طرفدار کمدی قطره چکانی!
جواد عزتی جزو معدود بازیگران نسل جدید است که توانسته با نوع و جنس بازی خاصش نظر مخاطب را به خود جلب کند. او به واسطه سالها کار تئاتر و شناخت وجوه مختلف ایفای یک نقش کمدی و جدی امروز به جایی رسیده که میتواند در راس هرم یک سریال تلویزیونی یک بازی چند وجهی داشته باشد. «دردسرهای عظیم» ساخته برزو نیک نژاد نشان از این دارد که میتوان کمکم تلویزیون را چه در مقام کارگردان و چه در مقام بازیگر به نسل جدید سپرد؛ نسلی که با انگیزه و توانا آمدند و هرگز تصمیم به تکرار خود ندارند.
جواد عزتی مهمان این گفت و گو شد تا از لطیف و دردسرهایش در دو سال اخیر بگوید.
بعد از «دردسرهای عظیم» چه خواهی کرد؟
هنوز چیزی قطعی نشده، ولی فکر میکنم سر یک فیلم سینمایی بروم. چند فیلمنامه سینمایی به دستم رسیده، پیشنهاد تئاتر دارم، سریال هم همینطور، ولی ترجیح خودم احتمالاً سینما باشد.
که امسال باشی در جشنواره فیلم فجر...
(میخندد) نمیدانم... البته فیلمهایی که دارم احتمالاً اکران شود و به جشنواره نیاید مثل فیلم علی عطشانی ضمن اینکه فیلم آقای رضا کریمی و فیلم «در مدت معلوم» هم قطعا اکران میشود قبل از جشنواره...
و اما فصل دوم سریال «دردسرهای عظیم»؛ به عنوان یکی از اضلاع اصلی این مجموعه چقدر مطمئن بودی این سریال در فصل دوم هم بتواند نظر مخاطبش را جلب کند؟
اصولاً سریهای دوم و سوم و... خیلی به مردم مربوط است و به نظر من خیلی تلویزیون و عوامل سازنده در آن دخیل نیستند. معمولاً تلویزیون میآید و اعلام میکند فلان سریال بازخورد خوبی داشته و بیننده لازم را داشته که ما میتوانیم ادامه این سریال را کار کنیم. ما خودمان در اولین صحبتهایی که با هم داشتیم (با حضور آقای مهام، آقای نیک نژاد و بنده) به این نتیجه رسیدیم تنها در یک صورت میتوانیم ادامه بدهیم که قصهمان قویتر از فصل اول باشد. یعنی قصهمان محکمتر باشد. معتقدم این گونه سریالها بزرگترین رقیبشان خودشان هستند. در واقع نمیتوانند با هیچ کاری مقایسه شوند چون قبل از هر چیز ما با فصل قبلی خودمان قابل مقایسه هستیم. قصه آن زمان کامل نوشته نشده بود، اما طراحی کلی نویسندهها با مذاکراتی که با تهیه کننده داشتند، نشان از یک اتفاق خوب داشت. ما حس کردیم سریال در فصل دوم به لحاظ طراحی قصه، قویتر از سری اول خواهد بود. به همین دلیل با اطمینان پا پیش گذاشتیم. حداقل خودمان حس خوبی از سری دوم داشتیم.
در این سریال ما از یک منظر قرار است مخاطب یک کار کمدی باشیم.
بله...
و از سوی دیگر یک ماجرایی دراماتیک کلید میخورد.
دقیقاً...
اما با حضور جواد عزتی بر راس هرم یعنی شکلگیری موقعیتهای کمیک در دل این درام...
ببینید! ما در سری اول پتانسیل کمدی را داشتیم. در نگاه اول طراحی هویت قصه به شما میگوید ما چقدر قرار است به سمت یک کار کمدی برویم. در فصل اول اتفاقات رخ داده همراه با پتانسیل کمدی بود.
قبول...
من در سینما تجربه کارهای کمدیام بسیار کمتر از کارهای جدی است...
اگر چه در هر صورتی مخاطب تو را بیشتر در مقام یک کمدین باور دارد؟
قبول دارم اگر چه از 20 کارم در سینما، دو فیلم فقط کمدی است. در این سریال هم نیت ما این بود که فضا را طنز و کمدی ببینیم. در واقع کاراکتر جواد عزتی قرار است بخنداند. در فصل اول سریال این موقعیت برای جواد عزتی وجود داشت.
