تبیان، دستیار زندگی
ظفر ایده «باغ مظفر» از کجا و چگونه شکل گرفت؟ قاسم خانی ؛ «باغ مظفر» براساس طرحی از مهران مدیری شکل گرفت. قرار بود ماجرا مربوط به چندتن از نوادگان قاجار باشد به دلایلی طرح عوض شد و تبدیل به داستانی درباره تعدادی از...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با نویسندگان باغ مظفر


ایده «باغ مظفر» از کجا و چگونه شکل گرفت؟

قاسم خانی؛ «باغ مظفر» براساس طرحی از مهران مدیری شکل گرفت. قرار بود ماجرا مربوط به چندتن از نوادگان قاجار باشد به دلایلی طرح عوض شد و تبدیل به داستانی درباره تعدادی از خان های تهران شد و به شیوه معمول کار را شروع کردیم.


به نظرت چه تفاوتی با کارهای دیگرتان دارد؟

قاسم خانی؛ تنها تفاوتش در این است که فعلاً داریم به صورت سریالی جلو می رویم و داستان ها به هم مربوط است.


چی شد تصمیم گرفتید به صورت داستان های دنباله دار و سریالی بنویسید؟

امیرمهدی ژوله؛ تحت تاثیر نرگس (به شوخی).

قاسم خانی؛ راستش قبل از اینکه «باغ مظفر» را شروع کنیم، مهران مدیری علاقه مند به داستان های دنباله دار بود.


کارتان را سخت تر نمی کرد؟

قاسم خانی؛ حقیقتش نمی شود با این سرعت نوشتن به صورت سریالی پیش رفت. باید طرح داستان را آماده داشته باشیم، شخصیت ها را تعریف کنیم، سریالی نوشتن با این شیوه سرعتی و با چندتا نویسنده، جور درنمی آید.

منتها الان داریم جلو می رویم ببینیم چه می شود. تا الان البته الان داستان ها خیلی اساسی به هم ربط دارند ولی از این به بعد داستان ها به نوعی به صورت مستقل خواهند بود، اما ارتباط درونی شان را حفظ خواهند کرد. دیگر مانند «پاورچین» و «شب های برره» نخواهد بود که داستان ها کاملاً مستقل باشند. در آن دو مجموعه هر روز با فضا و داستان دیگری روبه رو بودیم. در «باغ مظفر» داریم سعی می کنیم هر 45 قسمت به صورت داستانی و دنباله دار باشد.


با این اوصاف با شیوه گروهی نوشتن دچار محدودیت نمی شوید؟

قاسم خانی؛ چرا، کارمان سخت می شود، بچه ها که دارند می نویسند، غر می زنند و از من می خواهند که داستان ها مستقل شود تا بتوانند روی طرح های خودشان کار کنند. تا این جای کار در برابر این خواسته مقاومت کرده ام.


تا قسمت چندم؟

قاسم خانی؛ چهاردهم.


فکر می کنید جواب بهتری بدهد؟

قاسم خانی؛ اتفاقاً به نظرم روش جالبی است که تماشاگر را تا روز بعد منتظر نگه داشت. حالا باید دید چه می شود.


آیا حضور پررنگ و مستمر راوی به عنوان تمهیدی برای متصل کردن داستان ها به هم نیست؟ راستش احساس می کنم راوی برخی جاها دارد کاری را انجام می دهد که گویی داستان ها از عهده آن بر نیامده اند و به عبارتی حضور راوی تلاشی است برای ایجاد همان نخ تسبیح معروف.

قاسم خانی؛ اینطور نیست، در واقع تلاشی در کار نیست. ما از اول برنامه سریالی رفتن را داشتیم و قرار بود راوی حضور داشته باشد. فکر می کنم راوی یکی از جذاب ترین چیزهایی است که داریم. روش فاصله گذاری که مهران مدیری همیشه علاقه مند بوده در کارهایش داشته باشد، آن را داریم با راوی پیاده می کنیم و به نظرم پیشرفته تر و مدرن تر از کارهای قبلی اش است. ضمن اینکه به شیوه داستان گویی نیز کمک می کند. در جاهایی نیز که امکانات زیادی به لحاظ لوکیشن و چیزهای دیگر نداریم، راوی اینها را رد می کند و از رویشان می پرد. بعد از یک مدتی نیز راوی با خودش شوخی می کند و کارهای دیگری می کند که به نظرمان خیلی بامزه است.


