امام مجتبی علیه السّلام و مسأله امامت امت
از آثار برجای مانده اهل سنت، بی توجهی به خلافت شش ماهه امام مجتبی علیه السّلام است که نه آن را از عهد خلفای راشدین می شناسند و نه از دوره ملوکی محسوب می کنند. در اصل آنها این خلافت را چندان به رسمیت نمی شناسند. این وضعیت در حالی است که باقی مانده مهاجر و انصاری که در کوفه بودند، به ضمیمه مردم عراق و نواحی شرق اسلام، تابعیت از وی را به عنوان خلیفه مسلمین پذیرفتند.
شکاف عمیقی میان مسلمانان به وجود آمده و در همین دوره، معاویه نیز در شام مدعی خلافت بود، گرچه به قول خود وی، از میان انصار تنها یک نفر با او همراه بود. آشکار بود که اصل تجزیه خلافت نه تنها آن زمان پذیرفته شده نبود بلکه تا آخرین عهد تاریخ خلافت، این مطلب که در آن واحد دو خلیفه در جهان اسلام وجود داشته باشد، پذیرفته نشد. در زمانی که امام مجتبی علیه السّلام بر سر کار آمد، عراق بدترین شرایط را در قیاس با شام داشت. علاوه بر شکستی که در حکمیت برای مردم عراق به دست آمده بود، شورش خوارج نیز نیروهای عراق را شدیدا تضعیف کرده و پس از سه جنگ، مردم خسته و درمانده شده بودند. روزهای پایانی زندگی امام علی علیه السّلام هر چه قدر از مردم خواسته شد تا بسیج شوند، کمتر کسی تن به این کار داد. تا آنجا که به نظریه امامت شیعی مربوط می شود شواهدی وجود دارد که امام علی علیه السّلام فرزند خود را به عنوان جانشین خویش معرفی کرده است، گرچه اهل سنت از آن شواهد به عنوان ولایتعهدی یاد نکرده اند. در این زمینه روایتی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله نقل شده که در مآخذ فراوانی آمده است. و آن این است که: «الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا». حدیث مزبور دلیل روشنی است بر این که امامت این دو برادر منصوص بوده است. در این باره، از نظر تاریخی نیز گزارشاتی وجود دارد که شاهدی بر نظریه امامت شیعی درباره امامت امام مجتبی علیه السّلام است.
منابع:
الامامه و السیاسه ج 1 ص 133
انساب الاشراف ج 4 ص 105 ش 315
ترجمه الامام الحسن علیه السّلام، ابن سعد، صص 155- 154
تاریخ الطبری، ج 5، ص 158
الارشاد، ج 2، ص 9
حیات فکری و سیاسی ائمه