و در فصل دوم موقعیتهای قصه به سمتی دیگر سوق پیدا کرد؟
دقیقا درست میگویی!
در فصل اول حتی سبک و سیاق دیالوگنویسی هم تو را به سمت یک بازی کمدی میکشاند.
بله و من هم رفتم به دل یک نقش کمدی در یک سریال طنز...
اما در فصل دوم...
در فصل دوم هم موقعیت وجود داشت، اما بازخورد مردم نسبت به قصه اصلی بهتر بود. به نظر مردم در فصل دوم بیشتر قصه را دنبال کردهاند تا مناسبات کاراکترها را...
خب قصه اینجا شکل و شمایل جدیتری هم به خود گرفته بود؟
بله، وقتی که شما در کاری به یک کاراکتر محوری میرسید، دیگر قصه از اولویت خارج میشود. کاراکترها خودشان موقعیتی به وجود میآورند و تماشاگر را درگیر میکنند. اما در فصل دوم، مردم قصه را دنبال کردند.
ماجرای کودک پیدا شده در خودروی لطیف و حتی مرگ عموی بهار، دو اتفاق دراماتیک بود که نیاز داشت کاراکترها با آن همراه شوند...
ما هم سعی کردیم راوی قصه باشیم. معتقدم وظیفه بازیگر در وهله اول این است که قصهای را که کارگردان روایت میکند، درست اجرا کند. بازیگر حتی اگر یک جمله اضافه بگوید که تماشاگر از قصه فاصله بگیرد، به نظرم بدترین کار ممکن را انجام داده است. در فصل دوم تعداد بازیگران اصلی بیشتر شد و ما اینجا تنوع قصه داشتیم و باید این توازن میان چند قصه حفظ میشد. ما در فصل اول قصههای کمدیمان بیشتر بود، ولی در این فصل از سریال فضای جدی و کمدیمان متوازن با هم پیش میرود. حالا نمیدانم این خوب است یا خیر!
قصه سریال مخاطبش را جذب کرده و امروز پیگیر این داستان است که چگونه و به کجا میرسد...
بله...
اما این تامینکننده فضای کمدی سریال نیست.
قبول دارم.
دیزالو (چسباندن) حضور تو در کنار یک قصه دراماتیک حتما کار آسانی نیست...
- حرف شما را کاملا قبول دارم. من غیر از یکی- دو کار فانتزی که قصهاش کاملا با بازی کمدی رئال فرق دارد، در اکثر کارهایم اصولا آدمی نبودم به سمت کمدی فانتزی بروم که بازیام غیرملموس باشد و به داستان لطمه بزند. اینجا فتیله را بالاتر بردم و با خودم گفتم این آدم یک کاراکتر است، یک شخصیت که هیچکدام از خصوصیاتش بیرون نمیزند.
شرایط حضور این کاراکتر و گرفتاریهایش در قصه است که قرار است ما را بخنداند.
بله دقیقا، نمونهاش این که وقتی این آدم تا این حد دردسر دور و اطرافش چیده شده است، پس من باید او را مظلوم و آرام بگیرم تا این کنتراست از تماشاگرش لبخند بگیرد. در واقع موقعیت است که خندهدار مینماید. ما اول آمدیم یک تعریف درست از شخصیت ارائه دادیم. گفتیم حالا که قرار است این همه بدبختی بریزد سر این آدم، پس باید ما او را کلی مودب و مظلوم ببینیم که در این موقعیت پر از جنجال، حضورش دیده شود. کنتراست شخصیت و اتفاقات قرار است در این سریال کمدی بسازد.
اصولاً در کمدی شخصیتی که تعریف اولیه این سریال است، حضور مکمل بسیار کمک حال است. فرمولی که در سینمای دنیا حتی کشور خودمان موثر بوده و جواب داده است. به نظرم نبودن مکمل ثابت کار شما را تا حدودی سخت کرده است؟ حتماً پاسکاریهای تو و یک شخصیت مکمل میتوانست خالق لحظات جذابی باشد. اتفاقی که در فصل اول با مهدی هاشمی شکل گرفت، اما...
