قطره ای بودم من
مانده از دریا جدا
شبنمی بر برگِ گل
...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1394/07/19
آرزوی یک قطره
قطره ای بودم من | مانده از دریا جدا |
شبنمی بر برگِ گل | بی هدف گشته رها |
گردشِ دورِ فلک | سردی ام گرما نمود |
دوست، خورشید شد و | دست خود سویم گشود |
چون فشردم دستِ دوست | ذره ای گشتم بخار |
دیدم آن جا ابر را | قطره هایی بی شمار |
چون رسیدم پیششان | بوسه ای بر هم زدیم! |
دست در دستِ دگر | قطره یا دیگر شدیم |
با سری از روی ابر | با صدایی دلنشین |
شرشرِ باران شدیم | جویباری بر زمین |
آرزویم داشت باز | بر حقیقت می نشست |
موجِ دریا باز در | پیشِ چشمم می شکست |
سیبِ سرخی بر درخت | دیده از ما می ربود |
آن طرف یک بیدِ شاد | سایه بر ما می گشود |
ناگهان در پیچ رود | دیده بر دریا شکفت! |
موج با ذوقی فزون | پا به دوش ما نهفت |
عاقبت آرام شد | این دلِ مواجِ من |
با نوازش های این | عاشقِ آرام تن |