تبیان، دستیار زندگی
«کوچه بی نام» پنجمین فیلم هاتف علیمردانی بعد از «راز دشت تاران » ، «یک فراری از بگبو» ، «به خاطر پونه» و «مردن به وقت شهرویر» است که این روزها روی اکران سینماها است. با او درباره این فیلم و نیز برخی انتقادها که به آن وارد شده گفت و گو کرده ایم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلمم توهین نمی کند،هشدار می دهد

گفت و گو با هاتف علیمردانی کارگردان «کوچه بی نام»

«کوچه بی نام» پنجمین فیلم هاتف علیمردانی بعد از «راز دشت تاران » ، «یک فراری از بگبو» ، «به خاطر پونه» و «مردن به وقت شهریور» است که این روزها روی اکران سینماها است. با او درباره این فیلم و نیز برخی انتقادها که به آن وارد شده گفت و گو کرده ایم.

مصاحبه: احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان

کوچه بی نام

* فیلم های اول شما یعنی«راز دشت تاران» و «یك فراری از بگبو» با اینكه بازیگران خوبی داشتند و در جشنواره كودك جایزه گرفتند اما در اكران خیلی دیده نشدند و اسم شما را سر زبان ها نینداخت. در فیلم «به خاطر پونه» اما سوژه ای اجتماعی را انتخاب کردید و توجه ها به سمت شما جلب شد. این تغییر چطور اتفاق افتاد؟
شما وقتی می خواهی وارد سینما شوی، می خواهی به هر طریقی بیایی. برای من به شخصه چون ورود به كارگردانی سینما خیلی سخت بود و درهای سینمای كودك بازتر بود، تصمیم گرفتم كه از آن طریق وارد شوم. به هر حال آن زمان من تجربه سالها كار كلیپ داشتم و برای همین ویدیو آرت را می شناختم.این فیلم در جشنواره كودك موفق بود اما همانطور كه می دانید فیلم های جشنواره كودك خیلی دیده نمی شوند و برای همین فیلم های من در اكران مشكل داشتم. فیلم بعدی كه بازهم ژانر كودك بود اما فروخت. من فانتزی سینمای كودك را دوست دارم و اگر فرصتی ایجاد بشود به آن سینما برخواهم گشت. به هر حال من دغدغه هایی داشتم و  به عنوان شاعر و نویسنده وارد دنیای هنر شدم. ترانه سرای خیلی از خواننده ها بودم و دغدغه های اجتماعی بسیاری داشتم كه در «به خاطر پونه» به سراغ آن رفتم. در مجموع خیلی شرایط سختی است كه وارد فضای سینمای اجتماعی شوی و فیلمی بسازی كه مورد قبول باشد. من یواش یواش سعی كردم راه خودم را پیدا كنم.
*یعنی اگر طرح «به خاطر پونه» را قبل از «راز دشت تاران» به تهیه كننده یا سرمایه گذار ارائه می كردید، اعتماد نمی كردند؟
خیر. من سالها به تهیه كنندگان بدنه سینما فیلمنامه و طرح می دادم و هیچ كدامشان قبول نمی كردند و حاضر به همكاری نمی شدند؛ متاسفانه. فیلم های سینمای كودك را هم با برآورد هزینه بسیار پایین با كمك چند نفر از دوستان ساختم. قاعدتا جلب اعتماد بازیگران هم سخت است و اینها همه مسایلی هست كه با آنها روبرو هستیم.
*مسئله ای كه همیشه به عنوان نخ تسبیح فیلم های شما بوده پرداختن به مسایل اجتماعی است. همانطور كه «در كوچه بی نام»، «مردن به وقت شهریور» و «هفت ماهگی» می بینیم.یعنی نكته ای پس ذهن شما هست كه دوست دارید در همین مسیر جلو بروید؟
به هر حال دغدغه هایی برای هر فیلمساز وجود دارد كه باید براساس همان ها جلو برود. من دلمشغولی هایی دارم ، مسائلی در جامعه دلتنگم می كند و باعث خلق اثرم می شود. هر فیلمساز جهان بینی ای دارد كه فیلمش تصویر و شاكله ای از آن جهان بینی است .
*و فیلم های اجتماعی تان یك رنگ و بوی تلخ هم دارند.
اتفاقا در پایان بیشتر فیلم ها فضاهای سورئالی ایجاد می كنم و می خواهم فضای سیاه را از ذهن بیننده پاك كنم ولی به هر حال باید این جسارت را داشته باشم كه به سمت حوادث مسائل و مشكلات جامعه بروم و آن ها راضبط و ثبت كنم و فیلم بسازم. 
* «مردن به وقت شهریور» جزو شگفتی سازان اكران 94 بود. فیلمی كه انتظار نمی رفت تا این حد فروش داشته باشد.این هم نكته مهمی است كه فیلمساز به تفكری برسد كه مخاطب برایش اولویت اول باشد.

من در خانواده مذهبی بزرگ شده ام و به مسائل مذهبی  اشراف دارم. من از تقابل سنت و مدرنیته ای كه جامعه را تهدید می كند گفته ام. چه خوش مان بیاید چه نه اتفاقاتی رخ می دهد كه باید خانواده ها را آگاه كنیم. باید بگوییم مدرنیته خوش رنگ و لعابی كه به جامعه تزریق می شود چه خطراتی دارد. باید بگوییم كه نتوانسته ایم طرح درستی در برابر مدرنتیه داشته باشیم

من صددرصد برای مخاطب فیلم می سازم. یعنی سینمای من پاپیولار اجتماعی است. سینمایی كه برای عامه مردم فیلم بسازد و طوری است كه همجنس مردم است. مخاطب باید خودشان را در فیلم ببیند. شاید یكی از دلایلی كه فیلم های من مورد استقبال قرار گرفته همین نزدیك بودن به زبان مردم است. من در كشوری دیگر نمی توانم فیلم جذابی بسازم چون روابط و مسائل آن جامعه را نمی شناسم. فیلم بعضی از دوستان بشدت خوش ساخت و  با میزاسن و دكوپاژ دقیق است ولی مورد استقبال مردم قرار نمی گیرند،چون بومی نیستند.
*«مردن به وقت شهریور» خیلی هم دیر به اكران رسید.
بله و معمولا زمان اكران فیلم های من بد هستند؛ نمی دانم چرا.  با این حال مردم همیشه در بدترین زمان اكران از من حمایت داشته اند.
*برای ورود به «كوچه بی نام» می خواهم از یك نقد كه فیلم را متهم به سیاه نمایی علیه خانواده های سنتی - مذهبی می داند، شروع كنم.
تمام آدم های مذهبی به من به خاطر ساخت این فیلم تبریك گفته اند ولی خب بعضی ها نگاه های تند افراطی دارند. فكر می كنم این افراط گرایی بشدت تهوع آور است.چرا فكر نمی كنند وقتی «مردن به وقت شهریور» ساخته می شود پدر و مادرها به من زنگ می زنند و می گویند ما را آگاه كردید و همیشه فكر می كردیم بچه همسایه این كار را كرده .چرا وقتی «به خاطر پونه» ساخته می شود خیلی ها زنگ می زنند و می گویند انگار قصه دختر من را نوشته ای.

