تبیان، دستیار زندگی
قطره ای بودم من مانده از دریا جدا شبنمی بر برگِ گل ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آرزوی یک قطره

آرزوی یک قطره

آرزوی یک قطره

قطره ای بودم منمانده از دریا جدا
شبنمی بر برگِ گلبی هدف گشته رها
آرزوی یک قطره

گردشِ دورِ فلکسردی ام گرما نمود
دوست، خورشید شد ودست خود سویم گشود
آرزوی یک قطره

چون فشردم دستِ دوستذره ای گشتم بخار
دیدم آن جا ابر راقطره هایی بی شمار
آرزوی یک قطره
چون رسیدم پیششانبوسه ای بر هم زدیم!
دست در دستِ دگرقطره یا دیگر شدیم
آرزوی یک قطره
با سری از روی ابربا صدایی دلنشین
شرشرِ باران شدیمجویباری بر زمین
آرزوی یک قطره
آرزویم داشت بازبر حقیقت می نشست
موجِ دریا باز درپیشِ چشمم می شکست
آرزوی یک قطره
سیبِ سرخی بر درختدیده از ما می ربود
آن طرف یک بیدِ شادسایه بر ما می گشود
آرزوی یک قطره
ناگهان در پیچ روددیده بر دریا شکفت!
موج با ذوقی فزونپا به دوش ما نهفت
آرزوی یک قطره
عاقبت آرام شداین دلِ مواجِ من
با نوازش های این عاشقِ آرام تن

منبع: نشریه نارنگی
تنظیم: فهیمه امرالله

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.