هیچ‌چیز اینجا غریبه نیست. همه چیز رنگ و بویی آشنا دارد. از رنگ سبز دیوارها تا كتابخانه و طاقچه و آینه و تابلویی با شعر همیشه آشنای احمد شاملو. همه چیز این فضا آشناست؛ آنچنان آشنا كه شایسته «خاك آشنا» باشد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گزارشی از پشت‌صحنه فیلم «خاك آشنا»

گزارشی از پشت‌صحنه فیلم «خاك آشنا»

فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنایی‌های ته تونل

هیچ‌چیز اینجا غریبه نیست. همه چیز رنگ و بویی آشنا دارد. از رنگ سبز دیوارها تا كتابخانه و طاقچه و آینه و تابلویی با شعر همیشه آشنای احمد شاملو. همه چیز این فضا آشناست؛ آنچنان آشنا كه شایسته «خاك آشنا» باشد. خانه، گرچه قدیمی است اما زنده است و سبز با درختانی بلند و گل‌های زیبا و استخری آبی كه البته خالی است. این خانه بزرگ، لوكیشن فیلم <خاك آشنا> در تهران است. پیش از این گروه سازنده نماهای خارجی فیلم را در كردستان گرفته‌اند. ‌ اتاقی كه فیلمبرداری در آن انجام می‌شود، اتاقی است با دیوارهای قهوه‌ای با طاقچه كه روی آن چندین تابلوی عكس‌های قدیمی در كنار آینه‌ای قرار گرفته‌اند. روبه‌روی این طاقچه، كتابخانه است. كتابخانه‌ای كه لا‌بد كتابخانه <نامدار> است...

سكوت. پس از این سكوت تنها صدای خواهری شنیده می‌شود كه نیمه شب و به طور ناگهانی به خانه برادرش آمده است. دوربین محمود طاری در پی ‌بیتا فرهی است. همان خواهری كه با حضور سرزده‌اش در كردستان، موجب شگفتی برادرش شده است. رضا كیانیان است كه با صدایی آرام می‌پرسد: <بالا‌خره می‌خوای بگی چی شده كه نصف شبی سر از كردستان درآوردی؟>! بیتا فرهی پاسخ او را می‌دهد: <می‌دونم بدموقع مزاحم شدم. اما چاره‌ای نداشتم فردا شب برای مدت طولا‌نی به خارج از كشور می‌روم.> 

و حالا‌ این خواهر با این مراجعه ناگهانی‌اش درخواستی عجیب از برادر دارد. آن هم از برادری كه سال‌هاست شهر را رها كرده و به گوشه‌ای دنج در كردستان پناه برده تا در آرامش بتواند شعر بگوید و نقاشی بكشد...

قصه، قصه عشق است. همان عشقی كه سال‌هاست <رنگ آبی‌اش پیدا نیست> و عشق بدون جوانان تقریبا بی‌معناست. این اعتقاد بهمن فرمان‌آرا است. حرف اصلی فیلم آنچنان‌كه كارگردانش می‌گوید این است كه <بدون كاشتن نمی‌توان درو كرد.> البته قصد بهمن فرمان‌آرا ارائه یك راه‌حل نیست كه با كمك آن كل مشكلا‌ت جامعه حل شود! بلكه هدف او برقراری دیالوگ میان دو نسل جوان و قدیمی‌تر است: <این دو نسل خیلی شبیه هم هستند اما تفاوت ما با این نسل در این بود كه در جوانی‌مان وقتی كه می‌خواستیم وارد تونل شویم، روشنایی‌های ته تونل را می‌دیدیم و به سمت روشنایی حركت می‌كردیم اما الا‌ن این تونل تبدیل شده به یك لا‌بیرنت و به همین دلیل است كه جوان‌ها می‌گویند. اصلا‌ چرا وارد تونل شویم.> 

البته بهمن فرمان‌آرا تمام تلا‌ش خود را می‌كند كه فیلم، حالت شعاری و نصیحت‌گونه نداشته باشد. چون خود به خوبی می‌داند كه نسل جوان به نصیحت آلرژی دارد: <عموما تلا‌ش می‌كنم این آلرژی را ایجاد نكنم و تنها بگویم روشنایی هم هست.> 

پس‌زمینه قصه، قصه اصحاب كهف است. قصه‌ای كه در قرآن آمده چرا كه <خاك آشنا> این موضوع را مطرح می‌كند كه نمی‌توان گذشته را نادیده گرفت یا از آن فرار كرد چرا كه گذشته به دنبال ما می‌آید و از ما پرسش می‌كند. 

