تبیان، دستیار زندگی
به حتم یکی از بحث برانگیزترین رمان هایی که در سال 93 منتشر شد، «تاریک ماه» نوشته منصور علیمرادی است که همزمان با نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در نشر روزنه به چاپ دوم رسید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقد رمان تاریک ماه

نگاهی به رمان«تاریک ماه» نوشته منصور علیمرادی که همزمان با نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در نشر روزنه به چاپ دوم رسید.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
تاریک ماه


رمان «تاریک ماه» داستانی فردی با عنوان میرجان است. یاغی جوان و عاشقی که سرگردان کوه‌ها و شنزارهای تفتیده جنوب است و به اجبار مدت زیادی را تنها و بدون آذوقه در کوهستانی دور دست می‌گذراند و با گوشت شکار و دانه کنارهای کوهی ارتزاق می‌کند.عشق و وهم، ترس و تنهایی، آوارگی و اضطراب، تخیل و تردید، شخصیت اصلی این رمان را در نهایت به پرتگاهی هولناک سوق می‌دهند که خود او هیچ دخالتی در ایجاد موقعیت‌هایی که می خواهد از آنها بگریزد نداشته است.
تاریک ماه روایت ستم رفته بر انسانی است که رویدادهای ناگهانی زندگی، او را بی آن که بتواند بر آنها چیرگی یابد به سمت نابودی سوق می‌دهند.

عقیده پنج داستان‌نویس درباره ی این رمان:

طیبه گوهری( داستان‌نویس):   
«تاریک ماه»رمان تحسین‌برانگیزی است که برآمده از تاریخ و اقلیمی است که در ادبیات ما کمتر به آن پرداخته شده است. علیمرادی میرجان را خلق می‌کند تا روایت سرگشتگی و دربه‌دریش را برای ما بگوید. اما از او قهرمان و اسطوره شجاعت نمی‌سازد و در بند فاعل و جسور و عملگرابودن او نمی‌ماند و موفق می‌شود شخصیت منفعلی را بسازد که از پس تغییر شرایط زیستی خود بر نمی‌آید و نمی‌تواند سرنوشت محتوم خود را عوض کند و بر فردیت خود فائق آید. همچنان که «بوف کور» صادق هدایت با روایت قصه زندگی پیرمرد خنزرپنزری در یک خانه، غیرمستقیم شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمانه خود را نقش می‌زند. در «تاریک ماه» هم نویسنده، قصه دربه‌دری میرجان را با شرایط زیستی‌اش چنان به تصویر می‌کشد که ناگفته‌ها در سفیدخوانی بین خطوط به خوبی خوانده می‌شوند. قصه رهاشدگی منطقه‌ای که با خشونت طبیعت و بی‌توجهی قدرت حاکم، سرنوشت محتوم و دهشت‌باری را برای مردمان خود رقم زده است. نگاه نویسنده به زن هم قابل توجه و تامل است. زنان «تاریک ماه» حضوری موثر اما دست‌نیافتنی دارند. هستند همانقدری که باید باشند که نگاه میرجان را به عشق و زندگی زنده نگه دارند و بعد دوباره نامرئی می‌شوند و میرجان را در حوزه حرکت خود در طول رمان و ادامه راه تنها می‌گذارند. تصویرهایی که نویسنده از اقلیم و جغرافیای زیستی میرجان نشان می‌دهد، بکر و تازه هستند. اما هرچه پیش می‌رویم این تصویرهای دقیق و باورپذیر گاهی چنان در هم تکرار و تکثیر می‌شوند که خواننده را دچار دلزدگی و ملال می‌کنند. یعنی نقطه قوت نویسنده در بخش‌هایی به اثر آسیب می‌زند. نکته منفی دیگر تک‌صدایی بودن رمان و محدود بودن زاویه‌دید به نگاه و روایت میرجان است که از آغاز تا پایان یک بند و بی‌وقفه می‌گوید و گاهی این صدا خیلی بلند است و مانع می‌شود صدای دیگری هرچند گذرا در رمان شنیده شود. از نکات مثبت دیگر رمان، زبان و نثر ورزیده، ‌داشتن تمهید روایت منطقی و باورپذیر، پایان‌بندی درخشان و بسترسازی مناسب برای رسیدن به آن و داشتن ظرفیت برای اقتباس سینمایی از اثر است.

