تبیان، دستیار زندگی
هنر تصویرگری ایرانی همواره با کتابت عجین بوده است، اما چگونه نگارگری، جای خود را به نقاشیِ مستقل داد و از بندِ کتابت رها شد؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سایه اندازی غرب بر هنر کتابت

هنر تصویرگری ایرانی همواره با کتابت عجین بوده است، اما چگونه نگارگری، جای خود را به نقاشیِ مستقل داد و از بندِ کتابت رها شد؟

سمیه رمضان ماهی-بخش هنری تبیان

حمله مغول به ایران در قرن هفتم هجری، بیش از آن که عامل و پل اتصال هنر ایرانی با هنر شرق دور باشد، روند شکل گیری هنر ایرانی را تسریع بخشید؛ چراکه مغولان با از میان بردن حکومت 600ساله عباسی، مرکزیت بغداد را به عنوان پایگاه یگانه جهان اسلامی، از میان بردند و به گونه ای باعث آزادسازی هنرمندان ایرانی ای شدند که در بند دربار خلفای عباسی به هنرورزی مشغول بودند و لاجرم الزام به رعایت اصول مکتب بغداد را بر خود واجب می دانستند.
بدین ترتیب در طول چند دهه، نگارگری ایرانی توانست سبک و سیاق خاص خود را بیابد. هرچند که وجود عناصر چینی و استفاده از کارگاه هنری، رهاورد تاثیرات هنر در نگارگری ایرانی است، اما با سلطه حکومت تیموری و ظهور مکتب هرات، نگارگری ایرانی توانست قوام لازم را بیابد و فرم و چارچوبی خاص برای خود بیافریند.

با انتقال پایتخت صفوی به اصفهان، روح جدیدی در هنر نگارگری ایران دمیده شد که بیشترین وام را به نابغه عصر، رضا عباسی دارد. وی با شیوه ای نو و زیبا توانست ارزشهای بصری خط ، که در هنر خوشنویسی به کمال رسیده بود، وارد عرصه نقاشی ایرانی کند

دستاوردهای مکتب هرات که ظهور هنرمند بی بدیلی چون "کمال الدین بهزاد" را سبب شد، در حکومت صفوی ادامه یافت؛ بهزاد که در محفل امیرعلیشیرنوایی پرورش یافته بود، پس از به قدرت رسیدن صفویه به تبریز و مقر حکومتی ایشان رفت و در دربار شاه اسماعیل اول صفوی، به سرپرستی کتابخانه و کارگاه شاهی گمارده شد و توانست در واپسین سالهای عمر گوهربار خود شاگردانی را تربیت کند که نگین های درخشان نگارگری ایرانی اند: میرک، شیخ زاده خراسانی، قاسم علی، میرمصور و از همه برجسته تر سلطان محمد شاگردان دست پرورده بهزاد هستند: "بهزاد به کم خطوط پویا و فضاسازی ویژه خود، طبیعت و معماری را با مهارت درآمیخت و فضای تصویر را به مکان کار و حرکات انسان ها تبدیل کرد و در این محیط برای هر پیکر، جایی مناسب یافت و توانست میان آدم ها اشیاء و محیط، ارتباطی منطقی و چشم نواز برقرار کند. برای تجسم دنیای واقعی همان اصول شناخته شده نگارگری ایران را رعایت می کردو در نتیجه، واقع گرایی او ماهیتا با طبیعت گرایی اروپایی تفاوت داشت." (افشار مهاجر، 84)
در نیمه دوم قرن دهم هجری در دوران حکومت شاه عباس صفوی و با ظهور مرقع در هنر ایرانی ، نقاشی های تک نسخه به عنوان پدیده ای جدید در هنر ایرانی رخ نمود. در این نقاشی های مستقل، که دیگر از بند کتابت و وابستگی به متن رها شده اند، غالبا پیکر تک پرسوناژ جوانی تنها و یا زوجی عاشق، در بستری ساده و با حداقل المان ها به چشم می خورد.