فرمان‌آرا فیلمسازی است كه نگاهی اجتماعی دارد كه این نگاه در برخی از آثار او همچون <خانه‌ای روی آب> پررنگ‌تر دیده می‌شود. او گرچه درباره روشنفكران صحبت می‌كند اما هرگز خود را در هیچ حصاری محدود نمی‌كند: <نمی‌توانیم نسبت به جامعه‌ای كه در آن زندگی می‌كنیم، بی‌توجه باشیم. من یك نوه شش ساله دارم كه امسال به مدرسه می‌رود و من به مملكتی فكر می‌كنم كه نوه‌ام به ارث می‌برد زیرا من بیشتر عمر خود را سپری كرده‌ام. بنابراین تمام آنچه در فیلم‌های من وجود دارد، واكنشی است در مقابل اجتماع دور و برم آنچنان‌كه در <خانه‌ای روی آب> تلا‌ش كردم آینه‌ای در مقابل شاخص‌های موجود در جامعه بگیرم. اگر می‌خواهیم حرفی برای گفتن داشته باشیم باید نگاه دقیقی به جامعه خود داشته باشیم ضمن اینكه هرگز خود را تافته جدابافته ندانسته‌ام كه دیگران ناچار باشند تلا‌ش كنند تا مرا درك كنند>!

گزارشی از پشت‌صحنه فیلم «خاك آشنا»

چرا كردستان؟ 

فرمان‌آرا پیش از نگارش فیلمنامه سفری به كردستان داشته است. جایی كه آن را یكی از زیباترین نقاط ایران می‌داند و سرزمینی كه با ایده فیلم او به خوبی هماهنگی دارد: <در كردستان كاشتن، مساله‌ای خیلی جدی است. شاید ساخت فیلم در شمال آسان‌تر بود اما واقعیت این است كه در شمال، طبیعت آنچنان مهربان است كه اگر امروز یك هسته‌ای روی زمین بیندازیم سال آینده درختی سبز می‌شود. اما از آنجا كه حرف اصلی فیلم درباره <سازندگی> است، كردستان مناسب‌تر بود چون زحمت و تلا‌شی كه لا‌زمه رسیدن به سازندگی است، در این سرزمین به‌خوبی دیده می‌شود.> 

كردستان جایی است كه یادآور تاریخ، تمدن و گذشته ماست تا به یاد آوریم كه از كجا به كجا رسیده‌ایم و فراموش نكنیم نیاكان ما چه كسانی بوده‌اند. <خاك آشنا> می‌كوشد ما را با تاریخ كشورمان آشنا كند. دغدغه‌ای كه در فیلم پیشین فرمان‌آرا، <یك بوس كوچولو> هم به‌خوبی نمود داشت چرا كه به باور این فیلمساز <اگر تاریخ‌مان را انكار كنیم گویی هویتمان را انكار كرده‌ایم درحالی‌كه نمی‌توانیم بیش از سه هزارسال سابقه تاریخی را نادیده بگیریم و هر چقدر شناختمان از فرهنگ و تمدن‌مان بیشتر شود، افسوس‌مان هم بیشتر خواهد شد و اینگونه است كه پاسارگاد، میدان نقش جهان و... دغدغه امروز ماست اما دغدغه نسل جوان نیست و اینها از نشناختن و كم اهمیت شمردن است درحالی‌كه این مسائل مستقیما به هویت ملی ما مربوط می‌شود. 

فیلم، تلا‌شی است برای برقراری دیالوگ میان دو نسلی كه رضا كیانیان و بابك حمیدیان، نمایندگان آن هستند. كیانیان كه در فیلم قبلی فرمان‌‌آرا با گریمی متفاوت، نقشی را بازی می‌كرد كه 20 سال از سن واقعی او مسن‌تر بود، در این فیلم نیز نقشی را بازی می‌كند كه بازهم از او مسن‌تر است. بازیگری كه حالا‌ با تی‌شرت و شلوار سراسر سیاه خود كه با موها و سبیل كاملا‌ سپیدش كنتراس دارد، این‌بار نیز چهره متفاوتی را نشان می‌دهد. 

<خاك آشنا> چهارمین همكاری مشترك میان این بازیگر و كارگردان است و این‌چنین است كه كیانیان حضور ثابتی در سینمای بعد از انقلا‌ب فرمان‌آرا دارد. بازیگری كه بهمن فرمان‌آرا او را شعبده‌باز دانسته است. شعبده‌بازی كه هر بار چیز جدیدی از قوطی شعبده‌بازی خود بیرون می‌كشد كه باعث شگفتی دیگران می‌شود بنابراین فرمان‌آرا از حضور این شعبده باز نهایت استفاده را می‌برد و تا زمانی‌كه این بازیگر خلا‌ق، متناسب كاراكترهای مورد نظر او باشد، دیگر تلا‌شی برای یافتن یك بازیگر جدید نمی‌كند. 

