تبیان، دستیار زندگی
صادق هدایت (زادهٔ ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران - درگذشتهٔ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجاره ای مکرر، خیابان شامپیونه، پاریس) نویسنده، داستان نویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پسر کوچک هدایت قلی خان چه کسی بود؟

صادق هدایت در سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلی خان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و نام مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایت قلی خان، دختر حسین قلی مخبرالدوله)است.

فرآوری - بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
صادق هدایت

رضاقلی خان هدایت طبرستانی جدّ اعلای صادق بود

جدّ اعلای صادق رضاقلی خان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچک ترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگ تر از خود و یک خواهر کوچکتر از خود داشت. (از برادرانش محمود خان، قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخست وزیری سپهبد رزم آرا، سمت معاون نخست وزیری را داشت. عیسی خان، سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بود. هر دو برادر در هنر و ادبیات دستی داشتند). سپهبد حاج علی رزم آرا همسر انورالملوک هدایت، شوهر خواهر صادق هدایت، بود .

اولین آشنایی اش با ادبیّات جهانی در مدرسه سن لویی بود

صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیلات ابتدایی را در سن ۶ سالگی در مدرسهٔ علمیهٔ تهران آغاز نمود. در سال ۱۲۹۳ روزنامه دیواری ندای اموات را در مدرسه انتشار داد و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز نمود؛ ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشم درد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سن لویی که مدرسهٔ فرانسوی ها بود، به تحصیل پرداخت.

به گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی اش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می داد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا می کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین سال صادق اولین مقالهٔ خود را در روزنامهٔ هفتگی (به مدیریت نصرالله فلسفی) به چاپ رساند و به عنوان جایزه سه ماه اشتراک مجانی دریافت نمود. همچنین همکاری هایی با مجله ترقی داشت. صادق در همین دوران گیاه خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش مبنی بر ترک آن وقعی نمی نهاد. در سال ۱۳۰۳، درحالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود، یک کتاب کوچک انتشار داد: انسان و حیوان، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاه خواری در برلین به چاپ رسید. تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات خیام (با کتاب ترانه های خیام اشتباه نشود) به همراه مقدمه ای مفصّل در سال ۱۳۰۲ منتشر شد. در سال ۱۳۰۳ بود که صادق داستان کوتاه «شرح حال یک الاغ هنگام مرگ» را در مجلهٔ وفا، سال دوم، شماره ۶ ٓ۵ منتشر کرد.

خط تلخ کتابش را نشانی از سرخوردگی و افسردگی اش قلمداد می کنیم

صادق هدایت را بیشتر با «بوف کور» می شناسیم، اثری که ناخودآگاه با نحوه مرگش پیوند می دهیم و خط تلخ آن را نشانی از سرخوردگی و افسردگی اش قلمداد می کنیم؛ افسردگی که سرانجام امانش نداد و منجر به تصمیم برای پایان دادن به زندگی اش شد. برخلاف تمام برداشت های تلخ و غم آلود از آثار هدایت اما همایون کاتوزیان در کتاب «طنز و طنزینه هدایت» از منظری دیگر آن ها را مورد واکاوی قرار می دهد تا به مخاطب بگوید که آثار هدایت دارای باری فراتر از تلخی و سیاهی است. هدایت از نگاه کاتوزیان طناز قهاری است که در آثارش هم وجهه طنز را به خوبی به ثمر رسانده و هم آنچه را که در ادبیات اروپا بدان آیرونی می گویند کمی پیچیده تر، غیرمستقیم تر و گزنده تر از طنز و در عین حال گاه خنده آور کاتوزیان واژه «طنزینه» را در برابر واژه آیرونی به کار می برد و معتقد است که آثار هدایت به دو بخش طنز و طنزینه قابل تفکیک است؛ این ویژگی به اعتقاد کاتوزیان برخاسته از هوای سیاسی - اجتماعی است که هدایت در آن تنفس می کرد؛ بستری که به لحاظ نوسانات سیاسی خاص خود شاعرانی طنزپرداز چون عارف، فرخی یزدی و عشقی را پرورید، با اندکی تأخیر نیز داستان نویسی رشد کرد و حسن مقدم با نام مستعار علی نوروز نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ برگشته» را نوشت. به تعبیر کاتوزیان این نخستین بار بود که ما در تاریخ کشورمان با نمایشنامه ای مواجه می شدیم که بازخورد تفکر سیاسی - اجتماعی نویسنده نسبت به دوره ای خاص بود.

طنز هدایت از کجا ریشه گرفت؟

جهانگیر هدایت در ادامه برای شناخت ریشه طنز هدایت، با یادآوری خاطرات دوران کودکی خود گفت: «صادق دو برادر به نام عیسی و محمود داشت، عیسی پدر من بود. هر سه این ها در طنز فوق العاده قوی بودند. من پسربچه بودم، وقتی با پدرم به منزل پدربزرگم می رفتیم صادق در آنجا اتاقی داشت. پدرم و محمودخان که می آمدند بلافاصله من می رفتم در باغ به شیطنت و بازیگوشی و آن ها می رفتند به اتاق صادق خان. من هر وقت از آن باغچه ای که این اتاق هنوز هم هست در آن بود رد می شدم صدای خنده، شوخی، متلک و جک و... قطع نمی شد.» وی نقش مادر هدایت را در شکل گیری این طنز بسیار مؤثر دانست و اظهار داشت: « زیورالملوک مادر این سه پسر، خانمی بود که اولاً در سن، موقعیت و ایام خود، شخصی باسواد بود و دوم اینکه طنزی بسیار قوی داشت. در فامیل معروف بود که اگر یک کلمه بخواهید به خانم زیورالملوک حرف بزنید چهارتا متلک می خورید. در نتیجه همه در صحبت کردن با ایشان مراقب بودند که گرفتار متلک ایشان نشوند. به عقیده بنده طنزی که ما در این سه برادر دیدیم از مادرشان به آن ها به ارث رسیده است؛ چراکه برعکس پدر این ها آدم خشکی بود و اصلاً اهل طنز نبود. خانم در آن خانه تعدادی مستخدم داشت که البته رسم آن ایام بود و عادت داشت عصرها آن ها را جمع کند و به آن ها می گفت از محله، ده و از آن جایی که به آن تعلق دارند برایش داستان، امثال و حکم بگویند. صادق هدایت می دانست که عصرها این برنامه اجرا می شود؛ بنابراین می رفت پشت در و مطالبی را که مستخدمان بیان می کردند تماماً یادداشت می کرد. به احتمال زیاد آنچه ما در فولکلور هدایت می بینیم حتی داستان هایی که در فرهنگ عامیانه ایران نوشته، مطالبی است که وی در پشت در آن جلسات آموخته بود.»

هدایت در دوران مشروطه است

وی همچنین دوران سیاسی - اجتماعی را که هدایت در آن می زیست نیز در طنز وی بی تأثیر ندانست و در این باره گفت: «هدایت فرزند دوران مشروطه بود؛ یعنی نوجوانی بود که به مشروطه رسید. بعد از مشروطه ما در ادبیات و مخصوصاً در جراید ایران یک جهش طنز داشتیم؛ چرا که حکومت جبار سقوط کرده بود، حکومت جدیدی آمده بود و حکومت جدید هنوز آن قدر قدرت نداشت که بتواند همه چیز را کنترل کند... بنابراین تمام انتقادها در مجلات و روزنامه های آن موقع نیز در قالب طنز بیان می شد. هدایت با چنین ادبیاتی آشنا شد، استعداد هم داشت؛ بنابراین خیلی زود به این وادی قدم گذاشت و شروع به نوشتن طنز کرد.»

عزیمت به اروپا

هدایت در ۱۳۰۳ از مدرسه سن لویی فارغ التحصیل گشت و در همین سال بود که با تقی رضوی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانش آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر شمارهٔ ۱۱، که در آلمان منتشر می شد به چاپ رسانید و مقاله ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له ویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته اش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آن جا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل تری از کتاب «انسان و حیوان» و کتاب دیگری به نام «فواید گیاهخواری» با مقدمهٔ حسین کاظم زادهٔ ایرانشهر در برلین آلمان به چاپ رساند.

اقدام اول خودکشی و نخستین داستان ها

صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد

داریوش آشوری عنوان کرده که صادق هدایت «نفرت عجیبی نسبت به اعراب و اسلام» داشته است.

خودکشی اش به برادرش محمود می نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ کس نداده است. اما م. فرزانه سال ها بعد از زبان هدایت (سال ها بعد از خودکشی اولش) نقل می کند که علت خودکشی مسائل عاطفی بوده است.

نخستین نمونه های داستان های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامهٔ «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشته است.

بازگشت به تهران

هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسلات) مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامه ای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشته است، از حال و روز خود شکایت می کند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان «زنده به گور» و نمایشنامهٔ «پروین دختر ساسان» را در تهران منتشر کرد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستی ای ایجاد می شود که گروه ربعه نامیده شد.

سفر به هندوستان

هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر پاپکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد. هدایت پس از سفر به هند به شدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگی اش توسط ش. پرتو تقبل می شده است، همین فقر و شکست از بی اعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنز نویسی بیاورد و همین طنز تلخ زخم های در سینه وی را بیشتر هویدا می کرد.

بزرگ ترین نقد به صادق هدایت

یکی از مهمترین انتقاداتی که همواره به هدایت می شده، کم توجهی به متن اصلی و عدم وفاداری به ترجمه -خصوصاً در آثار کافکا- بوده است. همچنین هدایت در مقالاتش نظر شخصی اش را دخیل می کرده و واقعیات را در جایگاه دوم قرار می داده است. به عنوان مثال، وی همواره در مقالاتش کافکا و خیام را، با وجود تفاوت های عظیم، یکسان فرض کرده است.

سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجاره ای اش در پاریس با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب می شود که خودکشی کرده است. وی چند روز قبل از انتحار بسیاری از داستان های چاپ نشده اش را نابود کرده بود. هدایت را در قبرستان پرلاشز به خاک سپردند. مراسم خاکسپاری اش با حضور عده ای قلیل از ایرانیان و فرانسویان صورت گرفت.


منبع :زندگینامه صادق هدایت، تاریخ ایرانی