قبول دارم ولی اجازه بده این سوال را از زاویهای دیگر با هم طرح کنیم. مکمل مدنظر شما اینجا یک نفر نیست. اینجا ما شخصیتهای مختلفی داریم و البته موقعیتهای خود داستان در مقام مکمل لطیف، یک جا امیر غفارمنش، یک جا مهدی هاشمی، یک جا مهران رجبی و یک جا خود داستان و... . سریال ما کلی بازیگر خوب دارد. واقعاً که هر کدام توانایی این مکمل بودن را دارند. من اگر بخواهم یک نگاه انتقادی به این مسئله داشته باشم باید بگویم تماشاگر هم علاقهمند است به یک مکمل ثابت، دوست دارد عادت کند به یک زوج ثابت. من هم معتقدم این پراکندگی میتواند لطمه بزند.
به نام نویسندههای سریال شما که نگاه میکنیم متوجه میشویم که این دوستان در سابقهشان بیشتر قصه نویسی دیده میشود تا شوخی نویسی، در این شرایط قطعاً نیازمند یک بداهه گویی مفصل از سوی شما بودهام.
بله، منتهی این تصمیم تهیه کننده، کارگردان و خود نویسندگان بوده که بیشتر روی قصهها و پیشرفت داستان زوم شود. فکر میکنم آنقدر حد و اندازه کم شدن دوز کمدی کار زیاد است که حتماً یک تصمیم و تفکر پشت آن بوده است.
ولی دست تو باز است برای...
خب چیز دیگری نداریم، اگر دست ما هم باز نبود. وقتی نویسنده فقط در حال قصه تعریف کردن است و به این فکر میکند که روابط شخصیتها درست در بیاید، باید شوخی و خنده از یک طرف دیگر تزریق شود.
ما الان ضبط و پخش همزمان داریم و نویسندگان تنها به پیشرفت داستان فکر میکنند. من هم سعی میکنم قطره چکان طور، شوخی وارد فضای کار کنم که قصه آسیب نخورد. من اصولاً کمدی را خیلی قطره چکانی به قصه اضافه میکنم. دوست ندارم شوخیها قصه را تحت الشعاع قرار دهند.
بازیگر باید جنس کار خودش را بلد باشد و وظیفه خودش را در دل آن داستان بداند و مراقبت کند که قصه را پیش ببرد.
و اما لطیف و استراکچری که به عنوان بازیگر، جدا از بحث نوشته و کارگردانی برایش در نظر گرفتهای چه بود؟
من با خودم گفتم هر لحظه کاری کنی که تماشاگر قصه را گم نکند، برنده هستی. حالا وقتی برنده شدم میتوانم هر طور دوست دارم از مهمان خودم پذیرایی کنم. لطیف قصه را پیش میبرد و من نباید از قصه بیرون میزدم، اگر بیرون میزدم باخته بودم.
اینجا یک نگاه کج، یک لبخند یا یک میمیک اضافی از سوی شما میتوانست فوکوس را از قصه بگیرد.
موافقم. ببین در قصه سری اول، داستان مال لطیف نبود و به مهدی هاشمی تعلق داشت که تعریف میشد. آنجا من هر چه در راستای قصه کمدی اضافه میکردم، به قصه مهدی هاشمی آسیب وارد نمیکرد.
چون در فصل اول شما مسئول ایجاد فضای مفرح بودی...
- بله، اگر چه من راوی قصه بودم، اما موضوع، موضوع مهدی هاشمی بود. اینجا داستان لطیف است، در واقع اینجا من مجبورم طوری بازی کنم که تماشاگر یک لحظه هم فکر نکند قصه در حال گول زدن اوست. ما اصلا نگاه فانتزی اینجا نداشتیم، چون با یک نگاه فانتزی به سرعت میباختیم. من فقط به پیشرفت داستان فکر کردم ولاغیر، اصلا دنبال کار کمدی نبودم.
تو از ادامه داستان خبر داری؟
باور کن نه! (میخندد)
واقعا نه؟!
باور کن از مردم بیشتر هیجان دارم که بدانم ماجرا به کجا کشیده میشود. الان توجهات مردم به سمت قصه رفته و مهم است که چگونه به فینال میرسد.
کلیت کار را که در فینال میدانی؟
میخندد) نه، چون هر روز عوض میشود.
پایان بندی جذاب به ماندگار بودن اثر در ذهن مخاطب کمک بسیاری میکند؟
بله، استرس این را دارم که مخاطب فکر نکند یک ماه سرکار بوده است. برای من هم مهم است.
منبع: بانی فیلم/مجتبی احمدی