تبیان، دستیار زندگی
برق نگاه مقتدر اما مهربان پدرسالار را هنوز هم می شود در چشمانش جست وجو کرد. خانه اش شبیه خانه پدرسالار نبود اما خودش هنوز پدرسالار است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیدار با محمدعلی کشاورز


برق نگاه مقتدر اما مهربان پدرسالار را هنوز هم می‌شود در چشمانش جست‌وجو کرد. خانه‌اش شبیه خانه پدرسالار نبود اما خودش هنوز پدرسالار است.

دیدار با محمدعلی کشاورز

اگرچه رد پیری را می‌توان در قدم‌هایش دید ولی همان گام‌ها حکایت از سال‌هایی دارند که صرف هنر کرده است. هنری به اسم بازیگری. هنری به نام نقش آفریدن و جان دادن به شخصیتی که از بطن متن یک نویسنده آمده است. محمدعلی کشاورز برای طرفدارانش فقط پدر سالار نیست بلکه تبلور همه شخصیت‌هایی است که طی سالیان بازیگری‌، به ایفای‌شان پرداخته است.
یک نیمروز بهاری را انتخاب کردیم تا جویای احوال استاد شویم. مقصدمان منزل استاد بود با گل‌هایی که می‌دانستیم روحیه هنرمندانه‌اش حتماً آنها را دوست خواهد داشت.  به قول خودش آدمی است دیگر، روزی جوان است و روزی هم پیر می‌شود و استاد هم گریزی از این ماجرا نجسته است و به همین دلیل این روزها در گوشه دنج منزل استراحت و مطالعه می‌کند از راهرو که رد شدیم روی دیوار پرتره بزرگی از استاد را می‌بینیم. شاید پرتره‌ای که می‌توان محمدعلی کشاورز بازیگر را در آن یافت. همان بازیگر بزرگی که نقش‌هایی ماندگار را در آثاری چون مادر، هزاردستان، دلشدگان و بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های دیگر ایفا کرد. در خانه‌اش می‌شود خاطرات سالیان زندگی‌اش را جست‌وجو کرد. او بازیگر است و بازیگر‌ها هم با عکس‌ها و خاطراتشان از نقش‌ها زندگی می‌کنند.  کتابخانه‌اش درست کنار تختش قرار دارد و شاید از همین موضوع بتوان متوجه شد که چرا استاد تا حد زیادی روی سواد و مطالعه بازیگر تأکید دارد.
جوان‌ها کشورشان را بشناسند
کنارش می‌نشینیم تا برایمان بگوید‌. از جوان‌ها و از اینکه آیا کارهای جوان‌ها را دنبال می‌کند؟ می‌گوید:«‌بعضی کارها را می‌بینم. به نظرم جوان‌ها باید کشور را بگردند و همه جا را ببینند. دنیا برای جوان‌هاست‌. پیشکسوت‌ها می‌روند و جوان‌ها می‌آیند اما جوان‌هایی که وارد این عرصه می‌شوند باید از کشورشان و مردم‌شان خبر داشته باشند. جای جای کشورشان را بشناسند. به جوان‌ها می‌گویم باید همه جای کشورتان را ببینید. از شمال گرفته تا جنوب از مغرب گرفته تا مشرق. تحقیق کنید مردم هر قوم و دیاری چگونه زندگی می‌کنند و روابط انسانی در آن منطقه چگونه است.درباره‌اش یادداشت‌برداری کنید. وقتی بازیگر شهر یا دیاری را نمی‌شناسد چگونه می‌تواند نقش فردی را از اهالی آن شهر داشته باشد. نگاه کنید دشمنی‌ها و محبت‌هایشان چگونه است. در کشور ما مناطق مختلفی وجود دارد که هر‌کدام فرهنگ خاص خودشان را دارند مثلاً سیستان و بلوچستان، آذربایجان، کردستان، لرستان و... و جوان‌ها باید این فرهنگ‌ها را خوب بشناسند.»
سیاست باشد برای اهل سیاست
طی سالیان اخیر بسیاری از اهالی هنر و ورزش وارد عرصه سیاست شده‌اند. استاد در این باره معتقد است: «منظورم تحقیق در زمینه‌های فرهنگی است و به نظرم هنرمند نباید در سیاست ورود پیدا کند. سیاست باشد برای اهل سیاست.»
یک هنرمند خودش را نباید بفروشد
کشاورز از جوان‌ها سخن می‌گوید و ادامه می‌دهد: «متأسفانه شنیدم برخی جوان‌هایی که الان کار می‌کنند، اعتیاد دارند. باید پرسید چرا مواد مخدر مصرف می‌کنید؟ چه سودی برایتان دارد آیا غیر از اینکه انرژی و فکرتان را می‌گیرد‌، فایده‌ای برایتان دارد؟

بچه‌هایی که کار هنر می‌کنند و نام هنرمند رویشان می‌آید، پس باید معنی هنر را بفهمند‌. مسائل حاشیه‌ای را کنار بگذارند و مطالعه زیاد داشته باشند.