هنر تصویرگری

روئین پاکباز، بروز این تک نگاره ها را به دو دلیل می داند: "کاهش حمایت درباری و رشد طبقه بازرگان. در واقع هنرمندان که دیگر نمی توانستند بر حمایت شاه یا شاهزادگان تکیه کنند تا حدی به سفارش های ثروتمندان غیردرباری وابسته شدند. اما از این رو که این هنرپروران جدید امکان تامین هزینه سنگین نسخه های مصور را نداشتند، به سفارش تک نگاره ها بسنده می کردند." (پاکباز، 1379)
با انتقال پایتخت صفوی به اصفهان، روح جدیدی در هنر نگارگری ایران دمیده شد که بیشترین وام را به نابغه عصر، رضا عباسی دارد. وی با شیوه ای نو و زیبا توانست ارزشهای بصری خط ، که در هنر خوشنویسی به کمال رسیده بود، وارد عرصه نقاشی ایرانی کند. طراحی های پرپیچ و تاب او هماهنگی شگفت انگیزی با خوشنویسی و هنر خطاطی ایرانی دارد و این خطوط در پویایی پنهان خود ، با برقراری نوعی رابطه موسیقی وار، جوهر و روح هنر ایرانی را بازتاب می دهند. به قول آیدین آغداشلو:" این روش جهان بینی هنرمند ایرانی از راه منحنی ها، در دوره صفویه به اوج تکامل خود می رسد." (آغداشلو،1378)
برخی پژوهشگران بر این باورند که اولین تاثیرات هنر غربی را در همین دوره گذار هنر صفوی می باید ریشه یابی کرد. ولی باید متذکر شد هرچند رضا عباسی در نقاشی های گاها تک فام خود، مردان اروپایی را موضوع نقاشی قرار داد، و هرچند با نزدیکی به پیکره انسانی و بزرگ کردن آن و محور قرار دادن امانیسم در نقاشی هایش از روح نگارگری پیش از خود فاصله گرفت، اما هرگز از روش های غربی چون سایه پردازی و پرسپکتیو در نگاره هایش استفاده نکرد.

هنر تصویرگری

با ارتباط میان دربار و دول غربی، راه نفوذ هنر غربی به هنرهای درباری صفوی نیز گشایش یافت. به طوری که " بین سال های 1040 1135 ه .ق دو جریان اصلی سرمشق هنرمندان ایرانی قرار گرفت: نگاره های رضا عباسی و آثار اروپایی. " (کن بای، 1378)
پیروی از آثار اروپایی سبب ظهور مکتبی در تاریخ نقاشی ایرانی شد که به مکتب فرنگی سازی مشهور است. سفارشات درباریان و اشراف و رجال و استقبال روزافزون ایشان از نقاشی هایی که به سبک و سیاق غربی کار می شد، سبب گردید هنرمندان هرچه بیشتر به سوی نقاشی های غربی کشش و گرایش پیدا کنند.
علاوه بر درباریان و اشراف، مسافران غربی مانند "انگلبرت کمپفر" نیز که اصالتا اهل هلند بود و مدتی در اصفهان و بندرعباس زندگی کرد، نقاشی هایی به هنرمندان ایرانی سفارش می دادند که هنرمندان نیز برای خوش آمد ایشان آنها را با سبک غربی تصویر می کردند. هرچند باید گفت که علی رقم این تلاش، نقاشی ها از هنر غربی فاصله ای زیاد دارد و به راحتی قابل تمییز دادن است.

هنر تصویرگری

نتیجه آن که هنر ایرانی که توانسته بود از تهاجم هنر شرق دور مصون بماند و پس از چند دهه، شخصیت اصیل اما نویی برای خود بیابد، بار دیگر در دوران صفوی با موج رویارویی با هنر غرب مواجه گشت و به آن تن داد.
البته با گذشت چند دهه مجددا توانست با ظهور هنر قاجار ، از بند هنر غربی به درآید. اما هنر قاجار هیچ گاه نتوانست به درخشش هنر نگارگری دوران هرات برسد و به همین دلیل در اواخر عصر قاجار، هنر آکادمیک بر اساس اصول هنر غربی جای خود را به عنوان یک سبک هنری در تاریخ نقاشی ایران باز کرد.


منابع:
افشار مهاجر، کامران (1384) هنرمند ایرانی و مدرنیسم
آغداشلو، آیدین (1378) از خوشی ها و حسرت ها
پاکباز، روئین (1379) نقاشی ایران از درباز تا امروز
کن بای، شیلار (1378) نقاشی ایرانی، ترجمه مهدی حسینی