چند قسمت از فیلمبرداری جلوتر هستید؟

قاسم خانی؛ فاصله یی که تا فیلمبرداری داریم دو قسمت است، یعنی ما دو قسمت از کار جلو هستیم. داریم تلاش می کنیم که به ما نرسند، همیشه در کارهای قبلی به ما رسیده اند و ما به روز می نوشتیم.


ولی مثل اینکه محراب قاسم خانی در حال حاضر مشغول نوشتن سکانسی برای امروز است و برای همین در حالی که در اتاق حضور دارد، نمی تواند در بحث شرکت کند.

قاسم خانی؛ این چیزی که می بینید فرق می کند و اتفاق دیگری افتاده است. ما دو قسمت جلو هستیم.


راوی ایده مهران مدیری بود یا سروکله اش از داستان شما پیدا شد؟

ژوله؛ ایده محراب بود.

قاسم خانی؛ راوی کاربردهایی دارد که در آینده خواهید دید. کاراکتر مورد علاقه همه مان است و استفاده های متفاوتی از آن می کنیم.


با توجه به فاصله اندک اتاق شما با گروه و حضور مستمرتان در حین کار بازیگران و کارگردان تا چه اندازه در فرآیند نوشتن داستان ها دخالت و حضور دارند؟

قاسم خانی؛ این طور نیست که متن همه چیز کار باشد، گاهی اوقات متن از اینجا بیرون می رود، چیزهایی حذف می شود یا از بین می رود. ولی خیلی وقت ها کار از متن جلوتر بوده و مدیری به وسیله جنس بازی ها، کاراکترهایی ساخته که از آنچه در تصور ما بوده، جذاب تر از کار درآمده. در واقع نه همه چیز از اینجا در می آید و نه همه چیز در بیرون از اینجا ساخته می شود. تعاملی است بین دو طرف و کاری است کاملاً گروهی. همانقدر که بازیگران و کارگردان به متن وفادارند، ما هم از آنها ایده می گیریم، سکانس ها را در حین گرفتن می بینیم و می فهمیم که یک کاراکتر جای کار بیشتری دارد و می تواند به جذابیت سریال اضافه کند. این نشان می دهد که کاملاً یک ارتباط دوطرفه است.


وقتی کارهای مدیری پخش می شود اغلب متفق القول هستند که باید چند قسمت بگذرد تا کار خوب از آب دربیاید. فکر می کنم این اتفاق وقتی صورت می گیرد که بین تیم نویسنده و تیم سازنده و مخاطب تعامل شکل می گیرد و بده بستان ها باعث قوت کار می شود.

ژوله؛ این گرفتن و گل کردن کار برای تعاملی نیست که می گویید. فکر می کنم این اتفاق که به حس خود مخاطب برمی گردد که وقتی بعد از چند قسمت کار را می بیند، به شخصیت ها عادت کرده و آنها را می پذیرد. مخاطب به تدریج شخصیت ها را می شناسد و رفتارشان را می داند. دلیل دیگرش هم مربوط به رتوشی است که خودمان انجام می دهیم. بعد از چند قسمت برخی از شوخی ها جواب داده و برخی دیگر نه و ما براین اساس رتوش می کنیم. این اصلاح ها در عین نوشتن صورت می گیرد و هم در بازی بازیگران، کارگردان نیز رتوش های خودش را دارد. این تعامل از اول تا آخر هست و این طور نیست که یک دفعه شکل بگیرد.


اگر شما به عنوان یک تیم نویسنده هر 45 قسمت را قبل از کلید خوردن سریال و قبل از پخش می نوشتید فکر می کنید این تعامل شکل می گرفت؟

ژوله؛ در «باغ مظفر» همین اتفاق می افتد. برای همین در قسمت های اول بیشتر اختصاص به معرفی شخصیت ها و فضاها دارد و کمتر فرصت می شود قصه هایی را بگوییم که به خودی خود بامزه است. در قسمت های اول سعی کرده ایم ارتباط شخصیت ها را مشخص کنیم و برای همین امکان دارد کمتر شاهد اتفاقات کمدی و زیاد بامزه باشید.


خودتان فکر می کنید «باغ مظفر» تا چه اندازه با کارهای دیگرتان با مدیری فرق دارد؟

قاسم خانی؛ من در واقع تفاوت ماهوی در آن نمی بینم. ما سلیقه همدیگر را می شناسیم و جنس کارهای همدیگر را می دانیم. وقتی مدیری به سراغ من می آید، می دانم که فضای مورد علاقه او با فضایی که مثلاً مورد نظر کمال تبریزی است فرق دارد. جنس کار مدیری را می دانیم که یک کار تلویزیونی با فضاهای محدود است و 100 درصد رئال نیست و همیشه رگه هایی از فانتزی در آن است. تفاوت در داستان ها و شخصیت هاست. ما در «شب های برره» و «پاورچین»یک جغرافیای خاصی خلق کرده بودیم، اما در «باغ مظفر» با جغرافیای ملموسی روبه رو هستیم. دوره معاصر است، اغلب آدم هایش را می شناسیم و جنس روابطش را می دانیم.


یعنی چی که آدم ها را می شناسیم، منظور این است که روابط و آدم ها الگوبرداری شده اند؟

ژوله؛ واقعی تر هستند.

قاسم خانی؛ به جز خان هایی که برایشان تاریخچه دروغی ساخته ایم و وصلشان کردیم به سلسله یی که وجود نداشته اند، به نظرم این کار به «پاورچین» نزدیک تر می شود تا «شب های برره».


به نظر می رسد «باغ مظفر» نیز مانند کارهای قبلی چندان براساس طرح از پیش تعیین شده شکل نگرفته و خود شخصیت ها بیشتر از هر چیز دیگر با ارتباط هایشان در روند شکل گیری قسمت ها موثر هستند.

قاسم خانی؛ این نوع داستان ها قاعدتاً باید براساس شخصیت ها باشد. یک آپارتمان، یک محله، یک فرودگاه یا یک دفتر روزنامه تعریف می کنند که این مکان هیچ امتیاز خاصی نیست و این شخصیت ها هستند که کار را جذاب می کنند.


باغ مظفر" بر چه اساسی شکل گرفت؟"

قاسم خانی؛ اساس ماجرا بر تضاد بین یک خانواده خیلی غیرعادی، تشریفاتی، خیلی پایبند بر سنت من درآوردی خودشان و یک خانواده که توی باغ این حرف ها نیستند. این خانواده خیلی به اصل و نسب شان اهمیت می دهند و آن خانواده اصل و نسب درست و حسابی ندارند. پسر این خانواده با دختر آن خانواده ازدواج می کند و برخورد این دو خانواده در اصل منبع کمدی ما است. عروسی که به هیچ وجه به این آداب و رسوم محل نمی گذارد، وارد خانه یی می شود که سنت ها در آن حکومت می کنند.


تیم مهران مدیری را اغلب تعداد بازیگر ثابتی همراهی می کند. می خواهم بپرسم آیا طرح کلی و شخصیت ها نیز بنا بر حضور این بازیگران شکل می گیرد؟

قاسم خانی؛ یکسری بازیگر ثابت هستند که از اول می دانیم قرار است با آنها کار کنیم، ولی این طور نیست که همه چیز قطعی باشد. قطعاً براساس داشته هایمان می نویسیم. مثلاً واقعاً اگر جایی برای سیامک انصاری نباشد خود او منتظر نیست که حتماً برایش نقشی باشد و اعتراض نمی کند. کمااینکه در «باغ مظفر» نقشی که مناسب رضا شفیعی جم باشد، نداشتیم و نقش به جواد رضویان می خورد. به هرحال ما بازیگرها را تعویض می کنیم البته یکسری بازیگر هستند که دوست داریم در کارمان باشند و حتی برایشان نقش در نظر می گیریم با این حال این داستان است که همه چیز را تعیین می کند.

