تبیان، دستیار زندگی
صحبت از پیشکسوتی است که این روزها با وجود اینکه مدت هاست از کارش دور شده ولی همچنان از زندگی اش لذت می برد و امیدوار است و تنها آرزویش این است که آنقدر زنده بماند تا موفقیت نوه هایش را ببیند. او اکنون 74 سال دارد اما معتقد است هنوز پیر نشده و مشتاقانه دوس
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جلال مقامی و نیم قرن دوبله


صحبت از پیشکسوتی است که این روزها با وجود اینکه مدت‌هاست از کارش دور شده ولی همچنان از زندگی‌اش لذت می‌برد و امیدوار است و تنها آرزویش این است که آنقدر زنده بماند تا موفقیت نوه‌هایش را ببیند. او اکنون 74 سال دارد اما معتقد است هنوز پیر نشده و مشتاقانه دوست دارد یک‌بار نقش پیرمردی را بازی کند که دچار بیماری آلزایمر شده است.

جلال مقامی

جلال مقامی که صدا و چهره‌اش برای همه‌ی ما یادآور فیلم‌ها و سریال‌های جذاب و برنامه‌ی خاطره‌انگیز «دیدنی‌ها»ست، چند ماه قبل بر اثر فشار کاری، دچار کسالت و به لحاظ تکلم دچار مشکل شد؛ او خوشبختانه این روزها حالش خوب است و دوباره صدایش را به دست آورده، اما هنوز هم در اغلب جمله‌هایش رنگ و بویی از نگرانی برای بازگشت کامل صدایش به چشم می‌خورد.

در این گفت و گو  مقامی ابتدا به بیماری‌ اخیرش و اینکه چه زمانی به سر کار برمی‌گردد اشاره کرد و گفت: کسی که سال‌هاست، بالای نیم قرن، با صدایش هنرنمایی کرده و با میکروفن سروکار داشته حالا صدایش دچار مشکل شده است. می‌خواستم به سر کارم برگردم اما دیدم هنوز آن‌طور که می‌خواهم در گفتارم مسلط نشدم، زمانی دلم می‌خواهد به سر کارم برگردم که خودم از خودم راضی باشم؛ البته دیگر مثل قبل نمی‌توانم کار کنم؛ چراکه یکی از دلایل همین سکته‌ای که داشتم فشار کاری و ترافیک بود؛ ضمن اینکه دیگر نیازی هم به کار کردن ندارم، آن هم برای این نوع دوبله. آن زمان فیلم‌های سینمایی با ارزش بودند و آثار بزرگترین نویسندگان دنیا به فیلم تبدیل می‌شد و ما آن فیلم‌ها را برای اکران در سینماها دوبله می‌کردیم. دیگر آن روزها گذشت.

صدایم هنوز آن‌طور که می‌خواهم نشده

او ادامه داد: خودم در مورد صدایم احساس می‌کنم هنوز صدایی که می‌شناسم، نیست؛ البته ان‌شاءالله درست می‌شود. سکته اصولا در یک لحظه می‌آید ولی وقتی می‌خواهد تشریفش را ببرد چندین ماه طول می‌کشد. صبح آن روز که سکته کردم سرویس رادیو البرز به دنبالم آمد. سوار ماشین شدم و تا آن لحظه هم با کسی حرف نزده بودم که راننده به من سلام کرد و من آمدم جوابش را بدهم دیدم نمی‌توانم حرف بزنم. همان موقع بود که راننده تاکسی سریعا مرا به بیمارستان منتقل کرد و خودم هم باورم نمی‌شد که نمی‌توانم حرف بزنم. آن روز اتفاقا اجرای برنامه زنده رادیویی هم داشتم که راننده گفت رادیو را ول کن، برویم بیمارستان، در نهایت مرا به بیمارستان قائم منتقل کردند و خدا را شکر پس از مدت‌ها استراحت و مراقبت الان به اینجا رسیدم و ظرف یکی دو ماه آینده بهتر هم می‌شوم؛ البته شنونده در صدایم احساسی ندارد، ولی من خودم احساس می‌کنم صدایم آن‌طور که باید باشد، نشده است. خدا را شکر خیلی نیاز به کار ندارم، ولی در عین حال هنوز این توانایی را در خودم حس می‌کنم که می‌توانم به سرکار برگردم.

این گوینده پیشکسوت رادیو در ادامه از اینکه دوستان قدیمی‌اش یادی از او نمی‌کنند، گلایه کرد.مقامی گفت: زمانی که در بستر بیماری به سر می‌بردم به غیر از مدیران رادیو البرز و دانش، شهردار کرج، آقای ترازنده(مدیر واحد دوبلاژ)، آقای نقیعی، مسوولان دوبلاژ، بهرام زند، ایرج رضایی، خسرو خسروشاهی و منوچهر والی‌زاده دیگر هیچ‌کس سراغم را نگرفت. انگار رادیویی‌ها با معرفت‌تر هستند. من بیمه سازمان صداوسیما و کارمند رسمی‌اش هم نیستم، اما با این حال واحد دوبلاژ این محبت را در حق من کرد و هزینه بیمارستان را تقبل کرد؛ البته ناگفته نماند که شخصا توان پرداختش را داشتم و هیچ نیازی به کمک نداشتم، اما دوستان محبت کردند و من از همه آن‌ها تشکر می‌کنم. از طرفی دیگر همین که دوستان من از تهران برای دیدنم به کرج آمدند خیلی برایم خوشایند بود و همین حضورشان برایم در آن لحظه یک دنیا ارزش داشت.

