تبیان، دستیار زندگی
مرکز دیده بان حقوق بشر سوریه وابسته به مخالفان این کشور در لندن اعلام کرد: یک عضو 20 ساله داعش مادر علوی 40 ساله خود را در شهر رقه مقر اصلی این گروه اعدام کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داعشیِ مادر کُش!

مرکز دیده بان حقوق بشر سوریه وابسته به مخالفان این کشور در لندن اعلام کرد: یک عضو 20 ساله داعش مادر علوی 40 ساله خود را در شهر رقه مقر اصلی این گروه اعدام کرد.شاید در نگاه اول برای هر انسانی هضم این مسأله سخت باشد که یک انسان مادرش که بیشترین محبت را به وی داشته است را بکشد، اما بعد از دقت در جزئیات این مسأله باور آن آسان تر می شود.

عبدالکریم خالکی/کارشناس ارشد کلام اسلامی - بخش اعتقادات شیعه تبیان
داعش

بررسی مبانی فکری و سیره عملی این گروه نشان می دهد کارهایی اینچنین از این افراد بعید نیست و به واقع چقدر بد است که انسان هم در دنیا و هم در آخرت دچار سختی و عذاب شود؛ اینان در دنیا به اصطلاح خودشان سعی می کنند به شریعت عمل کنند و در آخرت هم عذاب می شوند.
ابتدا باید گفت این مسأله نشان دهنده اینست که انسانیت و رقّت قلب در اینگونه افراد نابود شده است و این هم زمانی رخ می دهد که به واسطه گناهان زیاد زنگاری روی قلب انسان ببندد.
این افراد در فهم دین عقل را به کنار می گذارند و ظاهری از شریعت را گرفته و تصور کرده اند که با عمل به آن، به دین عمل کرده اند: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آیه 7)

دین عقلانی و دین غیر عقلانی

ریشه این مسأله به این امر برمی گردد که اینگونه افراد تصور می کنند که با عقل نباید دین را فهمید. وقتی یک نفر مادرش را که در آیات و روایات زیادی به حفظ احترام وی سفارش شده است را بخاطر حرفی که به نظرش خلاف شریعت بوده می کشد و چه بسا انتظار ثواب اخروی دارد یعنی شریعت را نفهمیده است و تعقل را کنار گذاشته است.

این افراد در فهم دین عقل را به کنار می گذارند و ظاهری از شریعت را گرفته و تصور کرده اند که با عمل به آن، به دین عمل کرده اند: «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آیه 7)

این شبیه همان سیره خوارج است که مردم را بخاطر یک کار اشتباه تکفیر می کردند. اینان این حکم عقل که باید در عمل به دین اهم و مهم کرد را در نظر نمی گیرند.
این مسأله را پایه ای تر هم می توان بررسی کرد و آن اینکه در تاریخ مسیحیت و اسلام طیفی از انسانهایی که عقل را جدا از دین یا معارض با دین می دانستند تا انسانهایی که دین را تنها در عقل خلاصه می کردند وجود داشته است با این تفاوت که در اسلام بر خلاف مسیحیت کسی نیست که به کلی عقل را نفی کند بلکه برخی حیطه آن را بسیار کوچک دانسته اند.
در این میان تکفیری ها و وهابیون در سر طیف قرار دارند و کمترین اعتبار را برای عقل قائلند و ریشه این تفکر به افرادی مانند ابن تیمیه می رسد. این تفکر در فهم اینان از دین هم تأثیر گذاشته است و بعضاً باعث صدور احکامی عجیب شده است.
برخی از اینان اینگونه ادعا می کنند که عقل در اثبات اصل دین معتبر است اما در فهم دین معتبر نیست. در نقد این سخن باید گفت که وقتی به عقل انسان اعتبار دادیم و گفتیم که در یک مورد معتبر است پس باید در همه جا این اعتبار را داشته باشد و اگر گفتیم که عقل معتبر نیست هیچ جایی نمی تواند معتبر باشد.
تفصیل این بحث از حوصله این مقاله خارج است ولی اجمالاً باید گفت که عقل و دین دو چیز نیستند بلکه عقل در طول وحی است.

ظاهر دیندار و باطن بی دین

سعادت، مختص مسلمانان نیست اما کمال آن تنها در اسلام یافت می شود. چنان كه در حدیث مشهور نبوى (صلی الله و علیه و آله) رسیده است كه فرمودند: «بعثت لأُتمّم مكارم الأخلاق». من براى به اتمام رساندن مكارم اخلاقى برانگیخته شدم

بحث دیگر آنست که گاهی برخی انسانها  در ظاهر به ظاهر دین عمل می کنند ولی در باطن از دین بسیار دورند و گاهی هم عده ای در باطن به دین نزدیک می شوند، هر چند در ظاهر مطابق دین نیستند. و البته روی همین حساب، داعشی ها که به ظاهر شریعت عمل می کنند از ما شیعیان بسیار دورند و در مقابل چه بسا مسیحیانی که امروزه در محور مقاومت می جنگند و در باطن به شیعه نزدیک شده اند.
البته این را هم باید در نظر گرفت که عمل به ظاهر شریعت انسان را در باطن هم به حق نزدیک می کند و همینطور نزدیک شدن باطنی به حق، انسان را به عمل به شریعت در ظاهر نیز نزدیک می کند.
ملاک در این موارد اینست که هر انسانی نسبت به میزانی از حق که برای او آشکار می شود و درست را می فهمد، چقدر به آن عمل می کند و چقدر از آن روی گردانی می کند. و باز باید اضافه کرد که اینگونه نیست که دین و حقیقت تنها در یکسری احکام ظاهری باشد که فقط به ما رسیده است بلکه دین در باطن هر کس و در عالم ذر نهاده شده است که گاهی از آن به فطرت نام برده می شود.
با مبانی علامه طباطبایی می توان گفت که عالم ذر، مرتبه ملکوت هر انسانی است. انسان یا به این حقیقت توجه می کند و تکامل می یابد و یا از آن غافل می شود تا جایی که ظهور این غفلت به شکل کشتن مادر و یا کشتن کودکان در اعمال انسان نمود می یابد.

کلام آخر:

از مطالب گفته شده آشکار می شود که سعادت، مختص مسلمانان نیست اما کمال آن تنها در اسلام یافت می شود. چنان كه در حدیث مشهور نبوى (صلی الله و علیه و آله) رسیده است كه فرمودند: «بعثت لأُتمّم مكارم الأخلاق».من براى به اتمام رساندن مكارم اخلاقى برانگیخته شدم .


منابع:
رساله الولایه، محمد حسین طباطبایی
سایت شبکه العالم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.