تبیان، دستیار زندگی
- 2 گلوی تشنه بر خوابهایم ردی از تعبیر بگذار با هر عبور از آینه ، تکثیر بگذار لطفی کن و چشم از زمین بردار و برخیز خاک کویر سخت را دلگیر، بگذار آرامشت را در بیابانها رها کن وقت ترنم شد، بخوان؛ تکبیر بگذار سمت ترک ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عاشورا و واژه های گداخته - 2

گلوی تشنه

بر خوابهایم ردی از تعبیر بگذار

با هر عبور از آینه ، تکثیر بگذار

لطفی کن و چشم از زمین بردار و برخیز

خاک کویر سخت را دلگیر، بگذار

آرامشت را در بیابانها رها کن

وقت ترنم شد، بخوان؛ تکبیر بگذار

سمت ترک ‌های نمک ، گودال گودال

زیر گلوی تشنه‌ ام شمشیر بگذار

اینجا سرابی نیست ،

خون؛

سرتابه ‌سرخون

جای تمام لخته ‌ها تصویر بگذار

تصویر در تصویر، تا آنسوی آتش ،

از پاره  ،پاره  ،پاره‌ ات

زنجیر بگذار

***

ای کاش می ‌شد ...

ای کاش می ‌شد برایت از ارغوان می‌ نوشتم

از انتشار سپیده ، از سایبان می ‌نوشتم

از برکه ‌، از عطر بیشه ، از کوچه ‌باغ همیشه

از امتداد لطیف رنگین ‌کمان می‌نوشتم

از یاسمن، بوی باران، از آبشار دم صبح ،

از جنگل سمت ساحل تا بیکران می ‌نوشتم

من چارده قرن نوری از ظهر تو دور ماندم

اینجا که "شمس" و " فلق" را با خیزران می‌نوشتم

رقص جنون داشت آتش بر شور امواج دریا

تا واژه‌ " العطش " را بر بادبان می ‌نوشتم

انگار دلتنگی ‌ام را باید به چاهی بگویم

ای ‌کاش می ‌شد برایت از کوفیان می ‌نوشتم

 علیرضا بهرامی

لینک:

عاشورا و واژه های گداخته - 1