تبیان، دستیار زندگی
نگاه سیدحسن ثابت محمودی (سهیل محمودی) شاعر و منتقد ادبی، به ادبیات و فضای شعر ایران.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات و شعر در جامعه ایران جاری است

نگاه سیدحسن ثابت محمودی (سهیل محمودی) شاعر و منتقد ادبی، به ادبیات و فضای شعر ایران.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
سهیل محمودی


 
معتقدم ادبیات و شعر یک امر جاری در جامعه ایران است. گاهی این امر جاری به چشم می‌آید و گاه رخ می‌پوشاند. گاه حجاب بر چهره دارد و گاه حجاب از چهره برمی‌دارد. اما هست. هم دلبر است، هم زیباروی و هم دلفریب. همیشه این مثال را می‌زنم که ادبیات مانند قنات است. هزار سال است که یک قنات، یک جریان ساده‌زیست در اعماق را دارد اما اگر مظهری پیدا کند و بتواند دشتی را سیراب کند یا روستایی را سیراب کند، جلوه می‌کند اما اگر این مجال ایجاد نشود به راه خودش ادامه می‌دهد تا جای دیگری که این مجال ایجاد شود.
ادبیات و شعر به یک معنا تجلی همه اندیشه زندگی ما در ایران است که پس از اسلام قرار داشته است. یعنی طبعا آن نگاه حکمت‌آمیز معرفتی که از فرهنگ اسلامی است و آن دُر درخشان شعر فارسی، همیشه در زندگی ما جاری است. گاهی خودش را نشان می‌دهد و گاه خودش را نشان نمی‌دهد. نکته مهم این است که ادبیات راوی فلسفه و اندیشه و فرهنگ مردم است. راوی زیست آن مردم است.
در اتریش می‌بینید که موسیقی راوی زندگی مردم است. یعنی همه اندیشه و تاریخ و فرهنگ آن مردم است. جهان جدید کالاهایی دارد که عرضه می‌کند. ما هم یک کالای ارزشمند کهن داریم که هوشمندانه باید آن را کاربردی و به روز کنیم. مثلا در ایتالیا می‌بینید که مجسمه داشته‌های آن مردم توسط موسیقی روایت می‌شود. در جای دیگری تئاتر از سنت و داشته‌ها و میراث و تراث مردم روایت می‌کند. در بخش‌های دیگری از اروپا همه داشته مردمش در معماری آنها خلاصه می‌شود. به‌طور طبیعی ما هویتمان در ادبیاتمان است. و این ادبیات زنده است چه ادبیات به معنای نابش چه به معنای ادبیات تعلیمی‌اش باشد.

ادبیات و شعر به یک معنا تجلی همه اندیشه زندگی ما در ایران است که پس از اسلام قرار داشته است. یعنی طبعا آن نگاه حکمت‌آمیز معرفتی که از فرهنگ اسلامی است و آن دُر درخشان شعر فارسی، همیشه در زندگی ما جاری است. گاهی خودش را نشان می‌دهد و گاه خودش را نشان نمی‌دهد. نکته مهم این است که ادبیات راوی فلسفه و اندیشه و فرهنگ مردم است. راوی زیست آن مردم است.

فیلسوف قرن 13 ما، ملاهادی سبزواری وقتی می‌خواسته فلسفه درس بدهد می‌گفته:
یا من هو اختفی بفتح نوره
الظاهر الباطن فی ظهوره
یا واهب العقل لک المحامد
الی جنابک انتهی المقاصد
وقتی می‌خواستند ادبیات درس بدهند، عوامل ملا محسن، الفیه ابن مالک و... به شعر بودند.  ما یک ادبیات تربیتی داشته‌ایم که بخش مهمی از ادبیات ما بوده است که نمونه‌ای از آن مثنوی مولوی، منظومه حدیقه سنایی، آثار عطار، بوستان سعدی است که آثار تربیتی داشتند و یک شعر ناب داشته‌ایم مانند غزلیات مولوی، که هرچه مثنوی تربیتی و پرورشی است، دیوان شمس شعر ناب است یا دیوان خواجه یا رباعیات خیام. اینها همه به نوعی تجلی فکر و فرهنگ و داشته‌های مردم این سرزمین بوده است و من معتقدم که به راحتی هم این انقطاع حاصل نمی‌شود. من معتقدم راجع ادبیات باید نگران بود. باید آموزش و ترویج آن را جدی گرفت اما اینکه به سمت نابودی و اضمحلال می‌رود اصلا وجود ندارد. گاهی جلوه نشان می‌دهد و گاه نه.



منبع: آرمان