کاوه به اعضای بدنش قول می دهد
آن روز معلم، سرِ درسِ علوم، برای بچه ها در مورد بدن انسان صحبت می کرد. پسرهای کلاس برخلاف همیشه که شیطنت می کردند و گاهی اوقات هم باعث می شدند تا خانم معلم ناراحت شود، آرام نشسته بودند و با علاقه به حرف های او گوش می کردند.
خانمِ معلم در مورد بدن انسان چیزهایی می گفت که برای پسرها واقعاً عجیب بود. کاوه، همان طور که چانه اش را روی دست چپش تکیه داده بود و با دقت به حرفای خانم معلم گوش می داد، به این فکر می کرد که چقدر تا آن روز نسبت به اعضای بدنش بی توجه بوده. راستش یک کمی هم خجالت می کشید. از کی؟ خوب معلوم است دیگر، از اعضای بدنش!
مثلاً وقتی خانم معلم گفت که چشم هایِ ما یکی از مهم ترین اعضای بدنمان است، یعنی پنجره ی بدن ماست به دنیای رنگارنگ بیرون و ما باید خوبِ خوب از آن ها مراقبت کنیم، کاوه حسابی شرمنده شد.
آخر او خیلی وقت ها، موقع تماشای کارتون، نزدیک تلویزیون می نشست و به حرفِ بقیه هم گوش نمی داد که می گفتند نباید این قدر از نزدیک تلویزیون ببیند و یا نباید آن قدر زیاد با رایانه بازی کند که چشم هایش خسته و قرمز شود!
وقتی صحبت های خانم معلم در مورد اهمیت چشم ها تمام شد، انگار یک آدم نامریی زیرِگوش او آرام می گفت:
بعد نوبت به دندان ها رسید. خانم معلم به همه گفت که دندان ها چقدر از کثیف بودن غصه می خورند و آخرش هم دلشان از غصه می پوسد! کاوه با کشیدن زبان روی دندانهایش، تک تک آن ها را لمس کرد. دوباره صدای آرامی را شنید که گفت:
یکی از پسرها از خانم معلم پرسید: « اجازه خانم، مامانم می گه کلیه های آدم از همه چی مهم تره، درسته؟»
« کاوه، به کلیه هات قول بده که دیگه زیاد آب بخوری و به موقع بری دستشویی!»
منبع: مجله روزهای زندگی (بچه ها)، نویسنده زهرا ابراهیمی خبیر
تنظیم کننده: فهیمه امرالله