وقتی سلیقه عموم مطرح نیست
با ادبیات روشنفکری مشکلی ندارم. مشکل من با نحوه برخورد نویسندهها و منتقدان علاقهمند به این حوزه است که رفتار مناسبی با نویسندههای گروه عامهپسند ندارند. این افراد به گونهای رفتار میکنند که انگار فقط خودشان نویسنده هستند.
«آلاله سلیمانی» یکی از استعدادهای برخاسته از کارگاه های داستاننویسی است. او اکنون به جرگه نویسندگان جوان کشورمان در حوزه ادبیات داستانی درآمده است. نویسندهای که زمان چندانی از ورود وی به عرصه نویسندگی نمیگذرد اما نوشتههایش نوید یک آینده خوب را میدهد. از سلیمانی تاکنون رمانهای «شومینه خاموش» و «نیمکت و دریا» منتشر شده است و رمان «آلاچیق و اقاقی»است که تا چندی دیگر در دسترس علاقهمندان به ادبیات داستانی قرار میگیرد، البته برخی منتقدان بر این باورند که این کتابها را باید در زمره کتابهای عامهپسند قرار داد. سخنان او را درباره ی ادبیات عامه پسند و روشنفکری در ادامه می آوریم:
انگار فقط خودشان نویسنده هستند
با ادبیات روشنفکری مشکلی ندارم. مشکل من با نحوه برخورد نویسندهها و منتقدان علاقهمند به این حوزه است که رفتار مناسبی با نویسندههای گروه عامهپسند ندارند. این افراد به گونهای رفتار میکنند که انگار فقط خودشان نویسنده هستند. این در شرایطی است که برخی از این نویسندههای مدعی روشنفکری کتابهایی مینویسند که حتی قصه هم ندارد. نمونه کتابهایی از این قبیل در ادبیاتی که از آن با عنوان مخاطب خاص یاد میشود، کم نیست. با وجود این افرادی که در این گروه صاحبنام هستند و حتی منتقدان طرفدار این حوزه مدام در تلاشاند تا نویسندههای تازه کار و غیرمطرح را همه جوره مورد حمایت قرار دهند تا شخص نویسنده در مدت زمان کوتاهی به یک جایگاه والایی برسد! اما بحث نویسندههای عامهپسند که به میان میآید، گارد میگیرند و برخورد درستی نمیکنند حتی شما کمتر میبینید که نقد منصفانهای در مورد این آثار نوشته شود. این در حالی است که من به شخصه به بسیاری از آثار به اصطلاح روشنفکری امروز جامعهمان نقد دارم اما همان منتقدان و اطرافیان آن اشخاص کمکهای لازم را در جهت مطرح شدن آن نویسنده انجام میدهند. البته مواردی که گفتم نظر شخصیام است، چراکه من منتقد نیستم.
شرایط بهگونهای شده که اگر قرار باشد داستانی مورد توجه نویسندهها و منتقدان گروه روشنفکر قرار بگیرد باید حواسمان جمع باشد که به حریم باید و نبایدهای آنان احترام بگذاریم. در غیر این صورت خیلی راحت داستان را با چسباندن برچسب عامهپسند کنار میگذارند. به عنوان نمونه نباید به سراغ موضوع عاشقانه یا روایتهای خطی برویم. این خطکشیها هماکنون خیلی فراتر از شرایط طبیعی رفته است. نباید رفتارها بهگونهای باشد که نویسندهها را از شیوه خاص تحریرشان دور یا منع کرد. این نحوه برخورد در نهایت به ادبیات داستانی معاصرمان آسیبهای جبران ناپذیری وارد میکند. به تازگی در جلسات نقد متعددی شرکت کردهام و به وضوح با چنین برخوردهایی روبهرو شدهام. باید توجه کرد نویسندهای که کتابی را منتشر میکند زحمات بسیاری کشیده و این نگاه صحیحی نیست. بحث ادبیات عامهپسند و روشنفکری هماکنون به دو جبهه فکری تبدیل شده است.
مردم ما نمیخوانند
در کشورهای دیگر چنین تقابلی آن هم به این شدت میان اهالی ادبیات وجود ندارد. مشکلات ما در عرصه کتاب بسیار فراتر از این مسأله است. مردم ما کتاب نمیخوانند. شاید برخی بگویند چون کتاب گران است. اما مسأله اینجاست که حتی اگر کتابها با قیمت ارزان هم ارائه شوند مردم باز هم به سراغ تهیه و مطالعه آنها نخواهند رفت. در کشورهای دیگر کتاب با قیمتهای بالاتری ارائه میشود اما به هرحال مخاطبان خود را دارد. متأسفانه هنوز ضرورت مطالعه در میان مردم ما احساس نشده است. به همین دلیل تعداد افرادی که کتاب میخوانند خیلی کمتر از کتابنخوانها است. اگر تعداد این افراد بیشتر شود دیگر هیچ فرد یا گروهی جرأت نمیکند با چنین نگاهی به تقابل با دیگر نویسندههای فعال بپردازد. در این صورت آنان نمیتوانند به جای مردم به انتخاب میان آثار بپردازند و در نهایت سلیقه عموم مردم است که سمت و سوی نوشتههای نویسندهها را مشخص میکند و جناح بندیها دیگر اثرگذاریاش را از دست خواهد داد. آن وقت است که میتوانیم به سراغ مباحث دیگر همچون سوالی که هماکنون مطرح شد برویم. در کشورهایی که کتاب و نویسنده به جایگاه واقعی خود دست پیدا کرده در این بخش دموکراسی برقرار است و هر کتابی مخاطب خاص خود را دارد.
منبع: روزنامه ی ایران