تبیان، دستیار زندگی
آیا زبان فارسی توانایی و پویایی لازم برای همگام شدن با تغییرات سریع روزگار ما را ندارد؟ این توانایی تا چه حد و حدودی و چگونه است؟ چگونه می توان از ظرفیت های نهفته در زبان فارسی برای پویایی بیشتر آن استفاده کرد؟ آیا دلیل استفاده کردن از همه واژه ها و اصطلا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در بیان توانایی‌ و پویایی زبان فارسی


آیا زبان فارسی توانایی و پویایی لازم برای همگام شدن با تغییرات سریع روزگار ما را ندارد؟ این توانایی تا چه حد و حدودی و چگونه است؟ چگونه می‌توان از ظرفیت‌های نهفته در زبان فارسی برای پویایی بیشتر آن استفاده کرد؟ آیا دلیل استفاده کردن از همه واژه‌ها و اصطلاحات غیرفارسی، صرفا به این دلیل است که ما برای آن‌ها معادل فارسی نداریم؟ نصرالله حدادی، در این یادداشت، اشاره‌ و هشداری به این چنین موضوعات و پرسش‌هایی دارد.

بخش ادبیات تبیان
نصرالله حدادی


 
در طول روز، خودآگاه یا ناخودآگاه، چشم و گوش به صفحه جادویی تلویزیون می‌دوزم. من که خود سال‌هاست با مجموعه صداوسیما همکاری دارم و در شبکه‌های مختلف سیماوصدا، برنامه داشته و دارم، همواره و همیشه از به‌کاربردن کلماتی که معادلی معقول در زبان فارسی دارند و به زبان‌های بیگانه‌اند، خودداری می‌کنم، اما هنوز هم روح مرحوم علی نوروز (حسن مقدم) با «جعفرخان از فرنگ برگشته» زنده و حی و حاضر است و تا دلتان بخواهد، لغات فرنگی بر زبان گویندگان و مجریان و کارشناسان برنامه‌های مختلف جاری و ساری است: پایلوت، آف، ساپورت، اسپانسر، فیدبک، وُله، کات، بوم من، کَمر امن، هافتایم، اوکی، آی‌کیو و...

و انگار نه انگار که تمام این کلمات در زبان فصیح فارسی، معادل داشته و نیازی به استفاده از آنها نیست و فراموش کرده‌ایم که ضریب هوش، بسیار خوب، پشتیبان، تمام یا خاموش، بریدن یا برش و... بهترین معادل‌های برخی از این کلمات است و شاهد مدعا، فرهنگ‌های شفاهی، مشاغل، بر و بچه‌های قرون و مردم طهران؛ آفتی که طی سه دهه گذشته باور و وسایل (با وسائط) ارتباطی جدید، به جان زبان و ادبیات فارسی افتاد، کم از تخریبی نیست که طی یک قرن اخیر،‌ تحت عنوان «نوگرایی» به ویرانی ادبیات و زبان ما کمر همت بست. نشر پارسی که نغزگویانی چون سعدی را به خود دیده بود،‌ به جای ساده‌نویسی و روان‌گویی، به دام مغلق‌نویسی و «قلمبه سلمبه» نگاری افتاد و میرزا مهدی خان استرآبادی در «دُرّه نادری» و میرزا محمدصادق در «تاریخ گیتی‌گشا» و برخی نویسندگان درباری تا قبل از صدارت مرحوم میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، در روزگار قاجار، چنان نوشتند و ثبت تاریخ کردند که فقط خود فهمیدند و بس و آن‌گاه که این مرد ادیب، رو به ساده‌نویسی نهاد و اصطلاحات گذشتگان را در نظم دفتر، در نامه‌ها و مکاتباتش به‌کاربرد، سرآغازی شد بر زایش نادره نوشته‌ها و گفتارهایی که به‌رغم گذشت یک قرن از آن نوشته‌ها، کمتر نویسنده‌ای را سراغ داریم که توانسته باشد، جا پای آنان نهاده و همانند آنان، مسائل اجتماعی را به طنز، بر صفحه کاغذ روانه ساخته و قلمی سازد.

قلم سحرآمیز مرحوم علامه علی‌اکبر دهخدا در «چرند و پرند» شاهد مدعا و این مرد بزرگ، چنان، عامیانه‌ترین ضرب‌المثل‌ها و کنابات و استعاره‌های زبان فارسی را به‌کار برده و «چفت و بست» به هم داده، که همیشه شیفتگان زبان و ادبیات فارسی را به وجد می‌آورد و باید پرسید چه شد که بعد از دهخدا و سید اشرف‌الدین گیلانی «زبان طنز» به قهقرا رفت و به هزل و هجو نزدیک شد و روان کیومرث صابری فومنی (گل‌آقا) شاد که طی سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، رجعتی فاخر به زبان طنز داشت و حلیتی برای آن طلبید.

