تبیان، دستیار زندگی
باران؛ بارش رحمت الهی است که از جانب حق بر قلب عارف باریدن می گیرد؛ همان فیض گسترده ی الهی که بر تمام موجودات ریزان می شود. باران وقتی می بارد که ابرهای وجود عارف با وزش بادهای لطیف کنار برود تا بساط دوستی سالک و محبوب ازلی با فنای عاشق حاصل آید. و باعث م
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند

باران؛ بارش رحمت الهی است که از جانب حق بر قلب عارف باریدن می گیرد؛ همان فیض گسترده ی الهی که بر تمام موجودات ریزان می شود. باران وقتی می بارد که ابرهای وجود عارف با وزش بادهای لطیف کنار برود تا بساط دوستی سالک و محبوب ازلی با فنای عاشق حاصل آید. و باعث می شود تا سالک الی الله به فرحی غیر قابل توصیف دست یابد.

زهرا یوسفی - بخش ادبیات تبیان
باران

باران ظاهری که همچون قطره های مروارید از آسمان فرود می آید؛ بشارتی است برای زیستنی عاشقانه ، لذت بی پایان از نعمت های الهی و وصلی عارفانه با محبوب. این معشوق می تواند زمینی باشد یا آسمانی حتی عشق  به یک گیاه ، پرنده ، آسمان و...
این باران پاک کننده است ، نور است که بر قلب سالک فرود می آید، می بارد تا هرآنچه از خباثت و پلیدیست از وجود او پاک گردد تا مکانی شود برای کسب معرفت حضرت حق.

باران از زبان برخی از مفسرین عارف

باران در بعضى تفسیرهاى عرفانى براى آیاتى كه ویژگى «طهور» بودن باران را دارند. وَ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً ؛ اوست كه بادها را نوید بخش، پیشاپیش رحمت خویش كرد و از آسمان، آبى پاك نازل كردیم. (فرقان/ 48)
ابن عربى «ماء» را در این آیه، «علم الیقین» مى داند، كه فرود آمده است تا خباثت نفس آدمى را بزداید. (تفسیر ابن عربى، ج 1، ص 470)
شریف لاهیجى در معناى باطنى این آیه از امام باقر علیه السلام روایت مى كند كه «سماء» پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله و «ماء» على علیه السلام است و خدا به وسیله امام على علیه السلام دل كسانى را كه ولایت آن حضرت را بپذیرند تطهیر مى كند. (تفسیر شریف لاهیجى، ج 2، ص 167 ٌ168)
در تفسیر آیه، سُلَّمى از نصرآبادى روایت مى كند كه ماء طهور، آب محبتى است كه بر قلب عارفان مى بارد. (حقائق التفسیر، ج 2، ص 62 )
ابن عربى ماء طهور را آب علم مى داند كه از آسمان روح نازل شده تا خداوند به وسیله آن، انسان را از باورهاى پلید و نادانی هاى زیانبار پاك كند و قلب مرده از جهالت او را زندگى بخشد. (تفسیر ابن عربى، ج 2، ص 162)
حلّاج می گوید: «از علائم و نشانه هاى ربوبیّت این است که بادهاى لطیفش را به دل هایى که مشتاق آن هستند می فرستد تا به ایشان مژده دهد تا حجاب هاى شکوهیده از میان بردارد، تا بساط دوستى بی حشمت و جاه بیشتر شود. آن گاه به آنها در آن بساط، شراب انس بچشانید و باد کرم بر آنها بوزد و ایشان را از صفاتشان فانى کند و به صفات و نعوتشان زنده گرداند؛ زیرا بساط حق او را از اقامتگاه برتر از حد افتراق نمی برد. تا این که همه چشم ها چشمى واحد بیند. و آنچه نباشد، بیند چنان که نباشد و آنچه از بین نرود، بیند چنان که از بین نرفت».1
قشیری گوید: «خداوند باد امید را بر قلوب بندگان می فرستد و بدین وسیله غبار خوف و ناامیدی را از قلوبشان از بین می برد سپس باران توفیق را بر آنها نازل می کند و بساط کوشش را برای آنها پیش می آورد و به وسیله قوای نشاط و شادی آنها را گرامی می دارد».2
مولانا در دفتر پنجم، شیخ واصل، را مانند آب باران می شناساند که دریافت هایش عاریتی نیست و حاصل سیر و سلوک خود اوست.
هر چه گویی باشد آن هم نورناک           که آسمان هرگز نبارد غیر پاک
آسمان شو ابر شو باران ببار                  ناودان بارش کند نبود به کار
آب اندر ناودان عاریتیست                       آب اندر ابر و دریا فطرتیست
فکر و اندیشه ست مثل ناودان                وحی و مکشوفست ابر و آسمان
آب باران باغ صد رنگ آورد                      ناودان همسایه در جنگ آورد

