تبیان، دستیار زندگی
سپاس داری در فرهنگ لغت عمید به معنی حق شناسی و سپاس گزاری آمده است؛ و در فرهنگ معین سپاس، ستایش، شکر معنی شده.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیشینه ای از واژه سپاس

سپاس داری در فرهنگ لغت عمید به معنی حق شناسی و سپاس گزاری آمده است؛ و در فرهنگ معین سپاس، ستایش، شکر معنی شده. همچنین لغت نامه دهخدا، سپاس داشتن را در معنی ممنون بودن، شکر داشتن، تشکر و شکر آورده و این بیت( زکردار هر کس که دارم سپاس/ بگویم به یزدان نیکی شناس) از شعر فردوسی را به عنوان شاهد مثال ذکرکرده است.

زهرا مهاجر-بخش ادبیات تبیان
پروانه

راغب اصفهانی در کتاب خود شکر و کفران را چنین بیان می کند: «شکر به معنای به یاد آوردن و تصور نعمت و اظهار آن است و کفر به معنای فراموشی نعمت و پوشیده داشتن آن است.» (مفردات الفاظ القرآن، ج2،ص343.)

پیشینه ی سپاس گزاری در ایران

ایرانیان از آغاز دوران مهر پرستی تا پیش از اسلام، در سه زمان از روز، بر یزدان پاک نماز می بردند. هنگام نماز تن و جامه خود را پاک می کردند. در این نمازها همیشه روشنایی (مهر/ ماه و آتش) قبله بوده است. نماز بردن به معنی احترام گذاشتن و گرامی داشتن که به  ترتیب زیر بوده است:
نخست، هنگام سپیده دم ، تا برآمدن خورشید.
دوم، هنگام نیمروز که خورشید در بالاترین جایگاه آسمان است.
سوم، هنگام فرو رفتن خورشید تا فرا رسیدن شب و تاریکی آن.
که خود واژه ی "سپاس" که در زبان پارسی بکار می رود برگرفته از این مراسم شکرگزاری است.
نعمت های الهی آنقدر فراوانند که هیچ بشری نمی تواند آن گونه که شایسته است شکر آن را بجا آورد.
شکر چه در هنگام برخورداری از نعمت ها و چه زمان نزول بلایا انسان را به معبودش نزدیک می کند و موجب افزونی نعمت از جانب منعم می گردد.

سپاس گذاری در کلام اهل بیت و روایات

در مرزبان نامه ی سعدالدین وراوینی، ملک نیک بخت، در ضمن وصایای خود به فرزندانش به این فضیلت پرداخته، وی سپاس گزاری را باعث مزید نعمت و بخشش های الهی دانسته و با استناد به آیه ای این فضیلت را از صفات حق به حساب آورده است