 ناصر نخزری‌مقدم ( داستان‌نویس):   
مرد کویر از سرنوشتی که طبیعت برای او رقم زده است، راه فراری ندارد؛ در آن رشد می‌کند، خصلت و خلق و خویش شکل می‌گیرد و خشن و مقاوم بار می‌آید. کویر هر چه از مرکز دورتر باشد، ناشناخته‌تر باقی می‌ماند، روابط و سنن عجیب و غریب خاصی در آن شکل می‌گیرد و در طول رمان تبدیل به یک قانون نانوشته می‌شود که همگان را وادار به گردن نهادن به آن می‌کند. رمان «تاریک ماه» غریب است برای کسی که با فرهنگ بلوچ‌ آشنا نیست. سرزمینی که بکر مانده است، زبانش بازمانده زبان پهلوی است و دستخوش تغییر زیادی نشده است؛ زبان گفتاری‌ای که در هر منطقه با لهجه خاصش ادا می‌شود. می‌توان حتی ردپای قوم کوچ را نیز در اینجا یافت. فرهنگش، طراوت خاص خودش را دارد. نوع پوشش به گونه‌ای است که انگار نه انگار زمانه رنگ عوض کرده است. قوانین خودش را  دارد. دوستی و دشمنی، میهمان‌نوازی و شکستن پیمان هر کدام شرایط خودشان را دارند. منصور علیمرادی با توجه به دانش امروزی‌ای که در زمینه پژوهش دارد و تجربه‌های زیست شناختی در منطقه، توانسته روایت خود را به شکل قوی، منطقی و منسجم ارائه بدهد. می‌توان با غور و تعمق در این رمان نشانه‌های زیباشناختی و اسطوره‌ای از دل آن بیرون کشید و آن را به اساطیر و نظریه‌های مثلا فلسفی ارجاع داد. اما به نظرم قصد نویسنده نشان دادن زندگی بخشی از مردمان کشور است. نویسنده نخواسته بازی‌های فرمی و کلامی در بیاورد و زیاد تکنیک به خرج بدهد؛ زبان مردم منطقه را خوش‌تراش کرده و تحویل داده است. نثری در رمان که به قول امین فقیری، تجربه بافت شعری دارد؛ پهلو می‌زند به شعر با جابه‌جایی جملات. اما این زبان و نثر به کار رفته شعر نیست. کوتاهی کلام و تصاویر و فشردگی جملات حاصل نوع خاص زندگی است. لیکن از دل این رخدادها بیرون می‌آید. عشق‌ها، زود زوال می‌یابند که نمونه‌هایش در رمان به خوبی نشان داده شده‌اند. نویسنده از مولفه‌های بومی زیادی استفاده کرده و صدالبته از تعدادی دیگر چشم‌پوشی کرده است اما نکته‌ای که آن را در کار کمرنگ دیدم، نقش موسیقی بود که همزاد این مردم کهن است.

سروش مظفرمقدم ( داستان‌نویس):   
«تاریک ماه» رمانی خوش‌خوان است. نثر خوش طنین و زیبایی دارد و شخصیت‌پردازی‌های زنده و پردوام همراهی‌اش می‌کند. منصور علیمرادی با زبان ویژه‌اش فضاسازی می‌کند و از تطویل و توصیف به دور است. رمان «تاریک ماه» در نوع خود اثری بدیع است. یکی از کارهایی است که می‌شود سرحوصله خواند و زمین نگذاشت. حادثه و واکاوی شخصیت‌ها در «تاریک ماه» بسیار دقیق اجرا می‌شود.
فضاهای رمان به‌رغم واقع‌گرا بودن، رگه‌های روشنی از ناتورالیسم قرن بیستمی دارند. منصور علیمرادی نویسنده متکلفی نیست. جریان داستانش طبیعی و سیال رخ می‌دهد و بیش از هر چیز، کشش روایی در اثر‌ش مشهود می‌شود. تعلیق‌های رمان به‌یادماندنی  است و گاه خواننده را تا مرز عطش پیش می‌برد. این روزها مشغول خواندن رمان «تقاص برادری» نوشته ناصر نخزری‌مقدم نیز بودم. این دو اثر شباهت‌های فراوانی با یکدیگر دارند، هرچند به‌زعم من ناصر نخزری‌مقدم تجربی‌تر و پیشرو‌تر از منصور علیمرادی می‌نویسد. رمان «تاریک ماه» ساختاری حدودا حماسی دارد. همان‌طور که محمود دولت‌آبادی در رمان «جای خالی سلوچ» سعی کرده است به چنین ساختاری برسد.
در حقیقت رمان منصور علیمرادی به‌رغم همه شایستگی‌هایش، رمان اعجاب‌آوری نیست. نثر، زبان، موقعیت‌های اقلیمی و زیست بومی‌اش این کار را خواندنی کرده است، ولی در مجموع، رمان نه تازه است و نه بدیع. منصور علیمرادی نویسنده‌ای واقع‌گراست که کشف و شهودهای شخصی کمتر در اثر‌ش به چشم می‌خورد. اما او فضاساز و حادثه‌پرداز خوبی است و می‌تواند خواننده مرکزنشین یا شهرنشین به معنای عام را با خود همراه کند. در این ژانر مثلا «تنگسیر» چوبک یا «اهل غرق» روانی‌پور آثاری مسلما درخشان و بی‌بدیل هستند.
رمان منصور علیمرادی به‌زعم من نسبت به این آثار، رمانی متوسط محسوب می‌شود. مثلا این رمان با توجه به ساختار روایی و زبانی خاصش اگر به زبان دیگری ترجمه شود، 90 درصد پتانسیل‌های زبانی و زبان‌آوریش را از دست می‌دهد. آنگاه خوانندگان با یک رمان بسیار معمولی و پیش‌پاافتاده روبه‌رو می‌شوند. رمان منصور علیمرادی بیشتر بر همین ریتم و آوای خاص زبانی و واژه‌پردازی‌ها و سبک نثرش استوار شده است. کاش منصور علیمرادی این تیزهوشی را می‌داشت و از باورها و افسانه‌های بیابان بیشتر سود می‌جست و اثر‌ش از حالت تخت خارج می‌شد.
نبود این عنصر، موجب تقلیل اثر منصور به رمانی متوسط شده است. «تاریک ماه»، رمانی زبان‌آور است. این زبان‌آوری تنها در دایره‌ای محدود می‌تواند پاسخگو باشد نه به‌عنوان نمونه‌ای قابل عرضه.
این همان اتفاقی است که برای «کلیدر» هم افتاده است به جز این و با توجه به رمان‌های تازه ایرانی، «تاریک ماه» اثری خوب و خواندنی محسوب می‌شود. در حقیقت رمان منصور اثری پاستورال است و ریشه در روابط فئودالی و پسافئودالی دارد.
من نزدیک‌ترین اثر به این رمان را «جای خالی سلوچ» می‌بینم. این دست آثار به‌رغم زیبایی‌هایشان چیزی بر بدنه ادبیات معاصر نمی‌افزایند. اصولا پاستورالیسم در جهان امروز به‌عنوان امری تزئینی جایگاه خود را دارد. خصوصا رئالیسم پاستورالیستی که حقیقتا هیجان‌انگیز یا شگرف نیستند.

