تبیان، دستیار زندگی
در سیر تاریخ هنر، یکی از مناقشه برانگیزترین تحولات هنری، آن چیزی است که امروزه هنر مدرن می نامیم. اما مهمترین ویژگی ها و خصوصیات هنر مدرن چیست؟ در این مقاله تلاش خواهیم کرد به این پرسش پاسخ دهیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خصوصیات نقاشی مدرن

در سیر تاریخ هنر، یکی از مناقشه برانگیزترین تحولات هنری، آن چیزی است که امروزه هنر مدرن می نامیم. اما مهمترین ویژگی ها و خصوصیات هنر مدرن چیست؟ در این مقاله تلاش خواهیم کرد به این پرسش پاسخ دهیم.

سمیه رمضان ماهی/ بخش هنری تبیان

هنر و نقاشی در دوران پرفراز و نشیب مدرن، بیشتر از هر عصر دیگری، موضوعی برای بحث و موافقت ها و مخالفتهای جنجالی بوده است . هرچند شروع نقاشی به سبک و سیاقی که بعدها "نقاشی مدرن" نامیده شد، از اروپا و دقیقتر از فرانسه آغاز گردید، اما امروزه در سراسر جهان گسترش یافته است و کمتر کسی است که هنر مدرن را نشناسد.

نقاشی مدرن

تصویر1: پارلمان اثر کلود مونه

به طور کلی نقاشی مدرن، هنری چالش برانگیز است و از ابتدای خلق آن، برخی آن را به کل رد کردند، بعضی موافق سرسخت آن بودند و بسیاری نیز در قبول یا رد آن دچار تزلزل گشتند. امروزه روز نیز هرچند از تب و تاب این بحث ها کاسته شده، اما هنوز "معمای مدرن" چون سوالی لاینحل باقی مانده است.
اما دلیلی این بغرنجی هنر مدرن چیست؟
برای پاسخ به این پرسش، تحقیق و تعمق در علل پیدایش نقاشی مدرن و تفاوت های رویکردی آن در مقایسه با هنر ادوار گذشته ، اولین و شاید پایه ترین قدم به سوی یافتن پاسخ است که خصوصیات هنر مدرن را در پی دارد.

خصوصیات منحصر به فرد هنر و نقاشی مدرن

اولین خصیصه شگفت انگیز در بررسی نقاشی مدرن، سرعت تحول و تعدد جریانات آن است. از زمانی که نقاشی، به سبک امپرسیون ، شکلی نامتعارف از "تصویر قابل دیدن" را ارائه کرد، تا ظهور نقاشی انتزاع گرا (آّبستره) کمتر از چهل سال فاصله است.