رضا كیانیان بازیگری است پر از ایده و پیشنهاد كه همیشه نظرات خوبی به كارگردان‌ها و حتی گریمور فیلم یا بازیگر مقابلش ارائه می‌دهد و هیچ بعید نیست اگر در مورد نوع گریم یا نوع لباس پوشیدنش در این فیلم نیز، نظراتی ارائه كرده باشد. 

او كه تجربیاتی در زمینه مجسمه‌سازی و نقاشی دارد، در این فیلم نقش مردی را بازی می‌كند كه شاعر و نقاش است و طبیعتا به خاطر تجربیاتی كه كیانیان دارد، پیشنهادات گوناگونی درباره شخصیت‌پردازی این نقش ارائه می‌كند هرچند كه او بازیگری كاملا‌ جدی است و اگر این تجربیات را هم نداشت، حتما با پیگیری و مطالعه، پیشنهادات خود را ارائه می‌كرد تا لا‌یه‌های جدیدی از شخصیت <نامدار> پیدا و كشف شود. 

بازیگر مقابل او، بابك حمیدیان، همان جوان 27 ساله‌ای است كه فرمان‌آرا معتقد است آینده سینما از آن اوست. 

حمیدیان دومین همكاری خود را با فرمان‌آرا و ششمین همكاریش را با كیانیان تجربه می‌كند. بازیگری كه علی‌رغم جوان بودنش گزیده‌كار و سخت‌گیر است و آنگونه كه خودش می‌گوید این گزیده‌كاری به تجربیات او در تئاتر برمی‌گردد چرا كه او با كارگردان‌هایی همچون حامد محمدطاهری و آتیلا‌ پسیانی كار كرده و ورودش به سینما هم با فیلم <قدمگاه> همراه بوده است: <خدا را شكر می‌كنم الا‌ن كه از تئاتر به سینما آمده‌ام، شو اجرا نمی‌كنم. تجربه‌هایم در تئاتر توقع مرا از بازیگری خیلی بالا‌ برد و فیلم <قدمگاه> هم این وسواس را در من به‌وجود آورد و بعد از این فیلم بود كه هم خودم و هم عوامل سینما متوجه شدند بابك حمیدیان، گونه‌ای از سینما را دنبال می‌كند كه سینمای گیشه نیست و اگر بتوانم سالی دو فیلم بازی كنم كه با هنرمندانی مانند خانم حكمت و آقای فرمان‌آرا همكاری كرده باشم، همین برایم كافی است چون آنقدر غنی و سرشار می‌شوم كه برایم از هر چیز دیگری ارزشمندتر است.

سرآغاز آشنایی حمیدیان و فرمان‌آرا فیلم <یك بوس كوچولو> است كه در آن بابك حمیدیان در یك سكانس حضور دارد. بعد از این فیلم، دوستی عمیقی میان او و بهمن‌آرا پدید می‌آید و زمانی‌كه فرمان‌آرا نگارش فیلمنامه <خاك آشنا> را تمام می‌كند از او می‌خواهد كه در این فیلم بازی كند و اصلا‌ در این فیلم كاراكتری وجود دارد كه اسمش بابك است و بابك حمیدیان هم با آغوش باز از این پیشنهاد استقبال می‌كند تا به گفته خودش چندین پله پیشرفت را یكجا و با هم طی كند و با این فیلم است كه همكاری رویایی او با بهمن‌فرمان‌آرا شكل می‌گیرد آنچنان‌كه این بازیگر جوان آرزو می‌كند بازیگران هم نسلش بتوانند یك تجربه با بهمن فرمان‌آرا داشته باشند تا بدانند وقتی یك بازیگر از طرف كارگردانی مانند او مواظبت شود، چقدر كار بازیگری برایش لذت‌بخش می‌شود. 

در این فیلم بابك حمیدیان باید به سه چهارسال پیش برگردد و نقش جوانی را بازی كند كه بین 21 تا 23 سال سن دارد: <اوایل تصور می‌كردم برایم خیلی سخت است كه چندسال به عقب برگردم و تلا‌ش می‌كردم خاطراتی را به یادآورم كه به حركات بدنم و نوع حرف زدنم كمك كند تا از عهده این نقش برآیم اما خوشبختانه آقای فرمان‌آرا آنقدر این نقش را عمیق نوشته و آنقدر ایده‌های گوناگون به من می‌دهد كه با مشكلی روبه‌رو نشدم.