«زبان فارسی» که این روزها به شدت مورد هجوم زبان و فرهنگ بیگانه است،‌ به علت «قهر مطالعه» نسل جوان ما و آموزش‌های فراگرفته غلط، می‌رود تا بیش از پیش از زبان پدران و مادران ما فاصله گرفته و شاهد کمترین زایش و نوزایی در زبان محاوره و عامه هستیم و اگر هم کلمه و کلامی بر سر زبان‌ها بیفتد، فاقد محتوا و معنی بوده و ریشه و بنیانی ندارد و قابل ثبت و ضبط نیست و گاه آن‌چنان نازل و سخیف است که نام مبارکی چون «عبدالله» را معادل آدم ساده و بُله می‌گیرد!

اگر نسل دیروز در قهوه‌خانه‌ها،‌ از زبان فاخر فردوسی شاهنامه و از گفتار «نقیب الممالک» قصه‌های امیرارسلان نامدار را می‌شنید و در شب‌های بلند زمستان، پدران و مادران، برای اهل خانواده،‌ از سعدی،‌ فردوسی،‌ حافظ،‌ مولانا، انوری و... می‌گفتند و می‌خواندند و در زورخانه‌ها و حمام‌های عمومی، رودرروی یکدیگر، می‌گفتند و می‌شنیدند،‌ امروز، فقط شنونده‌اند و کافی است چند دقیقه‌ای به دور و اطرافتان نگاهی بیندازید تا ده‌ها و صدها جوان «گوشی در گوش» را شاهد و ناظر باشید که فقط می‌شنوند و خدا می‌داند که چه می‌شنوند و ثمره این نوع آموزش، فراموشی زبان مادری است و به طاق نسیان سپردن میراث عظیم معنوی نیاکان ما.

اگر نسل دیروز در قهوه‌خانه‌ها،‌ از زبان فاخر فردوسی شاهنامه و از گفتار «نقیب الممالک» قصه‌های امیرارسلان نامدار را می‌شنید و در شب‌های بلند زمستان، پدران و مادران، برای اهل خانواده،‌ از سعدی،‌ فردوسی،‌ حافظ،‌ مولانا، انوری و... می‌گفتند و می‌خواندند و در زورخانه‌ها و حمام‌های عمومی، رودرروی یکدیگر، می‌گفتند و می‌شنیدند،‌ امروز، فقط شنونده‌اند و کافی است چند دقیقه‌ای به دور و اطرافتان نگاهی بیندازید تا ده‌ها و صدها جوان «گوشی در گوش» را شاهد و ناظر باشید که فقط می‌شنوند و خدا می‌داند که چه می‌شنوند و ثمره این نوع آموزش، فراموشی زبان مادری است و به طاق نسیان سپردن میراث عظیم معنوی نیاکان ما.

آیا مشاغل امروز، خاصیت آن را دارند که کلمه و اصطلاحی به غنای زبان فارسی ببخشند؟ اگر کلاه‌فروش دیروز، می‌توانست ده‌ها و صدها اصطلاح از فاخر گرفته تا عامیانه‌ترین را بر زبان آورد، آیا آن‌که ساعت‌ها پای کامپیوتر (رایانه) می‌نشیند، این خلاقیت را دارد؟ از کلاه مالی پُف نم زدنشو یاد گرفته، کلاه پسِ معرکه، کلاه‌برداری، کلاه‌گذاری، کلاه کلاه‌کردن، کلاه را باد بردن، کلاه را سفت چسبیدن، کلاه پشم نداشتن، حاجت به کلاه بَرَگی داشتنت نیست، کلاهی دلکش است اما به ترکِ سر نمی‌ارزد، کلاه بوقی سر کسی گذاشتن،‌ طرف کُلَه کج نهادن، کلاه توی هم رفتن، کلاه برای سر گشاد بودن و... فقط گوشه‌ای از غنای ادبیات فاخر و عامیانه ما درمورد کلاه است و چنین است بسیاری از مشاغل قدیمی ما و نسل‌هایی که چه خوش‌ذوق، سلیقه به خرج می‌دادند و یادگار آنان، امروز شیرینی زبان و گفتار ماست.

