تبیان، دستیار زندگی
مصاحبه اختصاصی تبیان با مداح معروف و محبوب کشورمان، حاج سعید حدادیان ، که تقدیم حضورتان می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری هدهدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دو استادی که به گردنم حق دارند

مداح نام آشنای کشورمان را همه می شناسیم. کسی که نوحه یاد امام و شهدای او واقعا دل ها را به سوی کربلا می برد. کسی که روضه های او بهانه اشک ریختن خیلی ها در مصیبت حضرت سیدالشهدا شده است. بله حاج سعید حدادیان را می گویم. فرصتی دست داد تا با این عزیز مصاحبه ای اختصاصی در تبیان داشته باشیم که قسمت اول این مصاحبه را تقدیم شما عزیزان می کنیم:

مصاحبه از: هدهدی - بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
حاج سعید حدادیان

تبیان: ممکن است خیلی از دوستان که همکار ما در سایر رسانه ها هستند با شما مصاحبه کرده باشند و از زندگی شما پرسیده باشند، از بیوگرافی شما، زندگی تان به روایات خودتان؛ هر آنچه را که صلاح می دانید، بگویید. سعید حدادیان چطور سعید حدادیان شد و به این وادی پا گذاشت؟ همه دوستان زحمت می کشند اما شما پایگاه علمی را هم انتخاب کرده اید و اهل علم هستید. تا آنجا که من می دانم، اساتیدی هم داشته اید. فکر می کنم شاگرد حاج اسماعیل دولابی بوده اید؟ درست است؟ چطور شد که به این روال وارد شدید؟
حدادیان: اینکه ما محضر بعضی ها را درک کردیم، یا اینکه شاگردی کردیم، دو موضوع جداست. همین چند وقت اخیر را که ارزیابی می کنم، می بینم رضا ندارم چون رضا خیلی مقام بالایی است. تعارف را کنار بگذاریم. اگر من مجلسی را خواندم و آنطور که باید، نشد، این جور نیستم که بگویم لکیلا تیأسوا علی ما فاتکم! درگیرم! زهد هم که ندارم. الان اگر شما بگوئید مثلاً اتفاقی افتاده و نفع مادی به من بصورت ناگهانی رسیده، نمی توانم خوشحال نشوم. ولا تفرحوا ما آتاکم! پس چه چیز دارم؟ صبر هم ندارم.

یکی می گفت: پله اولیم. ایشان می گفت: احتیاطاً یک پله پائین تر. مثلاً مسئولی می گوید یک ماه دیگر فلان کار انجام خواهد شد ولی انجام نمی دهد. اصلاً من نمی فهمم. در تعلیمات اسلامی مگر تقوا نیست؟!

من محضر آقای دولابی خیلی کم رسیدم. خدمت آقای خوشوقت و حق شناس رحمة الله علیهما رسیدم. این بزرگواران به من محبت داشته اند، نمی توانم در حق این دو جفا کنم و بگویم این دو به من محبت نداشته اند ولی واقع امر این است که صبر هم ندارم، شکر را هم می بینم ندارم، زهد و رضا هم نیست؛ واقعاً نیست. توکل هم همین طور.

من راجع به آیة الله حق شناس و خوشوقت عرض کنم. نفس این که توی چشم این ها بودی و اینها برایت دعا می کردند، از خیلی از مشکلات در امان بودی. در امواج مشکلات به نزد آیة الله حق شناس می رفتیم، صخره عظیمی بود که امواج هیچ کاری با او نداشتند. ما می رفتیم کنار ایشان، یکی دو کلمه صحبت می کردند، آرام می شدیم، ذره ای از وقار ایشان به ما انتقال می یافت. اگر کسی 50 سال هم می رفت پیش حضرت آیة الله خوشوقت، ایشان می گفت تقوا.

آقای مجتهدی رفت پیش ایشان و گفت شما دائم می گوئید تقوا، خب من تقوا دارم. ایشان در پاسخ می گفت: احتیاطاً شما هم نداری. یکی می گفت: پله اولیم. ایشان می گفت: احتیاطاً یک پله پائین تر. مثلاً مسئولی می گوید یک ماه دیگر فلان کار انجام خواهد شد ولی انجام نمی دهد. اصلاً من نمی فهمم. در تعلیمات اسلامی مگر تقوا نیست؟! کسوت شما هم تقواست، ولی اپیدمی شده که همه این کار را نکنیم و فراگیر شدن آن چیز بدی است. ظلم بزرگ به این انقلاب است.

