تبیان، دستیار زندگی
نظام آموزشی ما، سال ها با کتاب های انگلیسی اش، دانش آموزان را علاقه مند به زبان می کند، اما در کنار این علاقه، راهکار آموزشی ندارد. مثل این می ماند که یک خوراکی را مدام تبلیغ کنی، ولی آن را به خریداران ندهی!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عقده ی خارجی حرف زدن ایرانیان!

نظام آموزشی ما، سال ها با کتاب های انگلیسی اش، دانش آموزان را علاقه مند به زبان می کند، اما در کنار این علاقه، راهکار آموزشی ندارد. مثل این می ماند که یک خوراکی را مدام تبلیغ کنی، ولی آن را به خریداران ندهی!

فرآوری: ه-هدایتی-بخش اجتماعی تبیان
زبان خارجه


 
امروزه زبان انگلیسی، زبان مادری 360 میلیون تن در کشورهایی نظیر ایالات متحده، انگلستان، استرالیا ، ایرلند و ... بوده و همچنین به دلیل نفوذ سیاسی و فرهنگی این کشورها از سده هجدهم تا به امروز، زبان دوم نزدیک به 800 میلیون نفر در دنیاست. حوزه نفوذ این زبان در دنیا به تجارت، ارتباطات و آموزش گسترش یافته، به طوری که میلیون ها نفر دیگر در دنیا به دنبال یادگیری این زبان هستند.
بنا بر این گزارش، کشورمان ایران نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه مستثنای این روند نبوده و برای عقب نماندن از قطار پیشرفت، نیازمند تقویت زبانی دانش آموزان و دانشجویان در وهله اول و سپس سایر افراد جامعه از جمله کارمندان، صاحبان مشاغل و ... است. پس از انقلاب اسلامی سازمان آموزش و پرورش و دانشگاه ها با اهدافی متمایز از گذشته در امر آموزش زبان انگلیسی اقداماتی را اجرایی کردند. با این حال، هرچند در رتبه بندی تولید مقالات علمی جهان، ایران هر ساله یکی از رده های 15 تا 17 را از آن خود کرده، به نظر می رسد وضعیت به کارگیری زبان انگلیسی در حوزه های اساسی کشور به گونه ای دیگر است.

گواه این مطلب درصد قابل توجهی از اطرافیانمان هستند که همواره از عدم موفقیتشان در یادگیری زبان انگلیسی در مدارس، مؤسسات و حتی دانشگاه ها صحبت کرده و از کیفیت پایین آموزشی و نبود انگیزه در یادگیری این زبان گله مندند.

مشکلات موجود در آموزش زبان انگلیسی در ایران عبارتند از :

- نامناسب بودن محتوای کتب درسی زبان انگلیسی
- ضعف معلمان در آموزش زبان انگلیسی
- کمبود ساعات اختصاص داده شده به این درس
- الویت ندادن به آموزش و یادگیری زبان انگلیسی
- شروع آموزش زبان انگلیسی در زمان نامناسب
- عدم رعایت مراحل یادگیری
- کاستی های موجود در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی

آموزش و پرورش ناکارآمد اگر با همین روند، زبان انگلیسی را «با دست پس بزند و با پا پیش بکشد»، ممکن است چند سال دیگر یک شعر انگلیسی یا ضرب المثلی اروپایی، تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند تا یک بیت حافظ.

حال این سوال مطرح می شود که چرا با وجود نیازدانش آموزان به دانستن زبان انگلیسی برای پاسخ به نیازهای خود در دنیای امروز ، آموزش و پرورش ایران به گونه ای عمل کرده و می کند که دانش آموزان و دانشجویان از یاد گرفتن زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاهها مایوس می شوند و به سمت آموزشگاههای آزاد زبان انگلیسی هجوم می آورند و هزینه های گزاف آموزش آزاد را می پردازند؟
بیشتر ما نخستین بار در مدرسه با زبان انگلیسی آشنا می شویم.این آشنایی با استناد به اصل (First impression) یا (تاثیر اولین برخورد) می توان آن را در اغلب مواقع ناموفق دانست و دانش آموزان در نخستین مواجهه خود با کتابهایی روبرو می شوند که به هیچ وجه از اصل های تربیتی آموزش زبان انگلیسی به کودکان پیروی نمی کنند.در کتابهای آموزش و پرورش تنها چیزی که بر آن تاکید شده گرامر و تا حدی درک مطلب است و هیچ توجهی به مهارتهای گفتاری و نوشتاری نشده است.در تمام دنیا ، هدف اصلی آموزش زبان انگلیسی برقراری ارتباط است.بر همین اساس هدف از یادگیری زبان انگلیسی هم باید افزایش مهارت مکالمه باشد که این مساله در آموزش و پرورش ایران نادیده گرفته می شود.در میان مهارتهایی چون خواندن ، نوشتن ، صحبت کردن و شنیدن ، اولویت با شنیدن است و دانش آموزان ما متاسفانه وسایل کمک آموزشی لازم در این زمینه را ندارند.
مدرسان کتابهای زبان انگلیسی هم در برقراری ارتباط ناتوان بوده و بر محتوای کتب درسی تسلط ندارند.بیشتر مدرسان تنها گرامر زبان انگلیسی را یاد گرفته اند و اکنون این گرامر را به دانش آموزان خود آموزش می دهند.با وجود هزینه های بسیار زیادی که در آموزش و پرورش صورت می گیرد ، اما به دلیل ناکارآمدی و بهره وری پایین ، دانش آموزان از این طریق زبان انگلیسی را یاد نمی گیرند.ضعف سیستم آموزشی زبان انگلیسی در مدارس ، یکی از دلایل استقبال دانش آموزان از آموزشگاههای خصوصی به ویژه در تابستانها می باشد.

