تبیان، دستیار زندگی
سخنان دکتر محمدرضا نصراصفهانی در نشست ادبی واحد ادبیات پایداری حوزه هنری استان اصفهان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روند شکل گیری یک داستان

سخنان دکتر محمدرضا نصراصفهانی در نشست ادبی واحد ادبیات پایداری حوزه هنری استان اصفهان.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
داستان نویسی

گزارش و روایت

گزارش مجموعه‌ای از گزاره‌هایی است که عامل زبان، موقعیت، حادثه و خبر می‌تواند در آن سهیم باشد اما در روایت که در زبان اتفاق می‌افتد چندین رکن مثل شخصیت و موقعیت و ... وجود دارد، وقتی روایت می‌کنید لزوماً یک شخصیت در یک موقعیت یا فضای( مادی، معنوی، سیاه یا سفید، بسته یا باز، ملال آور، شیرین ، مبهم یا شفاف و...) وجود دارد.
وقتی شخصیتی را در فضایی قرار می‌دهیم که قراراست کنش‌هایی داشته باشد و علت پیدایش آن کنش را به صورت غیرمستقیم بیان‌می‌کنیم یک روایت می‌سازیم و وقتی این روایت را به جایی ختم‌ کردیم که برشی از زندگی یا یک حادثه یا موقعیتی از یک انسان را مورد بحث قرار می‌دهیم داستان می‌نویسیم. ما با انتخاب یک روایت و شکل زیستی که به آن می‌دهیم آن را به یک داستان بدل می‌کنیم.
در داستان هر نویسنده‌ای متناسب با شخصیت و موقعیت زبان داستان را انتخاب می‌نماید.
وقتی انسانی به شرح ماجرایی از وقایع برای خانواده خود می‌پردازد روایت را آغاز نموده ‌است و شرح وقایع روزمره برای دیگران از آغاز پیدایش انسان وجود داشته است. بیان مباحث در بسیاری از کتابهای نخستین دینی، علمی و تاریخی و حتی در کتابهای امروزه به صورت روایت وجود داشته و دارد.
ما در بسیاری از اشعار خود و حتی در اشعار کلاسیک به روایت شخصیت‌ها می‌پردازیم و روایت در اشعار صائب به وضوح قابل مشاهده است.
هر داستانی دارای پنج عامل اصلی زبان(ارتباط دهنده ساخت و فرم)، شخصیت، کنش یا حادثه، موقعیت و درون‌مایه می‌باشد، پس از داشتن این عوامل در داستان شما می‌توانید در مورد ساخت، طرح، تعلیق، انتظارآفرینی، واقع‌نمایی، زاویه دید و... صحبت ‌نمایید.

داستان روایتی است مبتنی برجعل و جعل یعنی انتخاب، انتخاب بین کنش، کنش گر، موقعیت و فکرحاکم بر داستان. در هر داستان یکی از عوامل، کانون اصلی و مورد توجه است و این کانون را در همان آغاز نویسنده مشخص می‌کند که چه می‌خواهد باشد و می‌تواند زبان یا شخصیت یا موقعیت و ... باشد. برای مثال در داستانهای فردوسی و مولانا بیشتر شخصیت یا حادثه کانون اصلی است یعنی یا کنش یا کنش‌گر.

داستان روایتی است مبتنی برجعل و جعل یعنی انتخاب، انتخاب بین کنش، کنش گر، موقعیت و فکرحاکم بر داستان. در هر داستان یکی از عوامل، کانون اصلی و مورد توجه است و این کانون را در همان آغاز نویسنده مشخص می‌کند که چه می‌خواهد باشد و می‌تواند زبان یا شخصیت یا موقعیت و ... باشد. برای مثال در داستانهای فردوسی و مولانا بیشتر شخصیت یا حادثه کانون اصلی است یعنی یا کنش یا کنش‌گر.

شخصیت‌های برجسته ادبی در اصفهان

در اصفهان شخصیت‌های برجسته ادبی و داستان‌نویسان مهم همیشه حضور داشته‌اند از میرزاحبیب تا حیدر علی‌کریمی و حسین مسرور و ابوالقاسم پاینده، بهرام صادقی و جمال زاده و... غیره. از صدسال پیش تاکنون که داستان‌نویسی از اواخر دوران قاجاربه صورت جدی آغاز شد تا دهه سی که داستان پاورقی به اوج خود رسید و پس از انقلاب نیز با سبک خاطره‌نویسی ادامه یافت اصفهانی‌ها به فعالیت در زمینه داستان نویسی پرداخته‌اند. پرورش نیروی مستعد در داستان‌نویسی مانند هر کار دیگری نخست به استعدادیابی، دوم برنامه‌ریزی متناسب با ( زمان، آگاهی ، اهداف مشخص)، سوم نظارت و چهارم سرمایه گذاری مادی و معنوی نیازمند است.
عیب بزرگ ما در کار نشر این است که به آن به عنوان یک کار مصرفی نگاه می‌کنیم نه یک کارتولیدی. در حالیکه اگر کتابی خوب باشد می‌تواند سود خوبی دربیاورد و این در حالی است که ما نویسندگانی را داریم که از راه نوشتن ارتزاق می‌نمایند مانند بهاء الدین خرم‌شاهی.
چون اصفهان به طور جدی بر روی داستان سرمایه‌گذاری نکرده است و از نویسندگان و استعدادهای این شهر حمایت‌نکرده‌ایم به اندازه دیگر استانها در این زمینه موفق نبوده‌ایم.


منبع: ایمنا