تبیان، دستیار زندگی
عمر را پایان رسید و یارم از در در نیامد قصه ام آخرشد واین غصه را آخر نیامد جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم سال ها برمن گذشت ولطفی از دلبر نیامد مرغ جان دراین قفس بی بال وپر افتاد وهرگز آنكه باید این قفس را بشكند از ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كاروان عمر

عمر را پایان رسید و یارم از در در نیامد

قصه ام آخرشد واین غصه را آخر نیامد

جام مرگ آمد به دستم ، جام می هرگز ندیدم

سال ها برمن گذشت ولطفی از دلبر نیامد

مرغ جان دراین قفس بی بال وپر افتاد وهرگز

آنكه باید این قفس را بشكند از در نیامد

عاشقان روی جانان ، جمله بی نام ونشانند

نامداران را هوای او دمی برسر نیامد

كاروان عشق رویش صف به صف درانتظارند

با كه گویم آخرآن معشوق جان پرور نیامد

مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند

جاهلان را این چنین عاشق كشی باورنیامد

" امام خمینی (ره) "

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.