کوچه بی نام

*در «كوچه بی نام» چون باورهای مذهبی به چالش كشیده می شود حساسیت ها طبعا بالا است.
من خودم در خانواده مذهبی بزرگ شده ام. پدر بزرگ من روحانی بوده. من به مسائل مذهبی  اشراف دارم. من در «کوچه بی نام» از تقابل سنت و مدرنیته ای  كه جامعه را تهدید می كند گفته ام. چه خوش مان بیاید چه نه اتفاقاتی رخ می دهد كه باید خانواده ها را آگاه كنیم. باید بگوییم مدرنیته خوش رنگ و لعابی كه به جامعه تزریق می شود چه خطراتی دارد. باید بگوییم كه نتوانسته ایم طرح درستی در برابر مدرنتیه داشته باشیم ؛ باید فرهنگ مدرنتیه را بدرستی تفهیم كنیم . با نگاه بسته و تند نتیجه عكس حاصل می شود. مذهب و خانواده های مذهبی با ارزش ترین دارایی مردم ایران است . برای همین است كه شاید نود درصد از خانواده های مذهبی به خاطر «كوچه بی نام» از من تشكر كرده اند . چه می شود كه «مردن به وقت شهریور» جایزه اخلاقی می گیرد؟ برای این كه من روی خطی راه می روم كه سیاه نمایی نمی كنم . من نمی توانم راهكار بدهم اما می توان طرح موضوع كنم. «كوچه بی نام» آلارم اجتماعی است كه باید جدی گرفته شود؛ هشداری است درباره خطر تهاجم فرهنگی كه متاسفانه سرعتش هم بسیار زیاد است.

* حرف شما درست ؛ اصلا باید گاهی باورهای  به چالش كشیده شود تا انحرافات از بین برود . منتها داستان فیلم شما در یک کوچه می گذرد؛ کوچه ای که بی نام است و مدام اتفاق های تلخ پشت سر هم در آن به وقوع می پیوندد. افتادن بچه در چاه، سقوط هواپیما، کشمکشهای خانوادگی، بیماری ها و نهایتا پایان اینچنینی... این ها وقتی به صورت یک کپسول ارائه می شود تلخی اش یک مقدار اذیت می کند.
به هرحال باید قبول کنیم که در جامعه اتفاق های تلخ تری می افتد. اینها باید گفته شود تا راهکار پیدا کنیم.
*بله اما نه اینکه کل فیلم یك پکیج تلخ باشد.
اگر به مشكلات توجه نکنیم تاول ها و دمل های چرکی می شوند. شما به خلوص فیلمساز ایمان داشته باشید. ببینید بعد از چند فیلم، این فیلمساز دارد با خلوص نیت فیلم می سازد یا نه می خواهد در چند جشنواره خارجی شرکت کند و تمام. من اگر می خواستم برای جشنواره خارجی فیلم بسازم، بلد بودم. «به خاطر پونه» چند تا جشنواره خارجی رفت؟ اما وقتی «کوچه بی نام» را  می سازم فقط دنبال این هستم که مسئله جامعه خودم را بیان كنم. از تلخی فیلم من ناراحت شوید اما درک کنید که این خطر دارد در جامعه ما اتفاق می افتد.
*درست است که می گویید پایان فیلم را شاد گرفته اید اما بالاخره روایت این همه تلخی پشت سر هم یک مقدار تنفس هم لازم دارد. می خواهید حرفتان را بزنید اما فضا خیلی سنگین است؛ همین شبهه می آورد دیگر.
اگر قرار بود شما این فیلم را بسازید قطعا طور دیگری بود. ولی می توانید نقد کنید. بنابراین اجازه  بدهید که من یک جاهایی حدیث نفس و درونیات خودم را در فیلمی که می سازم غالب کنم.
*از این به بعد قرار است در همین مسیر سینمای اجتماعی حرکت کنید و دیگر رجوع به سینمای کودک نخواهید داشت؟
اگر فضا ایجاد شود چرا. ما یک فضایی در سینمای کودک ایجاد کردیم که شاید تداوم آن بتواند موفق باشد. دوره عروسکهای تن پوش و دستی گذشته. فضای رئال- انیمیشن جذاب است که بچه های با استعداد انیمیشن به شدت در آن خلاقند و من علاقه مندم که اگر فضای مناسبی پیش بیاید در این حوزه كار كنم.