اهل سنت و غدیرخم ، ولایت محبت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اهل سنت و غدیرخم ‏، ولایت محبت

 
پرسش:

بعضى از اهل سنت می گویند ما مثل شما قضیه غدیر را قبول داریم، اما شما سخنان پیامبر را به امامت تفسیر می كنید، در حالى كه ما از آن دوستى می فهمیم. و ما هم على علیه السلام را دوست داریم و  به او احترام می گذاریم. نظر شما در این باره چیست؟

پاسخ:

یكى از گمانه ها در معناى سخن پیامبر كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» ولایت محبت است چرا كه واژه ولایت در محبت نیز به كار رفته است.

لیكن در اینجا چند نكته را باید در نظر داشت:

یك. اگر نظر كسانى كه مسأله ولایت محبت را مطرح می كنند این است كه چنین مبنایى هم در كنار دیگر مراتب ولایت مانند امانت و پیشوایى در كلام پیامبر نهفته است سخن قابل قبولى است و هیچ تضادى با دیدگاه شیعه ندارد.

چنین انگاره اى مؤید قول كسانى از بزرگان اهل سنت مانند ابن طلحه شافعى (متوفى 654) و ... می باشد[1]. او پس از توضیحاتى درباره اینكه خداوند على علیه السلام و پیامبر صلى الله علیه و آله را در آیه مباهله نفس یگانه معرفى كرده است در همین باره می گوید: «پیامبر در این حدیث (حدیث غدیر) همان ولایتى را براى على علیه السلام نسبت به جمیع مؤمنان اثبات كرد كه خداوند براى خویش ثابت كرده بود، یعنى او اولى  به مؤمنان، یاور مؤمنان، سرور مؤمنان است و هر معنایى كه از لفظ «مولى» به دست می آید و بر پیامبر خدا اثبات پذیر است، براى على علیه السلام نیز اثبات می شود».[2]

دو: اگر مرادشان این باشد كه پیامبر منحصراً دوستى را در نظر داشته اندو سخن ایشان مراتب بالاتر و ولایت را شامل نمی شود از جهاتى مورد نقد است از جمله:

1- چنین معنایى در صورتى راست می آید كه قرائن موجود به نفع آن گواهى دهند و قرینه اى در استعمال كلمه مولى در ولایت به معناى اولویت و امامت و پیشوایى در كار نباشد، در حالى كه همه قرائن یاد شده بر معناى دوم دلالت دارند و هیچ قرینه اى برخصوص محبت وجود ندارد.

2- غالب آنچه در نقد توجیهات پیشین بیان شد مانند:

نقدهاى شماره 1، 2، 3، و 6 برگمانه یك، و نقدهاى شماره 2 و 3 بر گمانه دو بر این پنداره نیز وارد است.

3- چنان كه گذشت بسیارى از منابع معتبر لغت عرب كه مؤلفان آن نیز سنى مذهب هستند واژه ولایت در كلام پیامبر صلى الله علیه و آله را ولایت زعامت و رهبرى معنا كرده اند.

4- خطاب تهدید گونه الهى: اگر حادثه غدیر صرفاً براى اعلان دوستى حضرت على علیه السلام با مؤمنان یا دوستى مؤمنان با ایشان بود آیا با این آیه سازگارى دارد كه: «اگر آن را ابلاغ نكنى، رسالت الهى را انجام نداده اى»؟

آیه تبلیغ و سپس آیه اكمال نشان می دهد كه ولایت مورد ابلاغ در روز غدیر مسأله مهم و جدیدى است كه بدون آن دین ناقص است و مورد پسند الهى نیست، در حالى مودت و محبت اهل بیت علیه السلام قبلًا نازل و ابلاغ شده بود:

قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى [3]؛ «بگو: به ازاى آن (رسالت) پاداشى از شما خواستار نیستم، مگر دوستى درباره

خویشاوندان». بنابراین فرو كاستن معناى ولایت به محبت و مودت و انحصار به آن، مغایر قرائن قرآنى است.

5- دلدارى خدایى: خداوند پیامبر صلى الله علیه و آله را دلدارى داده، می فرماید:

در راستاى اجراى این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئه هاى مردم محافظت می كند: وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ [4]. از این فراز برمی آید كه پیامبر صلى الله علیه و آله بیم آن داشته كه در صورت ابلاغ رسمى ولایت برخى بر اثر هواى نفسانى به مقابله برخاسته و دست به توطئه بزنند.

اكنون سؤال می شود با اعلام دوستى حضرت على علیه السلام چه جاى خوف از توطئه بود؟ چنین تعابیرى با هیچ معنایى از ولایت جز ولاء زعامت و امامت سازگارى ندارد.

