تبیان، دستیار زندگی
موزه هنرهای معاصر تهران مدتی است اقدام به برگزاری نمایشگاه آثار فریده لاشایی کرده است؛ نمایشگاهی که در نوع خود تجربه متفاوتی را در موزه های ایرانی به نمایش می گذارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موزه خوانی لاشایی

موزه هنرهای معاصر تهران مدتی است اقدام به برگزاری نمایشگاه آثار فریده لاشایی کرده است؛ نمایشگاهی که در نوع خود تجربه متفاوتی را در موزه های ایرانی به نمایش می گذارد.

بخش هنری تبیان
نقاشی


این نمایشگاه تنها به نمایش صرف آثار یک هنرمند بسنده نکرده یا تاریخ را معیار روایت خود قرار نداده تا روایتی کرونولوژیک را از موضع خود ارائه کند. ازاین روست که در نمایشگاه لاشایی تجربه دیگرگونه ای برای مخاطب شکل می گیرد. نمایشگاه فریده لاشایی در موزه هنرهای معاصر تهران از منظر موزه خوانی خود روایتی از نقش موزه در خوانش یک موضوع یا شکل گیری موضوع در موزه است. این گونه است که با تجربه لاشایی می توان نوعی بازخوانی از خود موزه یا روایت یک موضوع در موزه داشت. شخصیت به مثابه موضوع آنچه در این نمایشگاه موضوع مرکزی قرار گرفته و برای مخاطب امکان خوانش آن فراهم می شود، خود هنرمند یعنی فریده لاشایی است. متن اول نمایشگاه خود این را بیان می کند. اما نمایشگاه چگونه لاشایی را روایت می کند و تصویر نمایشگاه از لاشایی چیست؟ این نمایشگاه تصویرش از لاشایی برابر با آثار او نیست و لاشایی را نه تنها در نقاشی بلکه در دیگر آثارش هم محدود نمی کند. نمایشگاه نمی خواهد بگوید که لاشایی نقاش بوده و وجه تمایز او با دیگران نقاشی های او است، اگرچه نقاش بودن او و نقاشی هایش را در نظر می گیرد. تصویری که نمایشگاه از لاشایی ارائه می کند تصویری چندوجهی و حتی پازل گونه است که قطعاتی مختلف از زندگی و آثار او را در کنار هم نهاده است و در وهله نخست تأکید می کند که لاشایی همه این بُعدها و حضورهای مختلف است. حتی می خواهد نشان دهد که لاشایی را باید در حضورهای مختلفش دید؛ حضورهایی که بر بوم و شیشه و شعر و ترجمه و... نقش بسته است. درواقع اگرچه نمایشگاه، لاشایی را به مثابه یک متن ارائه می کند اما این متن در دل خود متن ها و پاره متن های مختلف دارد که همه این پاره متن ها با هم معنای لاشایی را می سازند. لاشایی مؤلف این متن ها نیست بلکه در همه این متن ها و پاره متن ها جاری است برای همین مخاطب هم باید در دل این متن ها جاری شود تا او را درک و دریافت کند. این هم نشینی متن ها بر هم تأثیر دارد و درواقع این متن ها از هم جدا نیستند. این نکته دیگری است که نمایشگاه بر آن تأکید دارد، چراکه می خواهد نشان دهد کارهای مختلف لاشایی بر هم تأثیر دارند. ترجمه بر شعر و شعر بر نقاشی و برعکس تأثیر گذاشته است و نباید اینها را جدای از هم دید. پاره متن های نمایشگاه فضایی بینامتنی می سازد. اینجا شاهد ژانرهای مختلف کاری لاشایی هم هستیم و این نمایشگاه می خواهد نمایشگر بیناژانرها باشد و با این نمایش بر این تأکید می کند که وقتی ژانرهای مختلف در یک فضا یا یک نفر جمع می شوند، ژانرهای گوناگون و همجوار بر هم تأثیر می گذارند. در لاشایی هم شعر و ترجمه و نقاشی و دیگر کارهای هنری او بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند و نمی توان بدون شناخت زمینه های شعری او مثلا به تماشای نقاشی هایش نشست. لاشایی را وقتی می توان درک کرد که همه ژانرهای او را در کنار هم ببینیم. این گونه است که نمایشگاه از سویی می خواهد تجسم بیناژانرهای لاشایی باشد. اما لاشایی چرا در یک ژانر نمانده است؟ پاسخ این پرسش چیزی است که بیننده طی تجربه نمایشگاه از خود می پرسد و پاسخش شاید بخشی از معنای نمایشگاه و درواقع درک دنیای ذهنی لاشایی باشد.
