غـدیـریّـه
پیام نور به لبهاى پیك وحى خداست |
بخوان سرود ولایت! كه عید اهل ولاست |
بیا شراب طهور از خم غدیر بزن |
خدا گواست كه ساقى این شراب خداست! |
غدیر بر همه حق باوران، تجلى حق |
غدیر بر همه گم گشتگان، چراغ هداست |
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر |
غدیر میوه توحید اولیا همه جاست |
غدیر آینه "لا اله الا هو" |
غدیر آیت "سبحان ربى الاعلى" ست |
غدیر هدیه نور از خدا به پپغمبر |
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست |
غدیر با همگان همسخن، ولى خاموش |
غدیر با همه كس آشنا، ولى تنهاست |
غدیر صفحه تاریخ "والا من والاه" |
غدیر آیه توبیخ "عاد من عادا" ست |
هنوز از دل تفتیده غدیر بلند |
صداى مدح على با نواى روح فزاست |
هنوز لاله "اكملت دینكم" رویَد |
هنوز طوطى "اتممت نعمتى" گویاست |
هنوز خواجه لولاك را نداست بلند: |
كه هر كه را كه پیمبر منم، على مولاست |
على بود پدر امت و برادر من |
على سفیر خدا و على امیر شماست |
على ست حج و على كعبه و على زمزم |
على صفا و على مروه و على مسعاست |
على صراط و على محشر و على میزان |
على بهشت و على كوثر و على طوباست |
على حقیقت توحید بر زبان كلیم |
على تجلى طور و على ید بیضاست |
على است حق و، حقیقت به دور او گردد |
على است عدل و، عدالت به خط او پویاست |
على محمد و فرقان و نور و كوثر، قدر |
على مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست |
على به قول محمد: درِ مدینه علم |
ز در درآى كه راه خطا همیشه خطاست |
حدیث منزله را از نبى بگیر و به خلق |
بگو مخالف هارون مخالف موسى است |
كسى كه جاى نبى خفت، جانشین نبى است |
نه آن كه راحتى جان خویش را مىخواست |
كسى كه بت شكند بر فراز دوش نبى |
براى حفظ خلافت زهر كسى اولاست |
گواه من به خلافت همان وجود على است |
كه آفتاب به تأیید آفتاب گواست |
به دیدگان خدا بینِ مرتضى سوگند! |
كسى كه غیر على دید، دیدهاش اعماست |
ثواب نیست، ثوابى كه بى ولاى على است |
نماز نیست، نمازى كه بى على برپاست |
به صد هزار زبان، روح مصطفى گوید: |
كه اى تمامى امت، على امام شماست! |
من و جدا شدن از مرتضى! خدا نكند! |
كه هر كه گشت جدا از على، جدا ز خداست |
مگر نگفت نبى:با هماند حق و على |
اگر على نبود در میانه، حق تنهاست |
تمام قرآن در حمد و، حمد "بسم الله" |
تمام بسمله در "با"، على چو نقطه باست |
الا كسى كه تو را از على جدا كردند! |
پناهگاه تو در آفتاب حشر كجاست؟ |
مرا به روز قیامت به خلد كارى نیست |
بهشت من همه در صورت على پیداست |
على ولى خدا بود پیش از آنكه خداى |
به حرفِ "كن" همه كائنات را آراست |
خدا براى على خلق كرد عالم را |
چنان كه خلقت او را براى خود مىخواست |
تمام عالمِ ایجاد بى وجود على |
بسان كشتى بى ناخداى، در دریاست |
اگر قصیده "میثم" بود صد و ده بیت |
كه در عدد، صد و ده نام آن ولى خداست |
فضایلى است على را كه گفتن هر یك |
نیازمند هزاران قصیده غراست |