تبیان، دستیار زندگی
محمد هادی کریمی که به همراه مسعود جعفری جوزانی فیلمنامه «ایران برگر» را نوشته در یادداشتی از این فیلم گفته است:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از آغاز تا کمی پیش از پایان


محمد هادی کریمی که به همراه مسعود جعفری جوزانی فیلمنامه «ایران برگر» را نوشته در یادداشتی از این فیلم گفته است:

ایران برگر

1. در نخستین سال بعد از پیروزی انقلاب، یک فیلم عروسکی که با موم ساخته شده بود برای مخاطبان کودک و نوجوان آن سال‌ها پخش شد؛ داستان ضحاک ماردوش. من که کودک چندان شجاعی نبودم، از مارهای روی دوش ضحاک که قرار بود مغز جوان‌های ایران‌زمین را ببلعند وحشت کردم و ادامه‎اش را ندیدم. پیش‎تر از آن مادرم از روی کتاب خلاصه‌ی داستان‎های شاهنامه، برایم همین داستان را خوانده بود. کلی هم کتاب کودکانه داشتم که می‎خواندم و اکثراً هم داستان‎های ترسناکی که برای آن دوره‌ی سنی رایج بود، از هنسل و گرتل تا داستان‎هایی که برادران گریم نوشته و مصور کرده بودند و پر از فانتزی‎های دیو و پری و کوتوله‎های عجیب‌وغریب بود. اما آن روز بر روی صفحه‌ی تلویزیون افسانه‎ای را می‎دیدم که برایم افسانه نبود. نمی‎توانستم به خودِ کودکم بقبولانم که «نترس، این قصه است. ضحاکی نیست، ماری نیست...»
خاطره‌ی این فیلم با من ماند تا ده‎ها سال بعد فهمیدم نام آن فیلم آغاز است، ساخته‌ی مسعود جعفری‌جوزانی در آمریکا و باز ده‎ها سال بعد دانستم که آن فیلم را در خانه‌ی شخصی‌اش و به کمک همسرش لایرین با کم‌ترین امکانات به شیوه‌ی فیکس‌فریم فیلم‌برداری کرده و گروه هدف مخاطبش بیش‌تر دانشجوها بوده است، اما در اول انقلاب که آرشیو سازمان تهی از برنامه‌ی مناسب برای کودکان و نوجوانان با هنجارهای آن سال‎ها بوده، آغاز را به خاطر عروسکی بودن برای کودکان و نوجوانان مناسب پخش دانسته‎اند. بعدها که آغاز را دیدم، همان داستان تسلط ضحاک پسر مرداس بر خاک ایران‌زمین بود. تسلط یک تازی، یک بیگانه که نماینده‌ی اهریمن است. تا این‌جای داستان همان قصه‌ی آشنای شاهنامه است، اما فیلم‌ساز بر خلاف داستان شاهنامه، راه‌حل را بر اساس الگوی پیشنهادی فردوسی انتخاب نمی‌کند. در شاهنامه مردم کمک می‌کنند فرد برگزیده‎ای که از پیش به خاطر فره ایزدی انتخاب شده بر تخت بنشیند اما در روایت جعفری‌جوزانی، مردم با رأی‌شان جای‌گزین ضحاک را انتخاب می‎کنند.

ایران‌برگر داستان جنگ میان دو طایفه نیست، بر خلاف آن‌چه در نگاه اول دیده می‎شود، جنگ حیدری و نعمتی نیست. داستان سازش حیدری‎ها و نعمتی‎ها در بزنگاه‎های حساس علیه نیروی سومی است که این‌جا آقا مدیر آن را نمایندگی می‎کند


فیلم‌ساز از منطق‎الطیر کمک گرفته بود. جوان‎ها هم‌چون مرغان منطق‎الطیر در پی چاره‎جویی به سمت قاف حرکت می‎کنند تا بدانند چه‌گونه بر ضحاک چیره می‎شوند و در نهایت سیمرغ از سی مرغ متولد می‎شود. فرزانگان قوم، خویش را در غار آبگون می‎بینند و درمی‎یابند که منجی‎شان کسی یا جایی دور از جمع‎شان نیست. فیلم‌ساز انقلابی که نقش مهمی در تظاهرات معروف دانشجویان علیه شاه در جلوی کاخ سفید دارد، با ادبیات آن روز انقلابی‎ها نمی‎تواند توضیح فردوسی را بپذیرد. نیمه‌ی دوم داستان را طبق علائق و آرمان‎های خودش می‎نویسد و وفاداری به اصل داستان را کنار می‎گذارد.

۲. ده‎ها سال بعد همان فیلم‌ساز در حال ساخت مجموعه‎ای است از ایستادگی ملت ایران در برابر طوفان حوادث تلخی که استعمار و استبداد در سده‌ی اخیر رقم زده است. روی میز کارش پر است از روزنامه‎های سیاسی از صدر مشروطه و زمان ملی شدن نفت تا روزنامه‎های همان روز (۱۳۸۰). هجویه‎های سیاسی نسیم شمال و میرزاده‌ی عشقی تفاوتی با ستون طنز روزنامه‌ی سیاسی همان روز ندارد. وکلای ملت در قامت دفاع از حقوق مردم همان واژه‎هایی را برای آراستن نطق‎های پیش از دستور خود انتخاب می‎کنند که کماکان تکراری است. مردم مشروطه می‎خواهند که پارلمان داشته باشند و به پارلمان عدالتخانه می‎گویند. طفلک‎ها نمی‎دانند مساوات بخواهند بهتر از عدالت است، چرا که عدالت در معنا، مساوات نیست و از بار معنایی واژگان زعمای قوم دچار اشتباه در برداشت خواهند شد.