انسان هنرمند در یک لحظه قرار ندارد و وقتی می خواهیم هنرمند را در جایگاه جامع خودش ببینیم نمی توان تنها به یک یا چند اثر او اکتفا کرد و او را تنها در یک مقطع از زندگانی اش دید. این گونه است که تغییرات زمانه او اعم از اجتماعی، تاریخی و هنر همگی بافت زمینه ای او را می سازند. نمایشگاه در ساحت های مختلف بافت هایی را که به مثابه زمینه لاشایی بوده اند، به نمایش درمی آورد. از سویی زمینه ای که نمایشگاه به طوربرجسته بر آن تأکید دارد، بافت تاریخ هنری است که البته این بافت از خود موزه میزبان یعنی موزه هنرهای معاصر تهران می آید. شاید در کنار تأکید بر بافت لاشایی، موزه می خواهد بر خود و مجموعه های خود نیز تأکید کند. اینجاست که نمایشگاه دولایه رنگی را بر دیوارهای خود جای می دهد و در آغاز نمایشگاه هم نوشته شده است که دیوارهای سفید بستر نمایش آثار لاشایی است و دیوارهای خاکستری بستر نمایش هنرمندان دیگری که هم زمان با لاشایی بوده اند یا کارهایشان بر کارهای هنری لاشایی تأثیر داشته اند و از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران انتخاب شده اند و در این نمایشگاه جای گرفته اند. این روایت موازی از آغاز نمایشگاه شروع می شود یعنی از متن توضیحی نخستین تا سالن نخست که دو دیوار را روبه روی هم می گذارد و پرتره های لاشایی را در مقابل پرتره های هنرمندان نامدار می گذارد تا نشان دهد که لاشایی متأثر از چه جریان های هنری ای دست به خلق زده است. آثاری از کلود مونه، کامی پیسارو تا پتگر، پالاک و دیگران در این هم نشینی قرار گرفته اند تا همجواری هنر و هنرمندان شکل گیرد. این روایت موازی در سالن های دیگر هم هست و می توان شاهد کارهای هنرمندان ایرانی و خارجی بود؛ هنرمندانی که در زمانه لاشایی بوده و حتی چون سهراب سپهری همسفر و هم کلام او بوده اند. در نتیجه بیننده نمایشگاه تمایزها و شباهت ها را در این نمایشگاه جست وجو می کند تا بیابد که لاشایی از چه کسانی تأثیر گرفته و چگونه از هنرمندان هم زمان خود متمایز بوده است. بافت دیگر، بافت فرهنگی زمانه لاشایی است؛ زمانه ای که در جای خود دچار تلاطم ها و دگرگونی هاست. جریان های مختلف فرهنگی که از بیرون می آید و جریان هایی که در داخل ایران شکل می گیرد و همه این جریان های زمانه بر لاشایی تأثیر می گذارند و لاشایی هنرمند را می سازند یا به عبارتی دیگر در هنرمندی لاشایی و ادوار کاری او تجلی می یابند. نمایشگاه سعی کرده است این بافت زمانه یا بافت اجتماعی را نشان دهد. ازاین رو بخش هایی از این بافت را که تأثیرهای تحول ساز داشته اند، انتخاب کرده و به نمایش گذاشته است. آنجایی که صحبت از جنگ ویتنام و تأثیر آن بر جریان ها و محافل هنری می شود یا در جای دیگری که از بمباران های تهران صحبت می شود، نماهایی از این روایت نمایشگاه هست.
بافت دنیای شخصی و خانوادگی نمایشگاه حتی به عواطف هنرمند و تلاطم های روحی و روانی نیز توجه کرده و دنیای خانوادگی و شخصی را به مثابه یک بافت در نظر داشته است. نمایشگاه با اسناد شخصی و خانوادگی شروع می کند. کودکی و یادداشت های درسی هنرمند بخشی از آثاری است که حالا شأنیت موزه ای یافته و همچون یک آلبوم خانوادگی در برابر مخاطبان قرار گرفته اند.
اینها بخش هایی هستند که هنرمند را در ساحت احوالات انسانی بیان می کنند و او را محصور در آثار نگه نمی دارند. اما روایت دنیای شخصی و خانوادگی تنها در اسناد و نسب شناسی خانوادگی نمی ماند بلکه دنیای روابط و رفاقت های او نیز بخش دیگری از این بافت را می سازد. آنجا که نمایشگاه با نمایش دو قطعه فیلم به خاطره ای می پردازد که دیدار و آشنایی هنرمند را با سینماگران و شاعرانی همچون سپهری، کیمیایی، احمدرضا احمدی و دیگران در خود دارد. در جای دیگر بیان روزگار درگذشت مادر هنرمند و احوالات او در زمان خاص خود و تأثیر روانی بر دنیای ذهنی هنرمند و خلق آثارش است. نمایشگاه از آغاز هنرمند را در جایگاه راوی هنرمند قرار داده است. بیننده مدام با هنرمند روبه رو می شود، او را در تصویر و فیلم می بیند که خودش حرف می زند یا جای دیگر صدای هنرمند است که اشعارش را می خواند و از آغاز نمایشگاه این کلام لاشایی است که به تناوب بر کنار آثار نقش بسته و مخاطب وقتی آنها را با زبان اول شخص می خواند به نوعی دیگر با هنرمند رودررو می شود. درنهایت با دیدن آثار به شکل غیرمستقیم نیز با لاشایی روبه رو می شود که به وسیله واسطه های بیانی موزه همچون گرافیک و فیلم متصل به روایت هنرمند شده اند و همچون سندی بر روایت های هنرمند می شوند. اگرچه همه آنچه نمایشگاه از لاشایی می سازد در دل هنرمند و زمانه اش وجود دارد اما این نمایشگاه است که آنها را انتخاب می کند و در کنار هم می چیند؛ چینشی که بر خط زمان نیست بلکه همه زمان و موضوع را یکجا و در یک لحظه در کنار هم و در دهلیزهای نمایشگاه جای می دهد و مخاطب در دل متن و روایت حاضر می شود و آن را با حضور خود طی می کند، گویی که همسفر با هنرمند شده و به درون دهلیزهای ذهنی و هنری هنرمند می رود و آن را تجربه می کند و این، تمایز نمایشگاه موزه ای با دیگر رسانه هاست. موزه یک سویه روایت و تفسیر نمی کند بلکه متن خود را در معرض تجربه و حضور مخاطب می گذارد. بیننده نیز در مسیر خود دست به انتخاب می زند و در خود دوباره چینش می کند و درواقع دوباره متن را که اینجا یک هنرمند است، می سازد. اینجا لاشایی دوباره توسط خود هنرمند ساخته می شود و با تجربه او شکل می گیرد. ازاین رو نمایشگاه، هنرمند یعنی لاشایی را از تجربه مستقل و ثابت به تجربه ای سیال و شخصی در دنیای مخاطبان تبدیل می کند که هرکس می تواند با تجربیات و خوانش خود یا انتخاب بخش هایی از متن ها و پاره متن ها معنایی برای خود بسازد. این نمایشگاه نشان می دهد که لاشایی و درواقع هنرمند یک فرد نیست و همان گونه که آثارش می تواند پیوندهای مختلف بخورد و خوانش های مختلف ایجاد کند وقتی هنرمند هم به یک موضوع موزه ای تبدیل می شود، می تواند به تجربه مخاطب تبدیل شود، به میزان مخاطب هایش تکثیر شود، تجربه های مختلفی را بسازد و این خاصیت و تمایز موزه از رسانه های دیگر است که می خواهند یک معنا و یک تفسیر را بسازند.



منبع:شرق