تبیان، دستیار زندگی
از شاهزادگان دوره قاجاریه، مسعود میرزا ظل السلطان، پسر ارشد ناصرالدین شاه، از نظر تمول و ثروت و طول مدت حکمرانی و قدرت، یکی از رجال شاخص و منحصر به فردی است که با هیچ یک از اقوام خود قابل مقایسه نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاهزاده ی دیوانه ی قاجار و اقدامات او 

از شاهزادگان دوره  قاجاریه، مسعود میرزا ظل السلطان، پسر ارشد ناصرالدین شاه، از نظر تمول و ثروت و طول مدت حکمرانی و قدرت، یکی از رجال شاخص و منحصر به فردی است که با هیچ یک از اقوام خود قابل مقایسه نیست.

فرآوری: ه. هدایتی -بخش تاریخ تبیان
ظل السطان

وی در طول مدت عمر خود، سی و چهار سال متوالی حاکم اصفهان و قریب چهل و پنج سال متناوب حاکم مازندران و اصفهان و فارس و مدتی نیز فرمانروای مطلق العنان هفده شهر ایران بوده است.
مسعود میرزا" یا سلطلان مسعود میرزا ظل السلطان متولد 1266 هجری قمری، بیستم ماه صف المظفر می¬باشد. او خود را فرزند سوم ناصرالدین شاه می¬داند و دومین فرزند ذکور شاه بود. او از ولیعهد مظفر الدین میرزا سه سال بزرگتر بود، مادر او عفت السلطنه دختر رضا قلی بیک غلام، پیشخدمت بهمن میرزا پسر چهارم عباس میرزا نائب السلطنه بود و از جمله زنان منقطع ناصرالدین شاه محسوب می¬شود که در زمان ولیعهدی خویش با او ازدواج کرده بود و چون مادر ظل السلطان عقد دائم  نبودن به همین دلیل او به ولیعهدی ناصرالدین شاه انتخاب نشد.

ظل السلطان پس از ازدواج در سن هفده سالگی برای اولین بار به حکومت اصفهان به وزارت و پیشکاری امیر اصلان خان مجدالدوله منصوب گردید. حکومتش در اصفهان تا آخر سال 1285 ه. ق ادامه داشت و در اول سال 1286 ه. ق برای بار دوم به شیراز روانه گردید و در این سال بلقب "ظل السلطان" ملقب گردید.

