تبیان، دستیار زندگی

داستان جوانی که با امام حسین علیه السلام هدایت شد

داستان را وقتی برگشتیم برای آیة الله خوانساری تعریف کردیم... ایشان فرمودند: معلوم است که هنوز نوری در او هست ... حالا بیاوریدش تا او را چند کلامی نصیحت کنم ... به ایشان عرض کردیم: آقا کار تمام شد...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 

امام حسین علیه السلام، سیّدالشّهدا، کشتی امام حسین، مصیبت وارد شده بر انبیاء، کفاره گناهان 

در موضوع بلا در مقاله ای که قبلا در این زمینه ارائه شد بیان کردیم که بلا، هم تطهیر است و هم ترفیع درجه.
بلاهایی که برای معصومین علیهم السلام اتفاق می افتد از جمله بلای عظیم سید الشهدا (علیه السلام)  تنها ترفیع درجه است ولی بلای شیعیان و مؤمنین؛ تطهیر و ترفیع درجه است که البته بحث تطهیرش پررنگ‌تر می باشد.
در نظر بگیرید وقتی یک شمع در یک اتاق روشن می کنیم، این شمع تنها ظرفیت و توانایی این را دارد که همین اتاق را روشن کند اما وقتی به جای یک شمع نور افکن روشن می شود،  نور آن از اتاق که هیچ، گاهی از خانه نیز خارج می شود و یک محله از نور آن استفاده می کنند و گاه نیز همچون خدای عظیم خورشیدی را می فرستد که با نور آن کل کره زمین روشن می شود.
از طرفی یکی از بهترین راه ها برای رسیدن به قرب خداوند مبتلا شدن به ابتلائات الهی است كه متناسب با موقعیت عبد، برای رشد معنوی او فراهم می شود؛ یعنی برای رشد انسان همه ریاضت ها مفیدند، ولی هیچ كدام به اندازه ابتلائات الهی، مؤثر نیستند. به عبارت دیگر ابتلائات الهی بهترین نردبان برای سیر و سلوك هستند.
نکته‌ی دیگر اینکه در مسیر رشد و قرب الهی، ظرفیت بلاها متفاوت است، بعضی فقط صاحب بلا را نجات می دهد و بعضی ضیافتی هستند که هم صاحب بلا از آن متنعم می شود و هم عامل نجاتی می شود برای دیگران  ...
در کتاب اصول کافی در باب صبر از امام صادق علیه‌السلام است که می فرمایند: «گاهی صبر مؤمن عامل نجات یك قوم می شود، مثل تحمّل یوسف (علیه‌السلام) در مقابل آن بلای بزرگ كه، نتیجه آن، نجات یك قوم از گرسنگی و مرگ و بت پرستی شد.» (كلینی، اصول كافی، ج 3، ص 345، باب آنچه خداوند به وسیله مؤمن دفع می كند)

«گاهی صبر مؤمن عامل نجات یك قوم می شود، مثل تحمّل یوسف (علیه‌السلام) در مقابل آن بلای بزرگ كه، نتیجه آن، نجات یك قوم از گرسنگی و مرگ و بت پرستی شد.»

حضرت یوسف علیه السلام بلا کشید، انداخته شدن در چاه به واسطه برادرانش، به عنوان برده، برده شد، ماجرای خانه‌ی زلیخا و آن ماجراها، تهمت هایی که به او زده شد، زندان رفتن یوسف علیه‌السلام، فراق خانواده و پدر، خلاصه 20 سال دچار بلا شد، اما با این بلاها رَحِمَ بِهِ أمَّةً (كافی، ج 2، ص 89) شد؛ یعنی به واسطه این عبد، رحمتی وسیع بر مردم نازل شد (همه مردم مصر از قحطی و مرگ نجات پیدا کردند، برادران حسودش که راهی جهنم بودند، به واسطه این بلاهای یوسف علیه السلام و صبر او توبه کردند، پدرش حضرت یعقوب علیه السلام به مقامات بلندی رسید.... یک نفر بلا دید اما به واسطه این بلا و وسعت این فرد، برای امتی رحمت گسترده شد.
سؤال این است: حال  که به واسطه ی بلای یوسف علیه السلام چنین رحمت وسیعی به کل امت و جامعه نازل شد، به واسطه ی بلای سید الشهدا علیه السلام که اعظم بلا و مصائب بوده است چه خواهد شد؟ چنانچه خدای متعال فرمود: ابراهیم! خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟ حضرت فرمود: پیامبر آخرالزمان را.
فرمود: فرزند خودت را بیشتر دوست داری یا فرزند پیامبر آخر الزّمان را؟ حضرت فرمود: فرزند پیامبر آخرالزمان را، یعنی سیّدالشّهدا (علیه السلام).
بعد خدای متعال روضه سیّدالشّهدا (علیه‌السلام) را اینطور خواند كه، ابراهیم كدامیك از این دو سنگین تر است؟ اینكه، به امر ما فرزندت را در منا قربانی كنی یا اینكه، فرزند پیامبر آخرالزمان را، انسان هایی كه مدّعی هستند امت آن پیامبرند، بین دو نهر آب مثل گوسفند سر ببرند؟!!( تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 430 و تفسیر البرهان) گویا می فرمایند: شما ظرف اعظم مصائب نبوده، تحمل آن را ندارید، اعظم مصائب از آن اعظم انسان ها، یعنی رسول خاتم (صلی الله علیه و آله) است، آن هم نه قربانی كردن اسماعیل به صورت محترمانه، بلكه اعظم مصائب، مصیبت سیّدالشّهدا (علیه‌السلام) است، به دست امتی كه هر چه دارند، به بركت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، آن هم تحت عنوان تبعیت از او و فرمان خدا، فرزندش را محكوم به ارتداد كرده، مثل یك گوسفند با افتخار سر از بدنش جدا می كنند. بعد گویا می فرمایند: ابراهیم، اگر می خواهی به ثواب اعظم مصائب دست یابی، باید مصیبت سیّدالشّهدا (علیه‌السلام) را درك كنی.
با توجه به این دو محبتی كه ابراهیم (علیه‌السلام) نسبت به رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) و سیّدالشّهدا (علیه‌السلام) داشتند، زمینه درك مصیبت سیدالشّهدا (علیه‌السلام) فراهم شد، به خصوص كه آدم مبتلا، زودتر و بهتر ابتلا و مصیبت دیگران را می فهمد، لذا شاید امتحان قربانی كردن اسماعیل، مقدمه درك مصیبت سیّدالشّهدا (علیه‌السلام) بود.
این جا است که صحنه سنگینی که خدا برای سیدالشهدا رقم زده، زیبایی خودش را نشان می دهد، چرا که با این بلای عظیم، تمام درهای عالم باز می شود و حسین علیه السلام می شود باب الرحمة الواسعة ... و تمام جذبه های الهی در این  دستگاه به نمایش گذاشته می شوند و این چنین می شود که امام صادق علیه السلام در روایتی می فرمایند: «کلنا سفن النجاة لکن سفینة جدی الحسین (علیه السلام) اوسع و فی لجج البحار اسرع» همه ی ما اهل بیت علیهم السلام، کشتی های نجات هستیم ولی کشتی جدم حسین علیه السلام گسترده تر و در دل دریاها (و موج های خروشان) باشتاب تر و سریع تر است. (بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲)

همه‌ی ما اهل بیت علیهمالسلام، کشتی‌های نجات هستیم ولی کشتی جدم حسین علیه‌السلام گسترده‌تر و در دل دریاها (و موج‌های خروشان) با شتاب‌تر و سریع‌تر است

آنقدر این رحمت وسیع است که گفته می شود برای حسین علیه السلام که با معرفت گریه کنی، گناهانت بخشیده می شود. (مسند امام رضا(ع)، ج 2، ص 27)
و آن قدر این رحمت رسیده از این بلا شیرین و زیبا است که می توان زیبایی کلام حضرت زینب سلام الله علیها را در این جا به زیبایی حس کرد ... آن جا که می فرمایند: (ما رأیت الا جمیلاً)(بحارالأنوار، ج 45، ص 116)
در دعای ابوحمزه نیز می خوانیم: «الَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِكَ سور عَدوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّةَ فَفِی ذَلِكَ سرور نَبِیِّكَ».[مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی،ج1، ص197، چهارم دعاى ابو حمزه ثمالى ...، ص 186] خدایا تو اگر مرا به بهشت ببری، پیغمبرت خوشحال می شود. من می روم به بهشت و او خوشحال می شود. لذت می برد که دست یک نفر را گرفته و به خدا گره زده. دست یک نفر را گرفته و از دشمن خدا نجاتش داده است: «وَ بَذَلَ مهْجَتَه فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ [مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ج1، ص468، هشتم زیارت اربعین است ...، ص 467]
انبیاء و معصومین علیهم السلام از اینکه یک نفر نجات پیدا کند بسیار لذت می برند و خدای متعال سید الشهدا (علیه السلام) را وسیله تطهیر همه مؤمنین در عالم کرده است. هیچ مؤمنی نیست، الا اینکه با سیدالشهدا رشد کرده و مطهر و پاک شده باشد.

نمونه ای از جذبه های دستگاه امام حسین علیه السلام

در زمان آیة الله خوانساری فردی خدمت ایشان می رسد و عرض می کند که: برادری دارم که از گناهان، گناهی نیست که انجام نداده باشد و خلافی نیست که نکرده باشد ...از دست او همه عاصی شده ایم ... می خواهم او را خدمت شما بیاوریم، نصیحتی به او بفرمایید انشالله که تأثیر گذار باشد.
آیة الله خوانساری فرمودند: با این اوصاف نصیحت من هم کارساز نیست ... تنها یک راه را می شناسم که اگر در مسیر این راه قرار گرفت و تأثیری در او داشت بیاوریدش نزد من که من هم نصیحتی برای او داشته باشم و اگر این راه جواب نداد که دیگر رهایش کنید، اصلاح نمی شود.
فرمودند: او را به کربلا ببرید، اگر در حرم امام حسین علیه السلام گریه کرد، یعنی اینکه در درون او هنوز نوری وجود دارد و قابل اصلاح و نصیحت پذیر است وگرنه که هیچ.
این فرد تعریف می کند که ما این برادرمان را با هزار ترفند و بهانه که بیا تو مراقب ما باش و ... به کربلا بردیم ... بین راه که هیچ حسی نداشت ... اصلا این چیزها را قبول نداشت...وقتی نزدیک صحن و حرم حضرت شدیم دیدم که او سرش را پایین انداخت و وقتی وارد حرم امام حسین علیه السلام شدیم، گریه که هیچ، ضجه می زد...
داستان را وقتی برگشتیم برای آیة الله خوانساری تعریف کردیم... ایشان فرمودند: معلوم است که هنوز نوری در او هست ... حالا بیاوریدش تا او را چند کلامی نصیحت کنم ... به ایشان عرض کردیم: آقا کار تمام شد ... در همان حرم وقتی این حال به او دست داده بود به او گفتم: برادر من، حالا که تو با این دستگاه قهر نیستی، همین جا توبه کن و راحت را عوض کن (به نقل از بیانات حجت الاسلام عالی) و این همان شد که این فرد از همین باب رحمة الله الواسعة عاقبت بخیر می شود و از شهدای انقلاب اسلامی می شود.


کلام آخر:

یادمان نرود ضیافتی که در این ایام  به ارمغان آمده است، از بستر بلاست؛ چطور بدون ورود به بلا به این ضیافت میهمان شویم؟ اگر کسی بخواهد به این ضیافت دست یابد، باید از این صحنه بلا عبور کند.


 


 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.