرانس پتسدام بر پایان اشغال ایران و ترک مخاصمات تاکید داشت. علاوه بر اقدامات سیاسی آمریکا و دیپلماسی قوام حقیقت دیگری نیز در تخلیه آذربایجان نقش داشت. ایران و جبهه جنوبی در مرکز نگرانیهای شوروی نبود، بلکه اروپا در صدر اولویت های شوروی قرار داشت، همان فشارهای اندک امریکا نیز کافی بود که روسها را به پای معامله بکشاند. شوروی در اروپای شرقی مشکلاتی داشت که از جمله محافظت از حکومتهای دست نشانده اروپای شرقی در برابر اردوگاه سرمایه داری بود.

همان طور که گفته شد از نظر روانی نیز جهان آماده یک جنگ دیگر نبود، جهان درگیر جنگ از جمله اروپا و خود شوروی در پی بازسازی ویرانیهای ناشی از جنگ برآمده بود. از سویی دیگر مسئله اشغال ایران به سازمان ملل ارجاع شده بود، و از آنجا که اولین قضیه ای بود که در سازمان ملل طرح گردیده بود، در مرکز افکار عمومی مردم جهان قرار گرفته بود، و می توانست اعتبار ادعای شوروی مبنی بر مبارزه با استعمار را زیر سؤال ببرد. رفتار به ظاهر دوستانه قوام  با روسها و مماشات وی با توده ای ها و موافقت ظاهری با تقاضای تعدیل شده روسها در خصوص نفت در قالب ایجاد شرکت مختلط نفتی با آنها، ضمن این که آنها را به ادامه نفوذ در ایران امیدوارتر کرد، می توانست  با توجه به مقاومتهای قبلی، خروج آنها را آبرومندانه تر و حداقل در فرایند بازی برد ٓ برد قرار دهد. این در حالی است که به نظر می رسد استالین تصمیم خود را برای خروج از ایران گرفته بود و به سادچیکف دستور داده بود پس از عقد موافقتنامه، مفاد نامه به نیروهای نظامی جهت تخلیه ایران را به اطلاع قوام برساند.

به نظر می رسد، در بحرانی که اراده جهانی شرایط بین المللی مفاد عهدنامه ها و تعهدات پیدا و پنهان قدرتهای درگیر در جنگ و نیز شرایط دشوار و درگیریهای روسها در جبهه های مختلط سیاسی و نیز افکار جهانی بر حل اشغال ایران به نفع منافع سرزمین و عزت ملی ایرانیان متمرکز شده بود، سیاستمداری از سوی مردم ایران به این مبارزه نابرابر فرستاده شده بود که به علت تجربه های دیرینه و آشنایی با قدرتهای حاکم برعرصه بین الملل، شرایط لازم برای مدیریت مذاکرات را دارا بوده است.


منبع:تازه ترین مطالب مقالات
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .