تبیان، دستیار زندگی
روزی که آقا انتخاب شدند، آقای خوئینی ها که از جلسه بیرون آمدند، گفتند: «بهترین شخص بود که انتخاب شد و مناسبتر از ایشان کسی را نداریم، فقط نگران این هستیم که مملکت به امریکا گرایش پیدا کند».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگرانی از گرایش کشور به امریکا!

گفت‌وگو با آیت‌الله سیدجعفر شبیری زنجانی (۳)

آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی

بخش قبلی را اینجا ببینید

*از اخوی- حاج آقا موسی زنجانی - مطلبی را نقل می‌کردید.

- چند ماه قبل خدمتشان بودم. خیلی‌ها القا می‌کردند اخوی، ایشان را قبول ندارند. اخوی فرمودند: «من آقای خامنه‌ای را هم مجتهد می‌دانم هم عادل.» بعد گفتند: «من ایشان را بر بعضی از علمای معروف ترجیح می‌دهم.» البته اسم نبردند، ولی من خودم حدس می‌زنم چه کسانی باید باشند.

*یک بار هم به مطلبی اشاره کردید که از ایشان خواسته بودید مسئولیتی را به شما واگذار کنند...

- یک بار به ایشان گفتم کاری که سخت باشد و خطر داشته باشد و انجام دادنش برای افراد مشکل باشد، به من محول کنید تا در آن راه شهید شوم. دلم می‌خواهد چنین مسئولیتی به عهده‌ام باشد. ایشان دعا و اظهار لطف کردند. نظرم این بود که وقتی برادرِ یک مرجع تقلید در راه اجرای دستور آقا شهید شود، پیام زیادی دارد. از مواردی که دلم می‌خواست شهید بشوم، این بود. از موارد دیگر هم این بود که به آقا عرض کردم در فلان جریان دلم می‌خواست شهید بشوم. البته آن مسئله بدون شهادت من حل شد، ولی من معتقد بودم اگر شهید می‌شدم، خیلی بهتر بود. آقا خندیدند و فرمودند: الآن هم دیر نشده. من هم عرض کردم آماده‌ام.

روزی که آقا انتخاب شدند، آقای خوئینی‌ها که از جلسه بیرون آمدند، گفتند: «بهترین شخص بود که انتخاب شد و مناسبتر از ایشان کسی را نداریم، فقط نگران این هستیم که مملکت به امریکا گرایش پیدا کند».

*خاطره‌ای از زمان انتخاب آیت الله خامنه‌ای به رهبری دارید؟

- در آن موقع آیت‌الله موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی و رئیس دیوان عالی کشور و آقای خوئینی‌ها هم دادستان کل بودند. آقای اردبیلی همه ما را به سالن اجتماعات دادگستری دعوت کردند. همه قضات دیوان عالی کشور در آنجا اجتماع کردیم و ایشان فرمودند ما می‌خواهیم خدمت رهبر برویم، هم تجدید بیعتی با ایشان بکنیم و هم فوت امام را به ایشان تسلیت بگوییم. حدود دو ماه بعد از فوت امام بود. ایشان این تعبیر را داشتند و گفتند روزی که امام از دنیا رفتند، خبرگان جلسه‌ای تشکیل دادند و در آنجا برای انتخاب رهبر، صحبت‌های زیادی شد. تصمیم گرفته شد خیلی سریع کسی را انتخاب کنیم که خلأ از بین برود و با عجله ایشان را انتخاب کردیم. از الطاف خداوند بر این نظام و این انقلاب این است که الآن بعد از دو ماه هرچه فکر می‌کنم، می‌بینم مناسبتر از ایشان به نظرم نمی‌رسد و خداوند خودش، کسی را که از همه مناسبتر بود، به ذهن ما آورد که این را هم جزو الطاف خداوند عنوان می‌کردند. ما از همان جا خدمت آقا رفتیم. این حرف را همه قضات دیوان‌ عالی کشور که حضور داشتند، شنیدند.
مطلب دیگر اینکه آقای آل اسحاق برای من نقل کردند که روزی که آقا انتخاب شدند، آقای خوئینی‌ها که از جلسه بیرون آمدند، گفتند: «بهترین شخص بود که انتخاب شد و مناسبتر از ایشان کسی را نداریم، فقط نگران این هستیم که مملکت به امریکا گرایش پیدا کند». اینکه حالا چه حرف‌هایی زده و چه تعابیری به کار برده می‌شود، مطلب دیگری است. آقایان شعار علیه امریکا زیاد داشتند. تعبیرات آقا خیلی آشکار نبود و آقایان فکر می‌کردند شاید ایشان کوتاه بیاید، این است که گفته بودند تنها نگرانی‌ ما این است که مملکت به امریکا گرایش پیدا کند، درحالی که تنها کسی که محکم در برابر امریکا ایستاده، ایشان هستند. شاید اگر ایشان نبودند تا به حال مملکت در بسیاری از موارد سست شده بود.