ژوله؛ اسمش پارتی بازی است.!

قاسم خانی؛ دروغ نگوییم براساس این موضوع هم هست.


شده بازیگری را خیلی دوست داشته باشید و جایی برای او در قصه نداشته باشید؟ چه احساسی ممکن است در این جور مواقع داشته باشید؟

قاسم خانی؛ واقعا ً اگر قرار باشد حضور بازیگری به قصه لطمه بزند الزامی به حضور او در کار نداریم.

محراب قاسم خانی؛ زن من شقایق دهقان همیشه از دستم شاکی است که چرا قسمت هایی که می نویسیم نقش او در آن زیاد نیست.

قاسم خانی؛ مثلاً همه ما بازی سیامک انصاری را خیلی دوست داریم. وقتی آدم چنین ستاره یی را دارد ننوشتن برای او بی ذوقی است. ولی هیچ بازیگری چیزی را هیچ وقت به قصه تحمیل نمی کند.


برخی از کارگردان های تلویزیونی سریال ساز در مقام مقایسه کارهای مهران مدیری را مثال می زنند و می گویند ما اگر بخواهیم مثل آنها دوربین را ثابت بگذاریم و بازیگران بازی شان را بکنند کارمان سرعت بیشتری خواهد داشت. این کارگردان ها برتری کار خود را در قصه های دنباله دار و شخصیت های از پیش طراحی شده و کندی ریتم کارشان را مربوط به دقت و طراحی زمان برشان می دانند.

ژوله؛ همین که ما به سمت سریال داستانی دنباله دار پیش می رویم و قواعد آن را نیز رعایت می کنیم در عین حال مثل قبل کار می کنیم، نشان می دهد که سریالی نیز می توانیم بدان شکل بنویسیم. اگر به سمت سریال هم نمی رفتیم آن کارگردان ها به نوعی آرزویشان بود که بدین صورت کار کنند. این شیوه تخصص می خواهد. همان طور که خیلی از نویسنده ها، نویسندگان خوبی هستند اما تخصص این طور نوشتن را ندارند، برخی از بازیگران خوب نیز تخصص بازی در این نوع کارها را ندارند. واقعاً آن کارگردان ها بیایند از یک سال قبل شروع کنند برای ساختن یک کار طنز 90 شبی. فکر می کنید باز هم از عهده اش برمی آیند. چند نفرند که می توانند این کار را بکنند، حتی رضا عطاران نیز که کار طنز می سازد، 13 یا 20 قسمتی می سازد، قرارداد 90 شبی بست اما فسخ کرد و گفت نمی تواند بسازد. الان فقط مهدی مظلومی است که طنز 90 شبی می سازد و مهران مدیری. واقعاً یک تخصص است که کار هر کس نیست.

قاسم خانی؛ لزوماً هم به معنای بهتر یا بدتر نیست. شاید ما هم بلد نباشیم به شیوه آنها سریال بسازیم.

ژوله؛ اصلاً برخی از کارگردان های سریال ساز، از کار طنز به عنوان فحش استفاده می کنند.

قاسم خانی؛ این دلیل ارزش کار نیست. این کارهای 2 و 3 دوربینه راندمان کارش خیلی بیشتر از دوستانی است که یک دوربینه می گیرند ولی آن اصلاً دنیایش فرق می کند و چیز دیگری است. من قبلاً هم گفته ام که اصلاً به نظرم نمی آید هیچ کجای دنیا کاری با این سرعت بسازند. شرایط درستی نیست. من این را تایید نمی کنم. شخصاً دوست دارم که وقت داشته باشم ولی این کارها زمانی به ما پیشنهاد داده می شود که سه ماه بعد باید برویم روی آنتن، یعنی همیشه باید با سرعت کار کنیم. ما هم دوست داریم وقت بیشتر داشته باشیم. الان اگر این سکانسی که محراب دارد می نویسد وقت بیشتری داشت، مطمئناً بهتر از کار درمی آمد.

منبع : انتخاب