فرزند دوممان هم دختر بود. یکی از اقوام به شوخی گفت:..
نویسنده : مینو خرازی فام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1395/01/18
تربیتِ دختر
فرزند دوممان هم دختر بود. یکی از اقوام به شوخی گفت:
- « قربانعلی! چرا این قدر دختر می خواهی؟ بس است دیگر.» او با خوشحالی جواب داد:
- «اگه تمام فرزندانم دختر باشند، افتخار می کنم. می خواهم آن ها رو درست تربیت کنم تا وقتی به تکلیف رسیدند، خودم چادر سرشان کنم.»
آن وقت پیشانی نوزاد را بوسید و ادامه داد:
- «طوری دخترانم رو با حجاب و مقید به اسلام بار می آورم که زبانزد همه ی مردم باشند؛ هرکس آن ها رو دید بگوید: دست آقای نظیف درد نکند با این دختر تربیت کردنش.»
با این حرف قربانعلی دهان همه بسته شد.
خاطره ای از شهید قربانعلی نظیف
راوی: همسر شهید