ظل السلطان و دوران حکومت
  هنوز دوازده سال بیشتر نداشت که از جانب پدر در سال 1278 ه. ق حاکم استراباد و مازندران و ترکمان یموت و سمنان و دامغان شد او  نیز به همراه وزیر خود بنام مصطفی خان افشار که ملقب به بهاء الملک بود عازم این دیار شد و چون توانست مالیات شاه را خوب وصول کند و راهها را در این منطقه امن کند بسیار محبوب دربار شد و در سال 1279 ه. ق به تهران فرا خوانده شد و یمن الدوله لقب گرفت و در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت، بهمراه وزارت محمد ناصرخان قاجار دولو(ظهیر الدوله) بجای تهماسب میرزا مؤید الدوله به حکومت فارس منصوب و روانه شیراز شد. در سال بعد برای ازدواج با همدم الملوک از شیراز به تهران احضار شد و بجای او سلطان مراد میرزا حسام السلطنه برای بار دوم به حکومت فارس منصوب شد.
  ظل السلطان پس از ازدواج در سن هفده سالگی برای اولین بار به حکومت اصفهان به وزارت و پیشکاری امیر اصلان خان مجدالدوله منصوب گردید. حکومتش در اصفهان تا آخر سال 1285 ه. ق ادامه داشت و در اول سال 1286 ه. ق برای بار دوم به شیراز روانه گردید و در این سال بلقب "ظل السلطان" ملقب گردید.
 حضور وی دو سال و چهار ماه در شیراز به طول انجامید، و بعد بجای او قسم خان والی که در اوایل همین سال بجای آصف الدوله به پیشکاری ظل السلطان معین شده بود پس از ظل السلطان به حاکمیت فارس منصوب شد، بعد از گذشت شش ماه با مرگ حاکم شیراز دو باره او را به فارس گسیل داشتند و او تا سال 1291ه. ق در آنجا بود و در این سال به اصفهان فرستاده شد، از این سال تا اوایل مشروطیت به مدت 34 سال حاکم مطلق و مسلط بر همه چیز اهالی اصفهان بود.
  وی در این مدت دست تعدی و تطاول بمال و ناموس و جان اشخاص دراز نمود و املاک فراوانی از مردم که دسترسی بجائی نداشتند غصب و تصرف نمود، او در مدتی که در اصفهان حکومت کرد خیلی از آثار بجا مانده از صفویه را از بین برد و یکی از ظالمترین حاکمان ایران در این زمان شمرده شده است.
  او به مدت ده سال حاکم مستبد چهارده ایالت جنوب غربی و مغرب ایران نیز بوده است که در این مناطق هم خود و خاندانش از هیچ ظلم و ستمی نسبت به  مردم کوتاهی نکردند.
مسعود میرزا پسر بزرگ ناصرالدین به خاطر آنکه از مادری غیر قجری متولد شده بود در رقابت بر سر تاج و تخت از برادرش مظفرالدین شاه شکست خورد. او در دوران حکومت در فارس و بعدها در اصفهان قشون مجهز و منظمی فراهم کرد و با آن به باج گیری و غصب املاک مردم پرداخته و شورش های گاه و بی گاه را به سختی سرکوب می کرد. ظل السلطان بیش از بیست و یک هزار سرباز در اختیار داشت و اصرار داشت تا وزارت جنگ به او واگذار شود اما شاه که از قدرت گرفتن بیش از اندازه او بیمناک بود پیشنهاد او را رد می کرد؛ حتی نقل است که ظل السلطان یکبار در سال 1261 به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایتعهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش کند اما شاه این پیشنهاد را رد کرد.
بی شك سیاه ترین نقطه حكومت وی تخریب بناهای نفیس دوران صفوی است كه همواره غیر از خودی ها جهانگردان آن زمان نیز بر آن تاسف خورده اند.
بعد از آنكه به دستور ظل السلطان تمام آینه های ستونهای چوبی چهلستون كه به ظرافت تمام آیینه كاری شده بود را كندند و روی نقاشی های بی نظیر داخل تالار آن گچ كشیدند و روی مرمر های بی نظیر دیواره ها رنگ صورتی مالیدند.كرزن جهانگرد معروف این چنین می گوید:اگر آن كافر را گیر آورده بودم با خوشحالی وی را در بشكه ای از رنگ خودش خفه می كردم.

سال 1317-1318 اوج دیوانگی این شاهزاده قاجار بود چنانكه عمارت بی نظیر كاخ آیینه خانه و هفت دست و عمارت نمكدان را كه دقیقا روبروی پل جویی بود و تا كارخانه وطن سابق ادامه داشت و محل استقبال رسمی از مهمانان خارجی بود را با خاك یكسان كرد .

همچنین جهانگرد دیگری كه چهارباغ زمان شاه عباس را دیده بود و در دوران ظل السلطان نیز این خیابان را می بیند گزارش می دهد كه دیگر از جلال و جبروت آن خیابان كه با خیابانهای پاریس رقابت می كرد اثری نیست و چنارهای چند صد ساله را بریده اند و بجای آن خیار و گرمك كاشته اند.سردر باغ های چهارباغ را تخریب كرده اند و سنگهای كناره جدول های جوی آب روان را برده اند.
سال 1317-1318 اوج دیوانگی این شاهزاده قاجار بود چنانكه عمارت بی نظیر كاخ آیینه خانه و هفت دست و عمارت نمكدان را كه دقیقا روبروی پل جویی بود و تا كارخانه وطن سابق ادامه داشت و محل استقبال رسمی از مهمانان خارجی بود را با خاك یكسان كرد .
عمارت هفت دست را با تمام وسایل و تزییناتش و مصالح آن به شرط تخریب به 4000 تومان فروخت. ملك التجار حاضر شد این بنا را به 7000 تومان بخرد اما اصرار او بی فایده بود اگرچه بعدها موفق شد عالی قاپو را بخرد تا ظل السلطان از تخریب آن منصرف گردد وی با اصرار ظل السلطان را از تخریب چهلستون نیز بر حذر داشت. همچنین عمارت كشكول و كاخ سعادت آباد نیز كه از شاهكارهای هنری و معماری دوران صفوی بود و در آن سوی زاینده رود حدفاصل پل خواجو و سی و سه پل واقع شده بود با خاك یكسان گردید.
تخریب چهل عدد از سردر های بی نظیر باغهای چهارباغ بالا از جمله خدمات حاكم اصفهان می باشد.
عمارت قصر سه طبقه جهان نما به بهانه مشرفیت بر عمارت هشت بهشت كه در اوایل حكومت ظل السلطان حرمسرای شاهی شده بود تخریب گردید اگرچه در سالهای بعد ضمن تیشه تیشه كردن تزیینات دیواره های آن تبدیل به محلی برای بستن اسبهای ایشان گردید.......
مدرسه ده ده خاتون - مدرسه والده ٓمدرسه جعفر قلی آغا كه هنوز بنایان در حال كار در آن بودند و روزهای پایانی ساخت این بنا بود و نقل است روبروی مدرسه چهارباغ واقع شده بود و هیچ كم از آن نداشت نیز تخریب گردید.وی 20 مدرسه یادگار دوران صفوی را نیز تخریب كرد و كاشی های نفیس آنرا به یهودی ها به بهای نازل فروخت تا ایشان به موزه های اروپا ببرند.
كاروانسرای عباسی را تبدیل به اصطبل اسب ها كرد.تالار طلاكاری شده اشرف را نیز انبار علوفه كرد.
كاخ های نقش جهان ٓفتح آباد-عمارت باغ گلدسته- عمارت خورشید-عمارت سرپوشیده-خسروخان -دروازه نقش جهان را نیز تخریب كرد.
باغ های صفی میرزا-باغ چرخاب-باغ محمود-قوشخانه-هزارجریب-و باغ زرشك نیز به جرم صفوی بودن تبدیل به مخروبه گردید.عمارت صدری نیز كه اكنون زمین فوتبال پشت مدرسه سعدی شده است از تخریب در امان نماند.
با این حال جنون آمیزترین اقدام این شاهزاده قاجاری تخریب بناهای تاریخی در اصفهان بود؛ گفته می شود او بیش از 50 بنا و اثر تاریخی مربوط به عصر صفوی را در اصفهان تخریب کرد. "هنری رنه" جهانگرد اروپایی که در زمان حکومت ظل السلطان از ایران بازدید کرده است در همین باره نوشته است: ظل السلطان بسیاری از کاخ های عالی و شاهکارهای ممتاز اصفهان را که موجب حیرت جهانیان بود نابود کرد. در واقع، آخرین سال های حکومت ظل السلطان در اصفهان به منزله طوفان ویرانگر بود زیرا او که با به شاهی رسیدن برادرش مظفرالدین شاه امید سلطنت خود را از دست رفته می دید به تلافی، بیشتر این شاهکارهای برجسته را که در دنیا بی نظیر بود خراب کرد و مصالح آنها را فروخت.
وی، املاک مردم را با زور و قهر، غصب و تصرف می کرد و شورش ها را با سنگدلی سرکوب می نمود. در حدود سال 1259ش که به اوج قدرت رسیده بود، به پشتوانه ارتش محلی خود، اوامر حکومت مرکزی را نادیده می انگاشت و در سال 1261 به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که حاضر است در ازای دریافت مقام ولایتعهدی، مبلغ هنگفتی پیشکش نماید. وی اندکی بعد به فکر تصاحب سلطنت افتاد و تا پایان عمر در صدد یافتن آن بود. هرچند که هیچ گاه به این آرزوی خویش نرسید. وقتی که خبر مظالم او به گوش ناصرالدین شاه رسید، شاه قاجار درصدد سفر به اصفهان و بررسی اوضاع آنجا برآمد. در این هنگام ظل السلطان بیمناک به تهران آمد و به شاه و درباریان هدایای نفیس تقدیم نمود. با این همه، شاه پس از مدت کوتاهی، با صدور فرمانی، او را از سراسر قلمرو حکومتی غیر از اصفهان برکنار نمود. او در تمام دوران سلطنت مظفرالدین شاه نیز حاکم اصفهان بود و با مشروطه خواهان به شدت برخورد می کرد.


منابع : پژهشکده باقرالعلوم/ وبلاگ آچار فرانسه / مشرق نیوز