تبیان، دستیار زندگی
نام او عشق است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نام او عشق است

شاعر:قاسم صرافان- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
شعر ، غدیریه

دستهایت را که در دستش گرفت آرام شدتازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:مومنین! - یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت-:
خوب می‌ دانید در دستانم اینک دست کیست؟نام او عشق است، آری می ‌شناسیدش علی ست
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدمبا مددهای علی ابن ابی طالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علیتا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علی
با خدا گفتم: علی، شب در حرا گفتم: علیتا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی
هر چه می ‌گویم علی، انگار اللّهی ترممرغ «او ادنی»ییم وقتی که با او می ‌پرم
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدمبا «یَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین »وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلین»
دست او در دست من، یا دست من در دست اوستساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار ـساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرین پیغمبر دلداده ‌ام در کیش اوفکر می ‌کردم که من عاشقترینم پیش او
دختری دارم دلش دریای آرامش، ولیشد سراپا شور و توفان تا شنید اسم علی
کوثری که ناز او را قلب جنت می‌کشیدناگهان پروانه‌ شد دور سر حیدر ‌پرید
روزگارش شد علی، دار و ندارش شد علیاز ازل در پرده بود آیینه دارش شد علی
رحمتٌ للعالمینم، گرد من دیو و پریمی ‌پرند و من ندارم چاره جز پیغمبری
بعد از این سنگ محک دیگر ترازوی علی استریسمان رستگاری تارِ گیسوی علی است
من نبی ‌اَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»طالبان «اِهدنا» ! اینهم «صراطَ المستقیم»
چهره‌اش مرآتِ «یاسین»، شانه ‌هایش «مُحکمات»خلوتش «و الطور»، شور مرکبش «و العادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوستهر که من مولای اویم، این علی مولای اوست




مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.