تبیان، دستیار زندگی
حال درصدد هستیم که موضع گیری ائمه اطهار - علیهم السلام - در مقابل مکتب اجتهادی رأی را بیان کنیم که چه بوده است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقه‌شناسی (۱۴)

پای درس استاد سید محمود هاشمی شاهرودی

آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

بخش قبلی را اینجا ببینید

تاریخ فقه و ادوار تکاملی آن (ادامه)

بحث اول: فقه اجتهاد یا اجتهاد فقهی نزد امامیه (ادامه)

موضع‌گیری ائمه اطهار:

عرض شد اجتهاد دو معنا دارد: ۱) اجتهاد رأی است که اعتماد به اقیسه، ظنون و استحسانات می‌باشد که در نزد عامه شکل گرفته است و ۲) اجتهاد به معنای تطبیق کتاب و سنت و رجوع به منابع شرعی است؛ معنای اول همان اجتهاد نزد اهل تسنن ـ اجتهاد سنی است نه شیعی ـ عرض شد که چگونه این معنا نزد عامه شکل گرفت و به طور رسمی از حکومت‌ها مورد حمایت قرار می‌گرفت. حال درصدد هستیم که موضع‌گیری ائمه اطهار - علیهم السلام - در مقابل مکتب اجتهادی رأی را بیان کنیم که چه بوده است؟
ائمه - علیهم السلام - موضع سختی گرفتند و برای مقابله با این جریان فقهی و مذهبی انحرافی، دست به کارهای مهمی زدند و زحمات زیادی را متحمل شدند:

اولاً: تأکید کردند که اِعمال این قبیل ظنون اقیسه و استحسانات در شریعت و در دین مبین اسلام منجر به از بین رفتن دین و محو و محق دین می‌شود و اعمال رأی در این زمینه و در تفسیر قرآن جایز نیست و روایاتی را مطرح می‌کردند از قبیل (إِنَّ السُّنَّةَ إِذَا قِیسَتْ مُحِق الدِّینُ) [۱]، (وَ إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یُصَابُ بِالْمَقَایِیسِ) [۲].
ثانیاً: همواره تأکید ائمه - علیهم السلام - بر این مطلب بود که شریعت اسلام کامل است و نیازی به این ظنون و أقیسه نیست و روایات زیادی را از پیامبر - صلی الله علیه وآله - در همین زمینه نقل کردند مانند:
روایت اول: (ما من شیء الا وفیه کتاب او سنة) [۳].
روایت دوم: روایت سماعة (عن سماعه عن أبی الحسن موسی - علیه السلام - قال: قلت له أ کل شیء فی کتاب الله و سنة نبیه - صلی الله علیه وآله - او تقولون فیه قال بل کل شیء فی کتاب الله و سنة نبیه - صلی الله علیه وآله – [۴])؛ بنابراین ائمه - علیهم السلام - به شدت با مبنای مکتب رأی که مستلزم قبول نقصان شریعت بود، مقابله کردند و این مطلب را انحراف دانسته و به شدت با آن مخالفت کردند.
روایت سوم: (عن أبی عبدالله - علیه السلام - انّ عندنا الجامعة قلت و ما الجامعة قال صحیفة فیها کل حلال و حرام و کل شیء یحتاج الیه الناس حتی الارش فی الخدش.... ) [۵]؛ تأکید می‌کردند که راجع به همه امور ـ حتی ارش الخدش ـ حکمی در دین موجود است که از کتاب یا سنت استفاده می‌شود و شریعت اسلام از هر جهت کامل و شامل است و حلال و حرامش تا روز قیامت باقی و جاودانه است.
ثالثاً: نکته سوم، نشر خود سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - است و قبلاً عرض شد که امیرالمومنین - علیه السلام - که علی‌رغم منع نقل حدیث پیامبر - صلی الله علیه وآله - از سوی خلفا، هم علناً با این رویکرد مخالفت می‌کردند و هم عملاً و خارجاً افرادی را از صحابه تربیت کردند مانند ابن مسعود و ابن رافع و ابن عباس که بعدها از عمده نقل حدیث قرار گرفتند و با قیام امیرالمومنین - علیه السلام - و ائمه - علیهم السلام - بعد از ایشان برای نقل حدیث، مقداری از سنت‌های پیامبر - صلی الله علیه وآله - منتشر شد و همین امر سبب شد که اصرار ائمه اطها ر- علیهم السلام - در نقل سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله -، احادیث پیامبر - صلی الله علیه وآله - در میان اصحاب و تابعین منتشر بشود و شاید همین نکته، یکی از عواملی بود که به تدریج عمر بن عبدالعزیز منع نقل حدیث را لغو کند چرا که یکی از راههای جلوگیری از نشر احادیث سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - این منع بود و چون ائمه - علیهم السلام - مخالفت کرده بودند، خیلی از جاها اثر خود را گذاشت ولذا وقتی دیدند میراث سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - از طریق ائمه - علیهم السلام - نقل شده است، کار دیگر حکومت‌ها خلق روات و صحابه‌های دروغین بود و با تشویق وتطمیع و یا تهدید امثال ابو هریره‌ها هزاران حدیث در مناقب کسانی که می‌خواستند، جعل کردند و سعی می‌کردند فضائل اهل بیت - علیهم السلام - مکتوم بماند و از این راه با امیرالمومنین - علیه السلام - و ائمه - علیهم السلام - در نشر احادیث و میراث و سنت پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - مقابله کردند.