سعدی در گلستان انسان هایی که زمین خشکیده ی وجودشان بهره ای از باران رحمت حق نبرده است، به شوره زاری تشبیه می کند که لیاقتی جز پروردن خار و خس ندارند. اینان بهره ای از لطف الهی نمی برند چرا که ظرف وجودشان آنقدر کوچک است که با چند قطره باران پر می شود و جایی برای الطاف حق نمی ماند

فریدون مشیری در بهاریه ی خود به این نکته اشاره دارد که باران وقتی از آسمان فرود می آید صحنه ای را برای انسان می آفریند که آدمی را به  محبوب ازلی نزدیک می کند بارانی که وقتی می بارد زیبایی های عالم را چندین برابر جلوه می دهد و هر کدام از آفریده ها اعم از سبزه و خاک و پرندگان و گلها و ... بنا به ظرف وجودی خویش از این لطف الهی نصیب می برند و به سرور و شادی که از الطاف الهی است دست می یابند:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

چتر و باران


شاعر در ابیات زیر این لطف الهی را بر قلب خود آرزو دارد و می خواهد که چترها، که همان حجاب ها هستند، به هنگام نزول باران کنار روند تا باران رحمت الهی و فیض ازلی بی پرده بر رهرو راه حقیقت فرود آید و او با دریافت این فیوضات به درجه سرور و شادی نایل می گردد که به دنبالش وصل را به ارمغان خواهد آورد.
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا ناکجا را تر کند
چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران -که می بارد- شما را تر کند
(جلیل صفربیگی)
سعدی در گلستان انسان هایی که زمین خشکیده ی وجودشان بهره ای از باران رحمت حق نبرده است، به شوره زاری تشبیه می کند که لیاقتی جز پروردن خار و خس ندارند. اینان بهره ای از لطف الهی نمی برند چرا که ظرف وجودشان آنقدر کوچک است که با چند قطره باران پر می شود و جایی برای الطاف حق نمی ماند.
ابر اگر آب زندگی بارد                               هرگز از شاخ بید بر نخوری(بر: میوه)
با فرومایه روزگار مبر                                 کز نی بوریا شکر نخوری
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست       در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
زمین شوره سنبل بر نیارد                        درو تخم و عمل ضایع مگردان)گلستان ،باب اول )
نظامی مردم را از نا امیدی برحذر می دارد و آن را به ابر سیاه تشبیه می کند که روزی خواهد بارید.
 به هنگام سختی مشو ناامید                   از ابر سیه بارد آب سپید
و ناصر خسرو قبادیانی ، به نرم خویی برای پیروزی بر دشمن تأکید دارد و این صفت باران را یادآور می شود که چگونه قطره های ریز آن به مرور زمان کوه را پست می سازد.
به نرمی ظفر جوی بر خصم جاهل               که کُه را به نرمی کند پست باران
در پایان باید توجه نمود تا زمانی که بنی آدم کویر خشکیده ی وجودش را آماده ی دریافت الطاف حق نگرداند هیچ گلستان و بوستانی در قلب او هویدا نخواهد شد. شوره زار جز خباثت و پلیدی ثمری ندارد. به امید آنکه شا ید تو به قلب من درایی.
پی نوشت:
1. حلاج، حسین بن منصور، مجموعه آثار حلاج، محقق، مصحح، میر آخورى ، قاسم، ص 174، تهران، شفیعى، چاپ اول، 1386ش.
2. قشیرى، عبدالکریم بن هوازن ، لطائف الاشارات ، ج 3، ص 123، مصر، الهیئة المصریة العامه للکتاب ، چاپ سوم، بی تا.