نگاهی به این چهار کتاب بیندازید تا بدانید هجوم مغول‌آسای وسایل ارتباطی جدید با ما چه کرده‌اند و آنگاه به‌دنبال آن بگردید تا بدانید ادبیات نو، چقدر تأثیر کلامی در یکصد سال گذشته که بروز و ظهور یافته، بر ما و جامعه ما داشته است؟

«فرهنگ شفاهی سخن» هزاران هزار اصطلاح فراموش‌شده را در برابرتان می‌نهد. اصطلاحاتی که هر کدام ریشه در تاریخ دارند: امین‌آبادی= دیوانه، و اصطلاحاتی که از بخشی از محله اکبرآباد تهران،‌ در اوایل قرن حاضر، که در آن «مجانین» را نگاه می‌داشتند، گرفته شد و با انتقال بیماران روانی آن به بخشی از شهرری، با همان نامگذاری امین‌آباد، این کلمه مترادف کسانی شد که نیاز به روان‌درمانی داشتند.

حسینقلی خانی؛ برگرفته از اعمال حسینقلی خان ابوقداره، که به هنگام حکومتش در ایل بختیاری، نانوا در تنور می‌انداخت و قصاب به سلابه می‌کشید، به قناره می‌آویخت، تا نان و گوشت فراوان شود! مثل کنیز حاجی باقر؛ طعنه‌ای برگرفته از شخصی که کارش غرزدن است و صدها اصطلاح و ضرب‌المثل آشنای دیگر.

تلاش زنده‌یاد مرتضی احمدی، هنرمند بی‌بدیل عرصه تئاتر، سینما، تلویزیون، دوبلاژ (= برگردان گفتار) نیز در فرهنگ بروبچه‌های تِرون، ستودنی است. او که با استفاده از قدرت حافظه‌اش در سال‌های پایانی عمر پربارش این فرهنگ را فراهم آورد، به ما می‌گوید: گذشتگان به بی‌ثمر و عقیم می‌گفتند: تزوک و «نَشد» به معنای پول و مایه بود و کافی است این کتاب را ورقی بزنید، تا دریابید زبان عامیانه مردم تا چه حد عمق و گیرایی داشته است و دارد.

استاد منوچهر ستوده که عمر پربرکتشان، حالا از یک قرن هم گذشته، مجموعه‌ای شیرین و خواندنی را فراهم آورده‌اند و آنچه که در ابتدای کتاب تحت عنوان «تحقیق در بخشی از محله عودلا‌جان» به قلم اسدالله کفافی آمده،‌ یکی از قدیمی‌ترین محلات تهران را،‌ پیش چشم ما و در خیال ما، تجسم واقعی و ذهنی می‌بخشد، و بسیاری از کلمات و جملات آمده در این فرهنگ، به ظن یقین برای اولین بار در جای ضبط و ثبت شده و این امر نشان دهنده ذهن و خاطر شفاف و کارا حضرت استادی است و به ضرس قاطع می‌توان گفت که قائم به شخص ایشان است، چرا بسیاری از اصطلاحات، جملات و کلمات را در آثار مرتضی احمدی و حتی جعفر شهری نیز نمی‌توان دید.

و سرانجام «فرهنگ مشاغل سنتی» که حاصل تلاش چندین دهه غلامحسین صدری افشاری است که بسیار منقح و بدون غلط از سوی نشر آگه به چاپ رسیده و صدها شغل رو به انقراض نهاده راه با تمام اصطلاحات رایج مضبوط در کتاب‌ها، در برابر ما نهاده است.

معرفی هر کدام از این کتاب‌ها، نیاز به زمان و موقعیتی خاص خود را دارد و در این مختصر نمی‌گنجد و فقط قصد از معرفی آنان، تاکید بر این نکته بود که، چنانچه درصدد پاسداری از این زبان با تمام غنایش برنیاییم و درصدد احیای آن نباشیم، شک نکنید که تا سه چهار دهه دیگر «نه از تاک، نشان باقی خواهد ماند و نه از تاکنشان» و آنگاه افسوس فایده‌ای ندارد.

معرفی کتاب‌های یاد شده:

فرهنگ شفاهی سخن، به سرپرستی دکتر حسن انوری؛ تألیف محب‌الله پرچمی، مقدمه و ویرایش دکتر یوسف عالی عباس‌آباد،‌ چاپ دوم، انتشارات سخن، 1388، 552 صفحه؛ تهران.

فرهنگ تروبچه‌های قرون، حکمه‌های ویژه، واژه‌ها، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های تهرانی، مرتضی احمدی، چاپ اول (ویراست دوم)، نشر هیلا، 1393، 320 صفحه.

زبان مردم طهران، گردآوری دکتر منوچهر ستوده، با همکاری شیرین دواتی کاظم‌نیا، کتاب رهنما،‌ چاپ اول، 1393؛ 594 صفحه؛ تهران.

فرهنگ مشاغل سنتی، شامل شغل‌های درباری، نظامی، اداری، فنی، تجاری، خدماتی و کشاورزی؛ غلامحسین صدری افشار، نشر آگه، چاپ اول، 1394، 180 صفحه؛ تهران.



منبع: ایبنا