نظام آموزشی چیزی از آموزش نمی داند!

ما سال های سال انگلیسی می خوانیم. از (I am student) شروع می کنیم و به جملات پیچیده و تخصصی در رشته های مختلف می رسیم، اما اگر یک روز از ما بخواهند با یک انگلیسی زبان صحبت کن، انگار که از ما خواسته اند «آپولو» هوا کنیم! ما چیزی از زبان یاد نگرفتیم. سال ها (افعال tobe) خواندیم ولی نمی دانیم که زمان گذشته و حال و آینده را چطور باید از هم تفکیک کنیم و چطور آن ها را در جمله به کار ببریم. این ضعف دانش آموز نیست. ضعف نظام بیماری است که اصرار دارد زبان را جزو برنامه های تحصیلی دانش آموزان بگذارد ولی هنوز تکلیفش با آن مشخص نیست. خودش هم نمی داند چطور باید آن را آموزش دهد. به همین خاطر پس از سال ها آموزش، «دانش آموز اینقدر می داند که چیزی ندانسته»! آن وقت احساس می کند که حتما مشکل از اوست که زبان را نمی فهمد و یا زبان انگلیسی یک اتفاق سخت و پیچیده است. «نظام آموزشی ما نظام فرسوده و قدیمی و کهنه ای است. نظام آموزشی کهنه است؛ این را ما از اروپایی ها گرفتیم، همین جور نگهش داشتیم، مثل یک چیز موزه ای مقدّس که دست به آن نخورَد!»
 
نظام آموزشی ما، سال ها با کتاب های انگلیسی اش، دانش آموزان را علاقه مند به زبان می کند، اما در کنار این علاقه، راهکار آموزشی ندارد. مثل این می ماند که یک خوراکی را مدام تبلیغ کنی ولی آن را به خریداران ندهی! به قول معروف، او را تا لب چشمه ببری و تشنه برگردانی. این وضعیت آموزش زبان در مدارس ماست. یک آموزش غیرمنطقی که فقط به عطش دانش آموزان می افزاید و البته دانشگاه ها نیز به همین روند دامن می زنند. بیش از 12 سال کتاب های آموزشی زبان، جلوی دانش آموزان و دانشجویان رژه می رود و به هر ضرب و زوری که شده، این دروس پاس می شوند و تنها «عقده ای» در دل جوان می ماند که حتما ما ایرانی ها مشکلی داریم که زبان را نمی فهمیم.

عقده حقارت در برابر زبان انگلیسی

با وجود هزینه های بسیار زیادی که در آموزش و پرورش صورت می گیرد ، اما به دلیل ناکارآمدی و بهره وری پایین ، دانش آموزان از این طریق زبان انگلیسی را یاد نمی گیرند.ضعف سیستم آموزشی زبان انگلیسی در مدارس ، یکی از دلایل استقبال دانش آموزان از آموزشگاههای خصوصی به ویژه در تابستانها می باشد.

«آلفرد آدلر» روانشناس اتریشی نظریه ی مشهوری دارد که در آن به «احساس حقارت» و «عقده حقارت» می پردازد. او معتقد که همه ی آدم ها در مواجهه نخستین با جهان پیرامونی، متوجه می شوند که به شدت نیازمند هستند. کودک در مقابل بزرگترها که می توانند به خواسته های خود دست یابند و نیازهایشان را برطرف کنند، خود را ناتوان می پندارد. آدلر معتقد است که احساس های حقارت گریزناپذیرند و اگر از حد نگذرند، باعث پیشرفت فرد می شوند. فرد به خاطر رفع احساس حقارت خود (چه واقعی باشد و چه نباشد) دست به تلاش می زند. این نکته خوبی است اما مسئله دقیقا از جایی شکل می گیرد که این احساس، تبدیل به عقده می شود. کسانی که «عقده حقارت» دارند، احساس می کنند قادر نیستند با ضروریات زندگی کنار بیایند.
 
نظام آموزشی ما دقیقا این بلا را بر سر دانش آموزانش می آورد. آنها را نسبت به زبان انگلیسی دچار عقده می کند. در مقابل، کسانی هم که به مدد سفر به کشورهای انگلیسی زبان یا کلاس های آموزشی، زبانشان را تقویت کرده اند، خود را باهوش تر از دیگران فرض می کنند. این هم نوعی عقده است که به گفته آدلر «عقده برتری» نام دارد.
 
این سیکل معیوب آموزشی دو طرف این بازی را نسبت به زبان، عقده ای می کند! چه کسانی که با استفاده از امکاناتی خارج از مدرسه یاد می گیرند و چه کسانی که نمی توانند از آن امکانات استفاده کنند. اینطوری هر دو طرف علایقی مشترک نسبت به یک گروه پیدا می کنند. هوش ذاتی انگلیسی زبان ها! یک نوع از خودبیگانگی نسبت به کسانی که به زبان انگلیسی حرف می زنند. ریشه ی نگاه به بیرون و جستجوی پیشرفت در کشورهای «انگلوساکسون» همین مواردی است که در نظام آموزشی ما ریشه دارد و به مرور هویت فرهنگی ما را دستخوش تغییرات گسترده کرده است.

شکرشکن شوند همه طوطیان هند

در برخورد با واقعیت های اجتماعی، نمی توان یک سویه دست به تحلیل زد. می بایست همه مناسبات را در نظر گرفت و با دیدی ترکیبی و همه جانبه، آن را بررسی کرد. مسئله زبان انگلیسی در کشور ما نیز تبدیل به یک قضیه ی اجتماعی شده است لذا باید با استفاده از همین ابزار با آن رو به رو  شد. می توان گفت علاوه بر نظام فشل آموزش و پرورش، حکومت های خودباخته در گذشته ی ایران، عاملی تعیین کننده برای علاقه به تک آموزشی بودن انگلیسی، شیفتگی به فرهنگ شان و همچنین شکل گیری عقده حقارت و عقده برتری نسبت به این زبان بودند. حکومت هایی که می خواستند از فرق سر تا نوک پا غربی شوند و ایرانیان را جز برای ساخت لولهنگ مناسب نمی دیدند.
 
نکته ی تاسف برانگیز اینکه، تاریخ گسترش زبان انگلیسی با زور و جبر گره خورده است. علاوه بر حکومت هایی که با تقبیح زبان بومی و گسترش زبان انگلیسی دست به گسترش آن زدند، گروهی دیگر نیز با زور سرنیزه، انگلیسی را فرا گرفتند. هندوستان یکی از آن کشورهایی است که با فشار، انگلیسی را پذیرفت. یک گروه متجاوز وارد کشورشان شدند و 22 زبان زنده ی آنجا را از بین بردند و حول انگلیسی متحد کردند! برعکس زبان فارسی که هرجا قدم گذاشته، با «شهد و شعر و شکر» وارد شده است؛ حتی در همین هند. این کشور در زمانه ای که اوج فرهنگشان به شمار می رفت تا قرن ها بعد که اقبال لاهوری متولد شد، ادیبان و سخنورانشان به فارسی تکلم می کردند. تا جایی که حافظ می سراید: شکرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله می رود.
 
با وجود همه ی آنچه گفته شد، زبان انگلیسی، امروز در کشور ما جایگاه رفیعی دارد. اینقدر جایگاهش بالا رفته که حتی ممکن است در آینده ای نه چندان دور، ضریب نفوذ آن از فارسی هم پیشی بگیرد. این به معنای انگلیسی حرف زدن ایرانیان نیست، بلکه بحث بر سر قدرت نفوذ است. آموزش و پرورش ناکارآمد اگر با همین روند، زبان انگلیسی را «با دست پس بزند و با پا پیش بکشد»، ممکن است چند سال دیگر یک شعر انگلیسی یا ضرب المثلی اروپایی، تاثیرگذاری بیشتری داشته باشند تا یک بیت حافظ.



منابع : دانشجو / تابناک