حاصل این که ائمه - علیهم السلام - بر رجوع به قرآن و احادیث تأکید زیادی می‌کردند و این تأکیدات و نظارت‌ها، همان مفاد حدیث متواتر از پیامبر - صلی الله علیه وآله - (حدیث ثقلین) است و این همان دو ثقلی است که خود پیامبر - صلی الله علیه وآله - قرار داده است. البته دیگران سعی کردند برای این حدیث، نقلی دیگر هم درست کنند که (عترتی) را به (سنتی) تبدیل کردند که صحیح نیست و مجعول است. هرچند که سنت پیامبر - صلی الله علیه وآله - هم باز برگشت به ائمه - علیهم السلام - کرده و از طریق آنها منتشر شده است.

با نگاه به سیره ائمه - علیهم السلام - می‌یابیم که ائمه - علیهم السلام - در تحمل این زحمات دو نقش مهم مد نظرشان هست:

۱- نشر احادیث و میراث کامل پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - بود یعنی تأسیس آن جریان صحیح دینی که اسلام اصیل را کاملاً پیاده کند که در پیروان اصلی خودشان و خواصی که بر مبنای اسلام اصلی تربیت شده بودند خلاصه می‌شود که اعداد آنها تا زمان امام صادق - علیه السلام - به ده‌ها هزار رسیدند و در جهان اسلام منتشر شده و پیروان زیادی پیدا کردند که همین نکته اسلام و تشیع را حفظ کرد.
۲- کار دوم، حفظ اسلام عام و جلوگیری از تحریف آن بود تا خلفای جور و فقهایشان عامه امت اسلامی را تحریف نکنند و اصل اسلام ضایع نشود چون علت تحریف ادیان در تاریخ بشر همین بوده است؛ مسیحیت و یهودیت در تاریخ تحریف شدند و دلیلش هم حکومت‌ها و علمای درباری بودند که به تدریج، آن ادیان الهی را تحریف و یا ضایع کردند. لذا ائمه - علیهم السلام - وظیفه خودشان می‌دانستند که اسلام عمومی را هم از خطر تحریف یا اضمحلال مصون بدارند. لهذا خیلی جاها در مقابل حکومتها و یا علمای درباری آنان عکس‌العمل نشان می‌دادند تا حکمی بر خلاف اسلام مطرح نشود و سعی می‌کردند احکام فقهی، اعتقادات، اخلاق و سایر معارف اسلامی حفظ شود و بیش از پیش تحریف نشود و بدین جهت بود که همواره سعی می‌کردند چهره خودشان را در میان عامه با تعامل با آنها مخدوش نکنند و از صلحای درجه یک جامعه قلمداد شوند و بهترین مرجع برای رجوع فقهای آنها قرار گیرند. فلذا با آنها ارتباط و محاوره داشتند و شاگردانشان را با آنها مرتبط می‌کردند و خیلی از علمای آنها را درس می‌دادند و تعداد زیادی از روات اهل سنت هستند که با احترام از ائمه - علیهم السلام - روایات نقل می‌کنند بلکه ائمه مذاهب اهل سنت نیز نزد آنها تحصیل کرده‌اند