آرش آذرپناه : «تاریک ماه» بی‌اغراق از بهترین رمان‌های ایرانی در چند سال اخیر است و حتی می‌توانم آن را در ردیف 10 رمان برتر 20 سال اخیر بگذارم.


 آرش آذرپناه ( داستان‌نویس):  «تاریک ماه» بی‌اغراق از بهترین رمان‌های ایرانی در چند سال اخیر است و حتی می‌توانم آن را در ردیف 10 رمان برتر 20 سال اخیر بگذارم. راوی «تاریک ماه» ضدقهرمانی است که روایتی گیرا از رنج‌های عمیق خود را باز می‌گوید. خرده‌روایت‌هایی که راوی در تک‌گویی بیرونی با مردی که از وی مراقبت می‌کند، بیان می‌کند، با زبانی مستحکم ادا می‌شود و روایت بدنه رمان را می‌سازد. منصور علیمرادی با استادی روایت خشن مرد از بیابان را با عشق‌های متوالی‌اش همراه می‌کند و به این ترتیب مخاطبی را که خشونت حاصل از رنج راوی را برنمی‌تابد با خود همراه می‌سازد، روایت داستان در بعضی جاها در تناسب با اقلیم خاصی که در آن می‌گذرد، روایتی جادویی می‌شود. مثلا جایی که آواز خوش پری بیابانی چیزی نمانده تا راوی را اغوا کند و به دنبال خود بکشاند، از بخش‌های درخشان داستان است. «تاریک ماه» با یک پایان غافلگیر‌کننده کشش روایی خود را تکمیل می‌کند و همراه با زبان روایی سالم و استوار و دایره واژگانی محشر یکی از بهترین رمان‌های فارسی را می‌آفریند.

فاطمه میرابوطالبی(  داستان‌نویس): 
«تاریک ماه» مثل یک سفر اکتشافی می‌ماند. یک سفر به جایی پر از ماجرا که همین دور و بر است و نیست. جایی کشف نشده و نوشته نشده در ایران؛ جایی که ماجرا پشت ماجرا برای خواننده و شخصیتش به همراه دارد. لحن داستان خیلی درست لحن آدم‌های بومی را منتقل کرده است در عین اینکه به سخت خوانی نیفتاده است. تراژدی زندگی میرجان خرده‌خرده شکل می‌گیرد. او به‌خاطر یک خطا و نه گناه به دردسری می‌افتد که مرحله به ‌مرحله او را از سعادت به شقاوت می‌کشاند.
سقوط آدمی که جبر روزگار او را به این روز انداخته است. میرجان از ابتدای کار اختیاری بر این آوارگی نداشته و تا پایان هم دست قدرتمند روزگار است که او را چنین خوار می‌کند. رمان «تاریک ماه» واقعا رمان جانداری بود با شخصیت‌هایی جاندار با محیطی جاندار و با ماجراهایی جاندار، دست منصور علیمرادی درد نکند. بعد از مدت‌ها رمان واقعا خوبی خواندم.


منابع:
روزنامه  فرهیختگان
مهر