گزارشی از پشت‌صحنه فیلم «خاك آشنا»

شانس دیگر بابك حمیدیان بازی كردن در كنار رضا كیانیان است. حمیدیان در تمام گپ‌‌وگفت‌های دوستانه با كیانیان، می‌كوشد از او بیاموزد: <به جز همبازی بودن دوستی عجیبی بین ما برقرار است و در گفت‌وگوهای پشت‌صحنه هم همیشه پرسش‌هایم را درباره سینما و تئاتر با ایشان مطرح می‌كنم و تلا‌ش می‌كنم زمانی را كه با او هستم به بیهودگی سپری نكنم چون آقای كیانیان برای من مانند موزه سینما است و آقای فرمان‌آرا هم برای من همین حالت را دارد و اگر در فیلم‌هایشان حتی یك لحظه جلوی دوربین ظاهر شوم، برایم كافی است.

و حالا‌ خواهر و برادر باز هم روبه‌روی هم هستند. بیتا فرهی با دقت و وسواس دیالوگ‌هایش را می‌گوید. او حتی در مورد نوع گریم و روسری‌اش هم به همین اندازه وسواس دارد تاهمه چیز مرتب و منظم باشد. ‌ بعد از گذشت چند ساعت فرهی كه كاملا‌ خسته به نظر می‌رسد، با خوشرویی بسیار دعوت مرا برای انجام گفت‌وگو نمی‌پذیرد. می‌گوید: <اگر خسته نبودم حتما صحبت می‌كردم اما الا‌ن بهتر است تمركز داشته باشم.

روز كه به آخر می‌رسد، فضل‌ا... یوسف‌پور، دوست بهمن فرمان‌آرا و سرمایه‌گذار فیلم هم به گروه می‌پیوندد. آنها پیش از <خاك آشنا> هم در ساخت فیلم <بوی كافور، عطر یاس> كه نخستین ساخته فرمان‌آرا در سال‌های بعد از انقلا‌ب است، با یكدیگر همكاری كرده بودند و <خاك آشنا> دومین همكاری آن دو است. 

فرمان‌آرا كه با یوسف‌پور دوستی دیرینه دارد، فیلمنامه‌هایش را برای مطالعه در اختیار او قرار می‌دهد تا بتوانند با یكدیگر تبادل نظر كنند. هر چند در دو فیلم قبلی، یوسف‌پور به دلیل مشكلا‌ت كاری نتوانسته بود، فرمان‌آرا را همراهی كند، در <خاك آشنا> این فرصت فراهم شد تا این همكاری ادامه پیدا كند همكاری‌ای كه یوسف‌پور به موفقیت آن اعتقاد دارد. 

او با اشاره به نگاه و اندیشه مشتركی كه با بهمن فرمان‌آرا دارد می‌گوید؛ لا‌زمه همكاری وجود زبان مشترك و تفاهم و نزدیكی میان دو انسان است كه این تفاهم میان ما وجود دارد و امیدوارم در آینده همكاری‌بیشتری داشته باشیم.> 

یوسف‌پور معتقد است لا‌زمه موفقیت یك فیلم این است كه به طور همزمان مسائل هنری و معنوی را در كنار مسائل اقتصادی مورد توجه قرار دهد چرا كه تمركز صددرصد بر هر یك از این دو قطب، دور شدن از واقعیت است در حالی‌كه راز موفقیت، برقراری تعادل و هماهنگی میان این دو سویه است و خوشبختانه با دانش و تجربه فرمان‌آرا امیدواریم هر دو نظر را تامین كنیم.

سه گانه> مرگ بهمن‌فرمان‌آرا به پایان رسیده است. همان سه فیلمی كه تعدادی از تماشاگران، آنها را تلخ توصیف كرده بودند. از او می‌پرسم فكر می‌كنید تماشاگران درباره فیلم جدیدتان چه نظری بدهند؟ كه با خنده می‌گوید: <این یكی را احتمالا‌ می‌گویند خیلی شیرین است! یا چرا اینقدر شیرین است؟> اما به هرحال واقعیتی وجود دارد كه اگر از مرگ آگاه باشیم، زندگی بهتری خواهیم داشت چرا كه می‌دانیم پایانی وجود دارد و به همین دلیل است كه من مرگ را به زندگی پیوند می‌دهم.