شنیدم که مرحوم آیت‌الله گلپایگانی در مورد ایشان بیانی داشته‌اند، چون خیلی‌ها منتظر بودند که بر اساس روابطی که ایشان با امام داشتند و بنا بر موقعیت و مرجعیت ایشان، همه نظرها به طرف ایشان معطوف بود. شنیدم که ایشان فرموده بودند اگر مرا هم انتخاب می‌کردند، کار من نبود و خودم به ایشان محول می‌کردم و می‌گفتم شما مملکت را اداره کنید.

*با توجه به پیچیدگی‌ها و دشواری‌های فوق‌العاده‌ای که تهاجم جهانی و توطئه‌های اقتصادی و فرهنگی دشمن به وجود آورده و شرایط را از دهه اول انقلاب بمراتب سخت‌تر کرده، شما در مجموع، نقش رهبر معظم انقلاب را در جهان اسلام و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و نیز برجسته شدن نقش ایران در لبنان، فلسطین و کشورهای اسلامی که اسلام را در برابر قدرت‌های جهانی مطرح کرده است، چگونه می‌بینید؟

- الآن یادم نیست که از خارجی‌ها بود یا از ایرانیان خارج از کشور، در ذهنم هست که یکی از خارجی‌ها بود که تعبیر قشنگی درباره امام داشت. به نظر من این تعبیر در مورد رهبر معظم انقلاب هم صدق می‌کند. می‌گفت: عظمت کوه در پای کوه معلوم نمی‌شود؛ انسان وقتی فاصله می‌گیرد، کوه را خوب می‌بیند. می‌گفت شمایی که در ایران هستید، عظمت امام را نمی‌بینید. به نظر من الآن اگر ما بخواهیم نقش آقا را ببینیم، باید برویم لبنان و عراق. باید از آیت‌الله سیستانی که الآن در وسط مشکلات عراق قرار گرفته‌اند، بپرسیم. نقش ایشان را از آثار بیرونی بهتر می‌توان دید. اشکال گرفتن خیلی راحت است. کسی مقاله‌ای نوشته بود که اگر بخواهیم، می‌توانیم برای امیرالمؤمنین«علیه السلام» هم ایراد بگیریم. البته بی‌سلیقگی به خرج داده و تیتر زده بود: «اشتباهات امیرالمؤمنین(علیه السلام)». البته آمده بود، دفاع کند.
ایراد گرفتن راحت است، اما انسان باید نتیجه را ببیند، چون نتیجه معلوم می‌کند که کدام کار و راه درست بوده. در هر زمان ایرادهایی می‌گیرند. زمانی که به کویت حمله شد، نقشه بسیار خطرناکی بود. در اینجا کسانی که خود را در علم سیاست خیلی رده بالا می‌دانستند، می‌گفتند چون دشمن اصلی ما امریکاست، بنابراین الآن صدام حکم خالد بن ولید را پیدا کرده و باید به کمک صدام برویم، درحالی که در اینجا دو طرف خطر داشت. صدام قابل اعتماد نبود و درست نبود که انسان به صدام کمک کند، چون اگر او قدرت می‌گرفت، همان جانوری می‌شد که قبلاً نشان داده بود. از آن طرف هم کمک به کویت و ایستادن در برابر صدام، بهانه به دست امریکا می‌داد که در ایران دخالت مستقیم بکند و دردسر جدیدی درست می‌کرد. امثال اینها یکی-دو تا نبوده. ایشان بحران‌ها را به احسن وجه مدیریت کرده‌اند.

*در همین قضیه فتنه...

- بله، این قضیه، همه را نگران کرده بود و ایشان به بهترین وجه مملکت را اداره کردند. این را دیگر همه علمای اعلام هم تصدیق می‌کنند که هیچ کدام نمی‌توانستند به این شکل بحران را اداره کنند. حتی شنیدم که مرحوم آیت‌الله گلپایگانی در مورد ایشان بیانی داشته‌اند، چون خیلی‌ها منتظر بودند که بر اساس روابطی که ایشان با امام داشتند و بنا بر موقعیت و مرجعیت ایشان، همه نظرها به طرف ایشان معطوف بود. شنیدم که ایشان فرموده بودند اگر مرا هم انتخاب می‌کردند، کار من نبود و خودم به ایشان محول می‌کردم و می‌گفتم شما مملکت را اداره کنید.

حاج آقا مجتبی تهرانی نزد ایشان رفته بودند، با من صحبت کردند و گفتند: «ارادتم به آقای خامنه‌ای ده برابر شد. رفتم و دیدم خودشان را گم نکرده‌اند.» من تلفن کردم و گفتم: «حاج‌آقا مجتبی در باره شما این را می‌گفتند. خود من هم همان ارادتمند همیشگی هستم.» گفتند: «ما چیزی نیستیم». گفتم: «آن روزی که می‌خواستم دست شما را ببوسم، فکر نکنید تعظیم در برابر قدرت بود. من دیدم شما رئیس جمهور شده‌اید و خودتان را نباخته‌اید و همان آقای خامنه‌ای مدرسه نواب هستید. از این جهت خواستم دستتان را ببوسم. به خاطر این نعمت بزرگ که این حالت را دارید، خداوند را شکر کنید و از او بخواهید این را از شما نگیرد.»

*رمز این موفقیت را در چه می‌بینید؟

- معنویت و احساس وظیفه. ایشان از اول در راه انجام وظیفه اقدام می‌کردند. ۱۳-۱۴ ساله بودند که نواب صفوی را دیدند و از همان زمان احساس تکلیف ‌کردند و در راه مبارزه گام نهادند. از همان وقت هم ایشان در راه انجام وظیفه آنچه را که می‌توانستند، انجام می‌دادند. کسی که احساس وظیفه کند، مسلط بر هوای نفس باشد و در این راه کوشش کند، توفیق نصیبش می‌شود. امام فرمودند خدا نکند تا انسان خودش را نساخته، قدرت به سراغش بیاید. آقا خودشان را ساختند و بعد از آن هم همواره در خودسازی کوشش می‌کنند.
یادم می‌آید وقتی ایشان رئیس‌جمهور شده بودند، بعد از آن حادثه‌ای که در مسجد اباذر پیش آمد، من دیگر ایشان را ندیده بودم تا یک وقتی آقای میرمحمدی [مسئول وقت دفتر رئیس جمهوری] آمدند و گفتند آقا مایلند شما را ببینند. خدمتشان تلفن کردم و آقا فرمودند حالی از ما نمی‌پرسید؟ گفتم: «چطور می‌شود نپرسم؟ شما متعلق به تمام ملت هستید. من بخواهم وقت شما را بگیرم، خیانت است.» فرمودند: «نه، ما چیزی نیستیم.» به هرحال رفتم خدمتشان. کیفیت برخورد ایشان را که دیدم، همان تواضع همیشگی را مشاهده کردم. آمدم دستشان را ببوسم که دستشان را کشیدند. ماه بعد که حاج آقا مجتبی تهرانی نزد ایشان رفته بودند، با من صحبت کردند و گفتند: «ارادتم به آقای خامنه‌ای ده برابر شد. رفتم و دیدم خودشان را گم نکرده‌اند.» من تلفن کردم و گفتم: «حاج‌آقا مجتبی در باره شما این را می‌گفتند. خود من هم همان ارادتمند همیشگی هستم.» گفتند: «ما چیزی نیستیم». گفتم: «آن روزی که می‌خواستم دست شما را ببوسم، فکر نکنید تعظیم در برابر قدرت بود. من دیدم شما رئیس جمهور شده‌اید و خودتان را نباخته‌اید و همان آقای خامنه‌ای مدرسه نواب هستید. از این جهت خواستم دستتان را ببوسم. به خاطر این نعمت بزرگ که این حالت را دارید، خداوند را شکر کنید و از او بخواهید این را از شما نگیرد.» خوشبختانه بعد از آن هم ایشان همواره در خودسازی کوشا هستند و خودشان را نباخته‌اند.
مسئله اصلی و مهم این موفقیت، این امر است. به علاوه زمینه‌های تحصیلی، به اضافه خوش‌فکری و صاف‌فکری و انصاف، اعوجاج نداشتن، مهربانی و... عواملی هستند که موفقیت ایشان را رقم می‌زند: «ولو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک». در عین شجاعت، در عین حال که می‌بینید در روزی که در نماز جمعه انفجار بمب ایشان را از تریبون به کناری پرت کرد - همان روزی که صدام تهدید کرده بود که نماز جمعه را بمباران می‌کند و هواپیما هم آمده بودند - ایشان بلافاصله برگشتند و بدون اینکه ذره‌ای لکنت زبان داشته باشند، سخنرانی را ادامه دادند و گفتند: «کار شما همین است. شما چیزی ندارید.» این تسلط بر نفس، همه از عوامل پیروزی است.

*از شما بسیار تشکر می‌کنیم. از محضر شما استفاده کردیم.

- امروز جلسه خیلی خوبی بود و حال بسیار خوبی هم پیدا شد.


منبع: خبرگزاری رجا

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان