تبیان، دستیار زندگی
یادداشتی کوتاه درباره شاعر و نویسنده فرانسوی به مناسبت سالروز در گذشت وی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هوگو دشمن  ریاکاری

یادداشتی کوتاه درباره شاعر و نویسنده فرانسوی به مناسبت سالروز در گذشت وی

بخش ادبیات تبیان
هوگو

عشق ما به برخی از نویسندگان به دلیل زیبایی نوشته های آنهاست. این خالصانه ترین نوع رابطه میان نویسنده/خواننده است و از همه به کمال نزدیکتر. سایر نویسندگان به دلیل داستان زندگی شان، عشق شان به نوشتن و جایگاه شان در تاریخ نقشی از خود در ما به جای می گذارند. از نظر من ویکتور هوگو به دسته دوم تعلق دارد.
در دوران جوانی ام او را به عنوان رمان نویس، نویسنده «بینوایان» می شناختم. عشق من به او به دلیل شیوه اش بود در انتقال جادوی شهرهای بزرگ، خیابان های مملو از داستان و هیجان آنها و به دلیل توانایی او در نشان دادن منطق حاکم بر امور کاملا بی ربط که همزمان با هم در یک شهر اتفاق می افتد (در همان دم که در سال١٨٣٢ پاریسی ها به سنگرهای همدیگر حمله می کنند، صدای بیلیارد از دو خیابان آن طرف تر می آید). او بر داستایوفسکی تاثیر گذاشت. در دوران جوانی ام، بر من هم تاثیر گذاشت.

همه روشنفکران فرانسه، از زولا گرفته تا سارتر، مدیون اشتیاق هوگو به عظمت هستند. مفهوم نویسنده سیاسی متعهد به عنوان قهرمان پرچمدار دفاع از حقیقت و عدالت که تاثیر عمیقی بر ادبیات جهان گذاشت

در آن موسم که دلبسته تصوری ملودرام گونه از شهرها بودم، جاهایی تاریک و کثیف که فقرا و شکست خوردگان گردهم می آمدند. یک خرده که بزرگتر شدم، صدای هوگو مایه تکدر خاطرم می شد و پی بردم که مطنطن، متظاهر، خودنما و ساختگی است. در رمان تاریخی «نود و سه»، صفحات بسیاری را صرف قلمفرسایی آزاردهنده درباره یک اراده توپ نظامی جاکن شده ای می کند که در یک کشتی در دل طوفان به عقب و جلو می غلتد.
 به دلیل آنکه فاکنر از هوگو تاثیر پذیرفته است ناباکف او را سرزنش کرده و مثال ظالمانه ای می آورد: «مرد به چوبه دار زل زد و چوبه دار هم به مرد.» چیزی که بیش از همه در من اثر کرد- و من را در مورد زندگی هوگو دچار تشویش کرد- استفاده او از احساس (در معنای منفی این کلمه رمانتیک) بود تا از طریق فن بیان و ماجراپردازی بسیار عظمت بیافریند.
همه روشنفکران فرانسه، از زولا گرفته تا سارتر، مدیون اشتیاق هوگو به عظمت هستند. مفهوم نویسنده سیاسی متعهد به عنوان قهرمان پرچمدار دفاع از حقیقت و عدالت تاثیر عمیقی بر ادبیات جهان گذاشت. هوگو که از اشتیاق اش به عظمت بی هیچ پرده پوشی آگاه بود - و در این فکر بود که به آن دست یافته است- به سمبل زنده ایده آل خود بدل شد و از این روی خود را به یک تندیس تبدیل کرد.
اخلاق خود-آگاه و ژست های سیاسی اش به او حالتی ساختگی داد، چیزی که نمی توانست جلوی معذب شدن خوانندگان را بگیرد. در مباحثه اش درباره نبوغ شکسپیر، هوگو خود می گوید که دشمن عظمت ریاکاری است.  علی رغم همه این ادا و اطوارها، بازگشت ظفرمندانه او از تبعید سیاسی و شم سخنوری عمومی اش، به وی میزانی از اصالت ارزانی داشت و قهرمان هایش درتخیل اروپا -و جهان- زندگی می کنند.
شاید صرفا به همین دلیل است که فرانسه و ادبیات فرانسوی برای مدت های طولانی در خط مقدم تمدن بود. روزی روزگاری نویسندگان فرانسوی، بی آنکه چند و چون وطن پرستی آنها محل سوال باشد، نه تنها از فرانسه که از کل انسانیت سخن می راندند. اما امروزه آن گونه نیست. شاید به همین دلیل است که علاقه مداوم فرانسه به کسی که در میان نویسندگان بزرگ از همه عجیب تر است نشان از نوستالژی فرانسه به روزهای از دست رفته پر افتخار دارد.


منبع: شرق/ اورهان پاموک - ترجمه افسانه رشنو