سعدی در گلستان به این نکته اذعان می کند که نعمت های خالق آنقدر بیشمارند که هرگز مخلوق نمی تواند از عهده ی شکر آن ها بر آید: "منّت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب".
از دست و زبان که برآید                       کز عهده شکرش به در آید
بنده همان به که ز تقصیر خویش           عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش                        کس نتواند که به جای آورد
و اما سپاس از دیگران، که در روایات به آن اشاره شده و جزیی از سپاس پروردگار است در لسان مبارک امام سجاد (ع) چنین بیان می شود: «أشكُرُكُم للهِ أشكُرُكُم للنّاسِ. سپاس گزارترین شما از خدا، سپاس گزارترین شما از مردم است.» (الكافی، ج 2، ص 99)
در این باره خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ اِذ تَاَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لاَزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ»؛ و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزاری کنید، البتّه نعمت شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی کنید عذاب من بسیار سخت است.( ابراهیم/7)
 شاعران و نویسندگان ادب فارسی از آیات قرآن و احادیث معصومین (ع) در آثار و اشعار با ارزش خود بهره جسته اند و به مقوله ی سپاسگزاری به شکلی زیبا پرداخته اند.
پروین اعتصامیٍ ناسپاسی قوم حضرت موسی (ع) را بیان می کند و آدمی را از آن بر حذر می دارد:
چو اسرائیلیان کفران نعمت          مکن، چون هست هم سلوی و هم منّ  
(پروین،290:1382)
درباره ی سپاسگزاری خواجه نصیر در فصل هشتم در وصایای افلاطون آورده است: «معبود خویش را بشناس و حق او را نگاه دار». (خواجه نصیر،341:1387)
در مرزبان نامه ی سعدالدین وراوینی، ملک نیک بخت، در ضمن وصایای خود به فرزندانش به این فضیلت پرداخته و آن را به گلی خوشبو تشبیه کرده که  نسیم آن به قدری جانفزاست که مشام عقل  از آن  معطّر و شکوفا می گردد؛ وی سپاس گزاری را باعث مزید نعمت و بخشش های الهی دانسته و با استناد به آیه ای این فضیلت را از صفات حق به حساب آورده است.
 «... و معلوم کنید که بهترین گُلی که در بوستانِ اخلاق بشکفد و به نسیم آن مشام عقل معطّر گردد، سپاس داری و شکر گزاریست و شکر مَجلَبه ی مزید نعمت و افزونی مواهب ایزدست، تعالی شَانُهُ و این صفت را از خود حکایت می کند آنجا که در جزای عمل بندگان می فرماید: إن تُقرِضُوا اللهَ قَرضاً حَسنا یُضَاعِفهُ لَکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللهُ شَکُورٌ حلیمٌ ؛ و اگر وامی نیک به خدا بدهید، مزد و ثواب بسیار به شما بدهد و شما را بیامرزد و ایزد پاداش بخش و بردبار است. گفته اند: «سپاس دار باش تا سزاوار نیکی باشی، مَن شَکَرَ القَلیلَ استَحَقّ الجَزیلَ». هر کس بخشش اندک را سپاس گزارد، شایان افزونی نعمت شود.»  (وراوینی،97:1384-98)
در بیت زیر حافظ از مخاطب خود می خواهد که به شکرانه ی عزیز بودن به درگاه الهی از ذلیل و خوار کردن او بپرهیزد تا به این وسیله سپاس پروردگار را بجا آورد:
مرا ذلیل مگردان به شکر این نعمت       که داشت دولت سرمد عزیز و محترمت
(حافظ غزل 62)
اما آنچه که باید مورد توجه خاص قرار گیرد حقیقت شکر است که این گونه شکرگزاری نه فقط به زبان بلکه، همراهی آن با عمل کامل می گردد؛ یعنی بنده نعمت های پروردگارش را ببیند و در آنها تأمل کند و نعمت هایش را به نحو صحیح و بجا استفاده نماید و از حرامها بپرهیزد.   
همچنین مولانا عاقبت انسان ناسپاس را  ورود در قعر جهنم  بیان کرده است:
زان که بی شکری بود شرم و شَنار        می برد بی شکر را در قعر نار (شَنار : عار ، ننگ ، بدترین عیبها.)
خداوند در آیه ای از قرآن کریم ثمره شکر را متوجه خود انسان می داند : «ان اشکُرلِلهِ و مَن یَشکُر فَاِنَّما یَشکُرُ لِنَفسِه و مَن کَفَرَ فَاِنَّ اللّه غنیٌّ حَمیدٌ» هر کس سپاس گذارد جز این نیست که برای خود سپاس گزارد، زیرا خداوند بی نیاز و حمید است. (لقمان/ 12)
پس نتیجه شکر و یا کفران نعمت به سود و یا ضرر خود انسان است. زیرا که خداوند از همگان بی نیاز است و اگر همه عالم شکر گویند و یا کفران کنند برای او که بی نیاز است سود و زیانی نخواهد داشت بلکه منفعت  سپاس داری که دوام نعمت و پاداش اخروی و زیان کفران زوال نعمت است فقط دامان خود او  را می گیرد.
در برابر شکرگزاری و سپاسداری از نعمت های خالق و به تبع آن سپاسداری از خلق خدا به سبب خیر و نیکی های ایشان ، کفران نعمت قرار می گیرد که بسیار مذموم و ناپسند است و باعث از بین رفتن نعمت ها می شود.
حضرت علی(ع) می فرمایند: خدا را در هر نعمتی حقی است، هرکس آن را بپردازد، فزونی یابد، و آن کس که نپردازد و کوتاهی کند، در خطرنابودی قرار گیرد. (نهج البلاغه، حکمت 244)
در ابیات زیر، سعدی، برخی از نعمت ها را یادآور می شود، تا زمانی که این نعمت ها در دسترس انسان است دیده نمی شود و زمانی که زائل می َگردد قدر آن معلوم می شود. وی به آدمی سفارش می کند که در هنگام برخورداری از نعمت به کسانی که از آن نعمت محرومند یاری رسانند و آن ها را نادیده نگیرند.
نداند کسی قدر روز خوشی  مگر روزی افتد به سختی کِشی...
سلیمی که یک چند نالان نخفت  خداوند را شکر صحت نگفت
چو مردانه رو باشی و تیز پای  به شکرانه باکند پایان بپای...
چه دانند جیحونیان قدر آب  ز واماندگان پرس در آفتاب...
کسی قیمت تندرستی شناخت  که یک چند بیچاره در تب گداخت...
براندیش از افتان و خیزان تب  که رنجور داند درازای شب ...
(بوستان/ باب هشتم)