و با بزرگی از ائمه - علیهم السلام - یاد می‌کنند. این ایستادگی ائمه - علیهم السلام - در مقابل مکتب اجتهاد رأی سبب شد که اولاً: استفاده از اقیسه و رأی، حتی نزد اصحابش، محدود شود و با تعبیراتی که بر آن تأکید می‌کردند که اگر قیاس کنید دین نابود می‌شود، آنها هم محدود شدند و برای استفاده از قیاس شرایطی گذاشتند و حتی از ابوحنیفه، امام این مذهب، منقول است که گفته است (لولا السنتان لهلک النعمان) و مقصود، آن دو سالی بود که امام صادق - علیه السلام - به کوفه تبعید شده بودند که از محضر امام - علیه السلام - در کوفه استفاده کرد ـ چرا که وی ساکن کوفه بود ـ معروف است که گفته است دیگر به قیاس رجوع نمی‌کنم ابدا [۶] و این مقابله ائمه اطهار - علیهم السلام - اثر گذاشت و نقش مهم ائمه - علیهم السلام - در حفظ فقه عامه از تحریف، این گونه بروز کرد که این مذاهب به برکت نظارت ائمه - علیهم السلام - کلیات و غالب احکامشان نزدیک به فقه امامیه باشد و خودشان می‌گویند صحابه و تابعین که عمدتاً احادیث و سنت نبوی از آنان نقل می‌شود که اکثراً (کانوا من شیعة علی) مانند ابن عباس، ابن مسعود، ابن ابی رافع و پسرش، سلمان، مقداد، عمار و صدها نفر دیگر که یا تلمیذ مباشر امیرالمومنین - علیه السلام - بودند و یا تلمیذ تلیمذ آنها که در همین راستا ذهبی در میزان الاعتدالش در رابطه با ابان بن تغلب که از شیعیان و اصحاب امام صادق - علیه السلام - است می‌گوید:
(فهذا - أی التشیع - کثیر فی‌التابعین و تابعیهم مع الدین و الورع و الصدق، و لو ردّ حدیث هولاء لذهب جملة من الآثار النبویة و هذه مفسدة بیّنة) [۷]؛ یعنی اگر احادیث آنان رد شود دین باقی نمی‌ماند.

ایستادگی ائمه - علیهم السلام - در مقابل مکتب رأی، دو اثر مهم داشت. یکی محدود شدن مکتب اجتهاد و دیگری ظهور مکتب حدیث نزد عامه که تکیه به سنت را لازم می‌دانستند، می‌باشد. این در مقابل مکتب رأی و در مقابل مکتب ابوحنیفه بود و ابتدا مکتب مالک و سپس ابن ادریس شافعی به او گروید که ابتدا در عراق شاگردی مکتب رأی را کرده بود و بعد به مدینه و مصر رفت و خیلی از فتاوای قدیمش در عراق را قبول نداشت و براساس احادیث تغییر داد و ظهور مکتب حدیث خیلی مهم بود که از آثار و تأثیرات ائمه اطهار- علیهم السلام - می‌باشد و تعبیراتی که از علمای مکتب حدیث بر علیه مکتب رأی نقل شده، بیش از تعبیرات ما نسبت به مکتب رأی می‌باشد که برخی از آنها را در ذیل نقل می‌کنیم:

(یقول الاستاذ الأشقر فی کتابه تاریخ الفقه الاسلامی: و کان ابن شهاب الزهری - و هو من أعمدة الحدیث و الروایة - یقول: دعوا السنة تمضی و لا تعرضوا لها بالرأی.
و قال عروة بن الزبیر - و هو الآخر کذلک -: ما زال أمر بنی إسرائیل معتدلًا حتی نشأ فیهم المولّدون أبناء سبایا الامم فأخذوا فیهم بالرأی فأضلّوهم و یقول الشعبی ما جاءکم به هولاء من أصحاب رسول الله - صلی الله علیه وآله - فخذوا به و ما کان من رأیهم فاطرحوه بالحش.
و کان الأوزاعی یقول: علیک بآراء من سلف و إن رفضک الناس، و إیّاک و آراء الرجال و إن زخرفوا لک القول و قیل لأیوب السجستانی ما لک لا تنظر فی‌الرأی؟
فقال: قیل للحمار: ما لک لا تجتر، قال: أکره مضغ الباطل و ذکر بکر بن مضر عمّن سمع ابن شهاب الزهری و هو یذکر ما وقع فیه الناس من الرأی و ترکهم السنن، فقال: انّ الیهود و النصاری إنّما انسلخوا من العلم الذین کان بأیدیهم حین استقلّوا الرأی و أخذوا فیه
) [۸].

البته از آنجا که حکومتهای جور، حامی مکتب رأی بودند و از آن در توجیه انحرافات و احکامشان استفاده می‌کردند، مذهب رأی باقی مانده و بلکه انتشار رسمی پیدا کرد و مذهب حکومتها شد و آنها به این مذهب دامن می‌زدند ولیکن در مقابل هم، مذهب حدیث منتشر شد و پیروان زیادی پیدا کرد. علاوه بر این که مکتب رأی، منجر به فتاوای متناقض می‌شد و بلبشویی در فتاوا ایجاد می‌کرد لهذا این مطلب سبب شد که حکومت بنی العباس بعد از جنگ و جدالهای فراوانی میان مذاهب عامه، آخر الامر اجازه ندادند که کسی اجتهاد جدیدی را بیاورد و مذاهب را در دائره چهار مذهب محدود کرده و سد باب اجتهاد کردند که ضربه بزرگی به حرکت فقه و اجتهاد صحیح زدند که تا به امروز این مشکل دامنگیر مذاهب عامه است و آثار بسیار سوئی را بر آنها تحمیل کرده و می‌کند و از آنجا که فقه آنها تابع حکومتهایشان می‌باشد، تا امروز علمایشان نتوانسته‌اند از زیر بار این منع حکومتی عباسی آزاد شوند، هر چند در تاریخ آنان، از برخی فقهایشان در رابطه با لزوم فتح باب اجتهاد صداهائی شنیده شده است ولیکن گوش شنوایی چندان نیافته است.

بخش بعدی را اینجا ببینید

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

پانوشت‌ها:
[۱] وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۴۱ (۱۰-۳۳۱۶۰).
[۲] وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۴ (۱۸-۳۳۱۶۸).
[۳] الکافی، ج۱، ص۶۰.
[۴] الکافی، ج۱، ص۶۲.
[۵] وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۳۵۶ (۳۵۷۷۱-۱).
[۶] احتجاج، ج۲، ص٢٧٠.
[۷] موسوعة الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۲۶.
[۸] موسوعة الفقه الإسلامی طبقا لمذهب أهل البیت علیهم السلام، ج۱، ص۲۶.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی هاشمی شاهرودی (با قدری تصرف)

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان