نبوت و ولایت | |
مهر تابان ولایت شد نمایان در غدیر | |
باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر | |
خوان و احسان و كرم گسترد یزدان تا كند | |
عالمى را بر سر این سفره مهمان در غدیر | |
از طواف كعبه امروز آن كه بر گردد، یقین | |
حج او مقرون بود با عهد و پیمان در غدیر | |
وه! چه غوغایى است در آن سرزمین از جوش خلق! | |
موج انسان بین، بیابان در بیابان در غدیر! | |
از جهاز اشتران شد منبرى آراسته | |
باشكوهى برتر از تخت سلیمان در غدیر | |
بر سر دست نبى تهلیل گویان، مرتضى | |
اشك شوق از دیده مىبارد چو باران در غدیر | |
اقتران مهر و مه دارد تماشا، نى عجب | |
گر شود جبرئیل هم آیینه گردان در غدیر | |
دل درون سینه طغیان كرد و هوش از سر پرید | |
تا طنین انداز شد آیات قرآن در غدیر | |
سینه پاك پیمبر گشت سر شار از شعف | |
آیه "بلغ" چو نازل شد ز یزدان در غدیر | |
تا ز "اكملت لكم" پر شد فضا، جبریل گفت: | |
با خود آوردم پیام از حى سبحان در غدیر | |
مصطفى تا مرتضى را همچو جان دربر گرفت | |
یوسفش را كرد پیدا، پیر كنعان در غدیر | |
تا على شد جانشین خاتم پیغمبران | |
آشكارا شد همه اسرار پنهان در غدیر | |
"هر كه من مولاى اویم این على مولاى اوست" | |
این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر | |
خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار | |
نا امید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر | |
تا جهان را از عدالت پر كند همچون نبى | |
مرتضى بگرفت از او، منشور و پیمان در غدیر | |
از نبوت د رجهان، اسلام اگر شد منتشر | |
شد ولایت دین یزدان را نگهبان در غدیر | |
در حقیقت شد مسلمان هر كه با اخلاص داد | |
دست بیعت با على، مانند سلمان در غدیر | |
گر به صدق و راستى آید سوى این آبگیر | |
هر خطا كارى شود پاكیزه دامان در غدیر | |
شد جهان روشن ز انوار امیرالمؤمنین | |
چلچراغ عشق و ایمان شد فروزان در غدیر | |
"سرویا"! شكر خدا در موسم "حج وداع" | |
دین حق رونق گرفت و یافت سامان در غدیر | |
قاسم سرویها (سروى) |
ولایت مهر تابان ولایت شد نمایان در غدیر باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر خوان و احسان و كرم گسترد یزدان تا كند عالمى را بر سر این سفره مهمان در غدیر از طواف كعبه امروز آن كه بر گردد، ی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1385/10/17