آیا خردپذیر است كه پیشواى بزرگ مسلمانان، در آخرین و بزرگترین سخنرانى تاریخى خود، براى شركت كنندگان در كنگره عظیم حج، در آن بیابان خشكزار و گرماى سوزان، مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با این همه تأكیدات و مقدمه چینى ها با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد كه بگوید: «على را دوست داشته باشید» و سپس آنان را موظف كند كه این منشور بزرگ تاریخى را به گوش همگان برسانند!

6- اینكه پیامبر صلى الله علیه و آله در دعاى خویش مسئله یارى كردن امام على علیه السلام را مطرح می كنند و بر تنها گذاشتن و یارى نكردن او نفرین می فرستد، قرینه روشنى است بر اینكه ولایت مورد نظر، از نوع ولایت زعامت ورهبرى است، نه صرف محبت و علاقه قلبى؛ زیرا آنچه با اطاعت، نصرت و یارى همگانى تلازم دارد، پیشوایى و رهبرى امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبى.

7- در دعاى پیامبر آمده است: «حق را همپاى او بپادار» برپایى حقیقت همراه با امام على علیه السلام و همپایى آن دو با امامت و رهبرى دینى تناسب دارد.

به عبارت دیگر پیشوایى و مرجعیت دینى و سیاسى امام على علیه السلام است كه می تواند به برپایى حقیقت همگام با آن حضرت بینجامد؛ اما صرف اینكه مردم آن حضرت را دوست داشته باشند، بدون اینكه امامت و مرجعیت دینى در كار باشد چه نسبتى با این سخن دارد؟

8- چنانكه گذشت پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از این حادثه فرمود: «الله اكبر! بر اكمال دین و اتمام نعمت و خوشنودى خدا به رسالت من و ولایت على علیه السلام بعد از من» نكته مهم این است كه اگر مقصود از «ولایت» محبت باشد، دیگر قید «بعد از من»، زاید است؛ زیرا محبت حضرت على علیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله نیست. معنا ندارد منظور پیامبر صلى الله علیه و آله را این بگیریم كه بعد از رحلت من، على را دوست بدارید! زیرا محبت على علیه السلام با حیات پیامبر صلى الله علیه و آله قابل جمع است؛ بلكه رهبرى دینى امام على علیه السلام است كه پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زیرا در یك زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممكن نیست.

9- در گذشته آمد كه پس از سخنان پیامبر و به دستور آن حضرت مردم با حضرت على علیه السلام بیعت كردند. مگر دوستى بیعت دارد؟ بیعت به معناى تعهد و التزام به فرمان بردارى و تبعیت است و حتى ابوبكر و عمر نیز با آن حضرت بیعت كردند. با وجود این چگونه می توان كلمه مولى در سخن پیامبر صلى الله علیه و آله رابه معناى دوستى و محبت محض انگاشت؟

11- در مواردى صحابه به صراحت اعلام كرده اند كه پیامبر صلى الله علیه و آله حضرت على علیه السلام را «نصب» فرمود.

شهاب الدین همدانى از عمر بن خطاب چنین نقل كرده است: «پیامبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام رابه عنوان پیشوا نصب نموده و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ...»؛ «خدایا تو گواه من بر آنان هستى».

عمر گفت: «اى رسول خدا! جوانى خوش سیما و نیك بوى در كنار من گفت:

اى عمر! همانا پیامبر پیمانى بست كه آن را نقض نمی كند جز كسى كه منافق باشد». آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله دست مرا گرفت و فرمود: «اى عمر! او جبرییل بود، نه انسان. او می خواست آنچه را كه درباره على علیه السلام به شما گفتم تأكید كند»[5].

تعبیر نصب در سخن عمر كاملًا مطابق با دیدگاه شیعه است و با صرف محبت و دوستى بدون امامت و خلافت سازگارى ندارد. در این زمینه قرائن و دلایل بسیار دیگرى وجود دارد كه به جهت اختصار به این مقدار بسنده می شود.

پی نوشتها:

[1] . جهت آگاهى بیشتر بنگرید: الغدیر، ج 1، صص 399- 391.

[2] . كمال الدین طلحه الشافعى، مطالب السؤول، ص 16.

[3] . شورى( 42) آیه 23.

[4] . مائده( 5)، آیه 67.

[5] . شهاب الدین همدانى، مودة القربى؛ نیز: قندوزى الحنفى، ینابیع الموده، ص 249 ق: الغدیر، ج 1، ص 57.

پرسش ها و پاسخ هاى دانشجویى، دفتر چهارم(امام شناسى) دفتر نشر معارف - قم، چاپ: دهم، 1389.


پایگاه امام علی (ع)

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.