کبوترها جورواجورند
کبوتر دم چتری
گفتم: چه پَری، چه بالی، چه دم قشنگی داری!
کبوتر خانم، راستش را بگو! این دم را از کی قرض گرفته ای؟
گفت: از هیچ کس! این دمِ خودم است که بازش کرده ام. برای همین است که به من می گویند دم چتری.
فهمیدم: کبوترهای دم چتری، خیلی زیبا هستند. آن ها دمشان را مثل چتر، باز می کنند.
کبوتر چاهی
گفتم: آهای کبوتر جان! مواظب باش. نَرو سَرِ چاه. می افتی تو چاه.
گفت: چه بهتر! من باید بروم توی چاه. چون لانه ام توی چاه است. برای همین است که به من می گویند کبوتر چاهی.
فهمیدم: کبوتر چاهی ها، دسته جمعی توی چاه یا هر جای تنگ و تاریک زندگی می کنند. آن ها روی بال هایشان، دو خطِ سیاه دارند.
کبوتر پاپَری
گفتم: وای، کبوتر جان! پاهایت کو؟ پَرهایت چرا ریخته؟
گفت: پَرهایم نریخته؟ پاهایم نریخته؟ پاهایم هم سَرِ جایشان است. فقط رویشان پر از پَر است.
برای همین است که به من می گویند پاپَری.
فهمیدم: کبوتر های پاپَری، تمام بدنشان از پَر پوشیده شده است، حتی پاهایشان!