روی صحبتم با جوان‌هایی است که کار هنری می‌کنند امثال آقایان نصیریان‌، انتظامی،  رشیدی‌، اسماعیل شنگله و... دنبال چنین مسائلی نبودند و خوشبختانه در چنین سنی هنوز هم کار می‌کنند.»شهرت به همراه بازیگری می‌آید. کشاورز می‌گوید: «اگر کسی دنبال شهرت باشد یا دنبال مسائل حاشیه‌ای برود، موفق نمی‌شود و خودش را تباه می‌کند. بازیگر باید به سرزمین و فرهنگ سرزمینش اهمیت بدهد. ورای تمام اینها شرافت کاری بسیار مهم است. یک هنرمند خودش را نباید بفروشد.»آنقدر گرم صحبت شده‌ایم که چایمان سرد شده است اما ترجیح می‌دهیم به گفت‌وگو ادامه دهیم. کشاورز همچنان دلسوزانه و پدرانه از جوان‌ها می‌گوید:«همه امید ما به شما جوانهاست. پس زحمت بکشید برای کشورتان که خانه‌تان است‌. چرا در کشورمان باید معتاد داشته باشیم؟ اگر سرشماری کنید 80 درصد این معتادها جوان هستند‌، در حالی که باید برای سرزمین‌مان تلاش و کوشش کنیم.تاریخ گواه می‌دهد که فرهنگ ما بسیار غنی است. همچنین مردم مهمان نوازی داریم. جوان‌های ما باید این خصوصیات را بشناسند.»
دیدار با محمدعلی کشاورز

بازگشت به تئاتر
از استاد می‌پرسم قبلاً خبری منتشر شده بود که گویا قرار است شما در یک تئاتر بازی کنید. پاسخ می‌دهد: «اگر حالم خوب بشود به‌ صحنه بر‌می‌گردم البته بچه‌های تئاتر ممکن است نمایشنامه‌ای بنویسند‌، پیش من می‌آیند، درباره‌اش صحبت می‌کنیم و نقاط ضعف و قوتش را بررسی می‌کنیم.» او ادامه می‌دهد‌: «اینجا هم به اهمیت و نقش مهم و اساسی روزنامه می‌رسیم. روزنامه‌‌ها می‌توانند نقدهای خوبی درباره هنر، مثلاً تئاتر بنویسند که به رشد هنر کمک کند. نمایشنامه و متن بسیار مهم است البته نمایشنامه‌نویس‌هایی هم داریم که الان کار نمی‌کنند مثل عباس زاهدی. قبل از انقلاب نمایشنامه‌ای به اسم نیویورک نیویورک را نوشت. آن زمان دیگر اجازه اجرای نمایشنامه‌هایش را ندادند. متأسفانه برخی فکر می‌کنند اگر بروند امریکا رفته‌اند به بهشت برین. این نمایشنامه قصه دو جوان بود که می‌خواستند بروند امریکا اما موفق نشدند و مرده‌هایشان به امریکا رسید. ضمن اینکه آن تئاتر در جایی اجرا می‌شد که الان تبدیل شده به یک انبار! چرا باید چنین اتفاقی بیفتد‌. به نظرم باید تعداد بیشتری سالن تئاتر داشته باشیم.»نگاهم به عکس‌های جوانی استاد می‌افتد و در همین حین توصیه‌هایش را به جوان‌ها می‌شنوم. «کسی که می‌خواهد وارد عرصه بازیگری شود ابتدا باید از تئاتر شروع کند. صورت زیبا هنر نمی‌آورد، فکر نمی‌آورد، نباید به‌خاطر شهرت وارد این حرفه شوند بلکه باید برای خدمت به جامعه و مردم سرزمین‌شان کار کنند وگرنه صورتش هرچقدر هم زیبا باشد، مهم این است که چقدر سواد دارد منظورم از سواد خواندن و نوشتن نیست بلکه مطالعه است.»
اینجا ایران بزرگ است
لاله شمعدان‌های قدیمی صورتی و آبی رنگ گوشه سالن را به زیبایی تزئین کرده‌اند. این لاله شمعدان‌ها می‌تواند هر‌کسی را روانه خاطرات گذشته کند که استاد ادامه می‌دهد: بازیگر باید انسانیت و نجابت داشته باشد. بچه‌هایی که کار هنر می‌کنند و نام هنرمند رویشان می‌آید، پس باید معنی هنر را بفهمند‌. مسائل حاشیه‌ای را کنار بگذارند و مطالعه زیاد داشته باشند. ما در کشورمان نویسندگان و شاعران زیادی داریم که جوان‌ها می‌توانند کتاب‌هایشان را مطالعه کنند. باید بدانند ما چه نویسنده‌ها و شاعرهایی داریم‌.‌ آیا مولانا خوانده‌اید؟ فردوسی خوانده‌اید؟ حافظ خوانده‌اید‌؟ جوان‌ها باید برای پیشرفت هنر این کشور تلاش کنند‌.» این هنرمند پیشکسوت معتقد است: «دولت نیز باید به کسانی که کار هنری می‌کنند، کمک کند. اگر دولت حمایت مالی کند جوان‌ها هم انگیزه پیدا می‌کنند و هنرش هم باید آن‌طور که هست بزرگ باشد.»
یک دیدار‌، یک خاطره
ظهر شده و اگرچه مایل به پایان گفت‌وگو نیستیم اما ترجیح می‌دهیم بگذاریم استاد استراحت کند. حالا فرصتی دست می‌دهد تا در کنار پدرسالار دوست داشتنی سینمای ایران فنجان چایی بنوشیم. استاد برایمان از علاقه‌اش به مولانا می‌گوید.استاد گفت‌وگو را این‌گونه به پایان می‌رساند:«همه ما به این کشور و مردمش بدهی داریم و باید آن را بپردازیم.»

بخش سینما و تلویزیون تبیان



منبع: روزنامه ایران / مریم رضازاده