آقای حق شناس روی ویلچیر بود، می خواست سوار هواپیما شود. از او پرسیدند اعلم کیست؟ گفت: ببینید عَلَم دست کیست. چقدر قشنگ در مورد حضرت آقا صحبت کرده اند. اگر قرار است من بزرگتری داشته باشم، باید یک کسوتش، کسوت روحانیت باشد.

اخیراً، پیش از ماه رجب، خود را ارزیابی ها کردم. هیچ چیزی نمی بینم که باعث شود من الگو شوم. همین نماز ظهر و عصری که ما امروز خواندیم، نگاه کردیم دیدیم در نماز هم که مستقر نیستیم. کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است / از جواهر خان خالی نگهبانی بس است
الحمدلله جریانی از خوب ها دارند می آیند، در مقایسه با این بد. اگر خوبی هم باشد، خوب ترها دارند می آیند. این فراموش نشود که من اینها را اقرار کردم. اگر طوطی وار حرف خوبی زدیم، این منبعث از مطالعات است. الان آقای عادل فردوسی پور تمام فوتبال را می داند و زندگی اوست. اما آنهایی که این کاره هستند و نمی دانند، آنها کم گذاشته اند.


تبیان: من شما را در سال 90 در آزمون دکترا دیدم . آیا دکترا قبول شدید؟
حدادیان: در جلسه کنکور خجالت کشیدم. نوشته و ننوشته رفتم. می دانید چرا؟ جوانان را که می دیدم با خودم گفتم این جوان بعد می رود دکترا می گیرد و بعد چهار سال، چهل سال با دکترایش کار می کند. من چرا جای او را بگیرم؟ ولی عده ای می گویند باید ادامه تحصیل بدهی. آخر درسی هم به ما نمی دهند. الان می بینم کارشناسی ارشد یکی دو درس است، آن هم اگر استاد تمام سر کلاس باشد. یعنی می شود زندگی کرد.


تبیان: ظاهرا در دانشگاه هم تدریس دارید. چه درسهایی را تدریس می کنید؟
در دانشگاه تهران انقلاب اسلامی تدریس می کنم و در جاهای دیگر تاریخ اسلام (1)، تفسیر (1) و (2).

تبیان: مواجهه دانشجویان با شما چگونه است؟

خدمت آقای خوشوقت و حق شناس رحمة الله علیهما رسیدم. این بزرگواران به من محبت داشته اند، نمی توانم در حق این دو جفا کنم و بگویم این دو به من محبت نداشته اند ولی واقع امر این است که صبر هم ندارم، شکر را هم می بینم ندارم، زهد و رضا هم نیست؛ واقعاً نیست

حدادیان: آنها مرا دوست دارند، نه به عنوان مداح. وقتی وارد درس می شویم، می بینم دغدغه علمی دارند و در پاسخ به سؤالاتشان به بن بست نمی خورند و طرفشان هم ناآگاه نیست، عمدتاً می گویند ما از شما برداشت دیگری داشتیم. درست هم می گویند، چون ما را در اذهان به خاطر این جریان های مخالف، یک جریان فالانژ فاشیست خشن می دانند. در فتنه 88 دختر خاله ام با من تماس گرفت. پرسیدم چطور شد که تماس گرفتی؟ گفت زنگ زدم بگویم مهربان باش! شنیده ام آدمها را از پنکه آویزان می کنید! خدا می داند که من یک کشیده هم به صورت کسی نزده ام ولی چنین دیدگاهی وجود دارد.


تبیان: چرا چنین دیدگاهی نسبت به شما دارند؟
حدادیان: جاهایی هم ما رند نبوده ایم. می دانید چرا ما در انتخابات با مشکل مواجه شدیم؟ چون فاطمیه را کم کردیم. کل این ترانه خوان ها می گویند اصلاحات. این چهارتا مداح هستند که می گویند اصول گرا. درسته؟! خب اینها را هم که می گویید فاطمیه اول را نگیر. فاطمیه سنگر من بوده است. چرا در این موقعیت فاطمیه را کم می کنید؟ از نظام کم می گذارید؟ به کسی ضرر می رساند که شما مرتب از آن کم می کنید؟ تلویزیون می خواهد کم بگیرد، کم بگیرد. من با تلویزیون بحث نمی کنم.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.