این سوی میز، با فاصله من مشغول تقطیع متن در چشم باد به قسمت‎های مختلف هستم و اول و انجام هر یک را درست می‎کنم. چیزی در همان راستا اگر به ذهنم می‎رسد در گوشه‌ی کاغذ برای اضافه شدن در متن توسط نویسنده، در صورت صلاحدید، پیوست می‎کنم. اما حرف نمی‎گذارد هیچ‌کدام به کارمان برسیم. مدام از این دور و تسلسل باطلی می‎گوییم که صندوق رأی را به عنوان بهترین و کم‎هزینه‎ترین راه مفاهمه‌ی قدرت و مردم با یکدیگر انتخاب می‎کنیم اما بعد با چوب و چماق پای صندوق‎ها می‎آییم و آن‌چه از دل صندوق‎ها بیرون می‎آید علی‎رغم شیرینی اولیه زود دل‎مان را می‎زند.

ایران برگر

آقای جوزانی طرح و ایده‌ی ایران‌برگر را برای نوشتن با من در میان می‎گذارد. خودش درگیر در چشم باد است. از من می‎خواهد متن اولیه را بنویسم. به فکر می‎روم. این همان فیلم‌سازی است که در ستایش دموکراسی، فیلم نمادین آغاز را ساخته، حالا می‎خواهد یک کمدی درباره چیزی بسازد که زمانی در تقدیس آن حتی از وفاداری به شاهنامه هم عدول می‎کرد؟ یک کمدی انتقادی درباره دموکراسی در سرزمین ایران، ایران‌برگر. اما خیلی زود درمی‎یابم این نگاه طنز انتقادی جدای از آن شور و هیجان و وابستگی به مفهوم دموکراسی در فیلم آغاز نیست. جوزانی می‎خواهد یک مفهوم را بسط دهد. برای قرار گرفتن در مسیر دموکراسی، رأی‌دهنده و رأی‌گیرنده باید به دگردیسی و صیرورتی برسند که بالأخره یک بار هم که شده آش همان آش و کاسه همان کاسه نشود. این مفهوم در فیلمی چون آغاز که با افسانه‎ها شروع می‎شود و ادامه می‎یابد، به‌راحتی قابل بازگو شدن است اما در یک کمدی موقعیت کار سختی است. جوزانی اصرار می‎کند که محتوا بر ظرف‎مان غالب نشود و بسیار حرف درستی است. داستان رومئو و ژولیت برای رکاب یا اسکلت اولیه‌ی ساختمان فیلم انتخاب می‎شود؛ یک عاشقانه‌ی معروف از دودستگی‎ها. مونتگیوها و کاپولت‎ها، این‌جا امراللهی‎ها و فتح‎اللهی‎ها هستند. همان ابتدا این ترس هست که شبیه داستان‎ها و فیلم‎هایی شود که پیش از این راجع به جنگ حیدری‎ها و نعمتی‎ها گفته شده است، اما در نهایت چنین نمی‎شود.

۳. ایران‌برگر داستان جنگ میان دو طایفه نیست، بر خلاف آن‌چه در نگاه اول دیده می‎شود، جنگ حیدری و نعمتی نیست. داستان سازش حیدری‎ها و نعمتی‎ها در بزنگاه‎های حساس علیه نیروی سومی است که این‌جا آقا مدیر آن را نمایندگی می‎کند. از پرونده‌ی قدیمی پیرآباد تا حزب عدالت و کرامت تا اتوبوس و فصل پنجم، جنگ حیدری و نعمتی بی‎اساسی را مشاهده می‎کنید که هر کدام حقی از ماجرا دارند و می‎توان نصف‌نصف به سود هر یک رأی داد. اما در ایران‌برگر به سود دو سوی ماجرا، از امراللهی‎ها و فتح‎اللهی‎ها رأی نمی‎دهید. حق با هیچ‌کدام نیست، پس در پایان آشتی آن‌ها پایان ماجرا نیست بلکه تفوق و برتری نیروی سوم، ماجرا را خاتمه می‎دهد. در واقع ایران‌برگر می‎خواهد بگوید حیدری‎ها و نعمتی‎هایی که در سینما یا داستان‎های معاصر سراغ داریم، دو اسم متفاوت برای یک صفت یا رسم و مرام مشترک‌اند. حیدری‎ها به‌مرور شبیه نعمتی‎ها شده‎اند و بالعکس. دارودسته‌ی فتح‎الله و امرالله تفاوتی با هم ندارند، چرا که انسان به مرور زمان اگر مراقبت نکند شبیه دشمنش خواهد شد.
در ایران‌برگر مفاهیم به نمایش درآمده‎اند، نه مصادیق. تماشاگران هر عصر و زمانی می‎توانند مصادیق خاص زمان خود را در قالب شخصیت‎های مختلف ببینند. امیدوارم روزی تماشاگران از قیدوبند مصداق‌یابی هنگام تماشای فیلم رها شوند تا با لذت فیلم را ببینند و مدام در ذهن خود نپرسند که امرالله کیست و فتح‌الله کیست. ایران‌برگر در سال ۱۳۸۰ نوشته شد و قرار بود در سال ۸۱ ساخته شود و در ۱۳۸۲ هم‌زمان با صدسالگیِ خیزش مردم در انقلاب مشروطه به نمایش درآید. اما تقدیر چنین رقم خورد که سال‌ها بعد این اتفاق هم‌زمان با شروع انتخاباتی دیگر به روی پرده برود.

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: ماهنامه فیلم