نقاشی مدرن

تصوی2: جیغ اثر ادوارد مونک

هجوم "ایسم" های هنری مانند، کوبیسم  ، پست امپرسیونیسم  ، فوویسم ، اکسپرسیونیسم ، فوتوریسم ، سمبولیسم  و... گویای انرژی فوق العاده ای از "بیان نو" است که در ایده مدرن، به صورت نهان وجود داشت و با گذشت ایام، زمینه ظهور پیدا کرد. اما علت این تنوع فوق العاده در نقاشی مدرن چیست؟
مهمترین دلیل را می توان در تغییر نظام زیبایی شناسی سنتی و رویکرد "سابژکتیویته" به معقوله هنر دانست. طبق فلسفه سنت، چیزهای طبیعت همانطور که هستند دیده می شوند و مرئی بودنشان خصلت ذاتی در آنهاست. در تفکر سنتی، هنرمند برای پیداکردن موضوع نقاشی، به طبیعت مراجعه می کند، در آن کنکاش می کند و چیزهایی را در طبیعت انتخاب کرده و با جفت و جور کردن آنها در یک ترکیب بندیِ هنرمندانه، تابلویی نو می آ،ریند. در واقع هنرمند چیزی "شبه طبیعت" عرضه یا واقعیتی را بازسازی می کند.
حتی اگر این بازنمایی ، برآمده از تخیل صِرف هنرمند باشد، اما می توان در طبیعت نظایر عناصر بازنموده شده در تابلوی نقاشی را یافت. دخل و تصرف هنرمند و به یک معنا "هنرمندی" در انتخاب و چیدمان و پیرایش آن چیزهایی است که نظیری در عالم دارد. در مورد نقاشی خیالی سازی نیز این قاعده پابرجاست. مثلا اسب بالدار را تصور کنید. بالطبع این اسب در طبیعت وجود خارجی ندارد اما عناصر تشکیل دهنده آن، یعنی اسب و بال، هر دو در طبیعت هستند. هنرمند تنها در تخیل خود، این دو را در کنار هم می نشاند و چیزی جدید و تخیلی خلق می کند. بنابراین نحوه چینش این عناصر، معرف درجه هنرمندی اوست.
اما در نگاه مدرن، این سنت دچار تحولی اساسی شد و دومین خصوصیت نقاشی مدرن را شکل داد: در فلسفه هنرِ برآمده از رویکرد مدرن، احساس هنرمند و بیان این حس، برآنچه بازنمایی می شود ارجحیت یافت. به یک عبارت در تفکر مدرن، احساس هنرمند (سوژه یا فاعل شناسا) بر بیان موضوع (ابژه هنری، شیء هنری) غلبه پیدا کرد. در این عرصه، هنرمند دیگر درصدد نمایاندن چیزی که دربرابر چشم اوست نیست. بلکه به دنبال راهی است تا با بهره گیری از انواع رنگ ها و خطوط، بتواند خویشتن را بهتر بیان کند.

نقاشی مدرن
تصویر3: ترکیب بندی7، اثر واسیلی کاندینسکی

بدین ترتیب پرده نقاشی عرصه آفرینندگی ذهن است تا قلمرو بازنمایی جهان عینی. نتیجه چنین تفکری آن شد که هنرمند کمتر به مشاهده و بیشتر به ادراک و احساس و تخیل خویش بها دهد و به دنبال آن باشد که با تحریف واقعیت بصری ، چیزی "شخصی" بسازد.
این بیان شخصی را می توان سومین خصیصه هنر مدرن محسوب کرد. شخصی سازی که از تصرف در طبیعت و عینیت آغاز گردید تا بدانجا پیش می رود که در هنر مدرن، چیزها به سمت "غیرقابل تشخیص شدن" پیش می روند. بدین سان تصویر واقعی، بیش از پیش در برابر معنای شکل و فرم ساده یا رنگ خاص عقب نشینی می کند . گام بعدی ناپدید شدن کامل تصویر واقعی و ظهور هنر آبستره است که گویای چهارمین خصیصه هنر مدرن می گردد.
هنر تا پیش از دوران مدرن همیشه در بند اخلاق، مذهب، دین و باور بود و بنابراین نقشی اجتماعی بر عهده داشت. اما در عصر مدرن تمامی این بندها پاره شد و هنر تنها برای خودش (از جهت نوع بیان احساس) و به جهت زیبایی فرمال (شکل) مورد بررسی قرار گرفت.
پنجمین خصیصه نقاشی مدرن، رهایی از قید سفارش دهنده و حامی هنری است. تا پیش از عصر مدرن، همیشه سفارش دهنده ای برای هنر وجود داشت، فرد پرقدرتی که اثر را سفارش و هزینه آن را به هنرمند پرداخت می کرد. اما نقاشی مدرن به صورت چیزی شخصی مطرح شد که هیچ سفارش دهنده و حتی بیننده ای جز نقاش و دوستانش نداشتو همین امر باعث ظهور خلاقیت در منتهای آزادی آن در اثر هنری شد.
اما محصول این روند چیست؟ و چرا این تحول برای هنر خوشایند و البته واجب بود؟ یکی از مهمترین پیامدهای نقاشی مدرن آن بود که وسایل نقاشی (اعم از رنگ، فرم و...) با حذف شیء عینی، توانستند قدرت کامل خود را که تا پیش از این در نسبتهای متغیر در اختیار "موضوع" نقاشی می گذاشتند، به طور کامل بازیابند و شاید بتوان گفت این امر، شاخصه اصلی هنر مدرن است.