انگار گویندگان جدیدمان حس دوبله ندارند

مجری «دیدنی‌ها» همچنین درباره لزوم داشتن استعداد در دوبله و با علاقه کار کردن در این حرفه خاطرنشان کرد: گویندگان جدید ما انگار حس ندارند. به عنوان مثال آن زمان فرض کنید آثاری چون «شکوه علفزار»، «از اینجا تا ابدیت» و ... که با حضور بازیگران معروف همراه بودند را دوبله می‌کردیم، سعی می‌کردیم حس را از خود بازیگر بگیریم و به خودش تحویل بدهیم. در این زمینه معتقدم دوبلور خوب آن است که از خود بازیگر حس را بگیرد. به نظرم این حس را هیچ استادی نمی‌تواند به شاگردش یاد بدهد. استاد فقط تکنیک دوبله را یاد می‌دهد و حس دوبله بستگی به خود گوینده دارد. جوانان حال حاضر ما هم گناهی ندارند؛ چراکه کارها عجله‌ای شده و اول سرعت مهم شده است. اینکه در یک روز یک فیلم را دوبله می‌کنند خیلی بد است، زمان ما اینطور نبود. اگر اواسط کار قسمتی از یک سکانس خراب می‌شد، باید آن‌را از نو شروع می‌کردیم ولی حالا اینطور نیست.او اضافه کرد:‌ متأسفانه از طرفی، دیگر فیلم خوب برای دوبله نداریم که شخصیت‌هایی داشته باشد که مثل گذشته در خاطره‌ها بمانند. وقتی به جای یک کاراکتری حرف می‌زنیم که شخصیت دارد خیلی فرق دارد تا اینکه مثلا در کاری مثل «هشدار برای کبری 11» و ... صحبت کنیم. من در سری اول «هشدار برای کبری 11» به جای بازیگر نقش سمیر حرف می‌زدم که به خاطر یک مساله‌ای بعدها به سراغ آقای افشین ذی‌نوری رفتند که او هم جوان بسیار بااستعدادی است اما متأسفانه شرایط دوبله خیلی فرق کرده است. در حال حاضر در شرایط فعلی فقط گفتار در دوبله می‌ماند. مهم‌تر این است که فیلم‌ها دیگر بازیگر محبوبی ندارند؛ به عنوان مثال در سریال «هشدار برای کبری 11» حتی خود من هم یادم نیست اسم بازیگرش چه بود.

در دوبله «لبه تاریکی» واقعا اشک می‌ریختم

این دوبلور قدیمی در همین راستا به گفته‌هایش افزود: وقتی فیلم‌های آن دوره به زبان فارسی دوبله می‌شد به دلیل اینکه کتاب‌هایش هم موجود بود، تأثیرگذارتر بود و همین کتاب ما را بیشتر راهنمایی می‌کرد که به عنوان مثال فلان کاراکتر کیست و چگونه باید رُل او را گفت. به عنوان مثال گریه کردن در دوبله تکنیک دارد و باید واقعا حس گریه را گرفت نه اینکه فقط صدا را لرزاند. به یاد دارم در سریال خارجی «لبه تاریکی» که صحبت می‌کردم، به جان دخترم قسم که دنیای من و دلیل زنده بودنم است، در آن فیلم واقعا گریه‌ام می‌گرفت و علتش هم این بود آن زمان دخترم یک ناراحتی داشت به همین خاطر واقعا در دوبله‌ی آن سریال تکان خوردم و در جاهایی که نیاز به گریه بود، رُلم را با اشک می‌گفتم.

مقامی در بخشی دیگر از گفت‌و‌گویش با ایسنا بار دیگر تاکید کرد: شرایط دوبله بسیار فرق کرده است و جوانان هم گناهی ندارند. دیگر کسی به دوبله فیلم‌ها توجه آنچنانی ندارد. مگر کسی دیگر به دنبال این می‌گردد که آیا این دوبله درست است یا خیر؟ به یاد دارم برای فیلم «شکوه علفزار» که اکران شد، وقتی رفتیم فیلم را ببینیم یکی از دوستان من در سینما از دختران و پسران حاضر در سالن پرسید «وارن بیتی» را دوست دارید؟ که آن زمان یادش بخیر من هم یک جوان 24 ، 25 ساله بودم، همه جوانان شلوغ بازی می‌کردند و وقتی متوجه شدند که گوینده‌اش من هستم باور کنید چنان به سمت من هجوم آوردند که خودم تعجب کردم. از طرفی وقتی می‌دیدم که مردم برای کارمان، سینما و دوبله ارزش قائل هستند خیلی خوشحال می‌شدم.

وی سپس در بخشی دیگر از صحبت‌هایش به ضرورت حرفه دوبله اشاره و تاکید کرد: وقتی یک کشور سینما و تلویزیون دارد، دوبله هم لازم است و باید باشد و خواهد بود و هیچ وقت هم نمی‌رود. دوبله در همه جای دنیا لازم است و ما نباید بگوییم دوبله بد است و گرفتن صدای سر صحنه خوب است.

حسرت گذشته را نمی‌خورم

او با یادآوری خاطرات گذشته‌ سپس گفت: حسرت گذشته‌ها را نمی‌خورم، مثلا چه کار باید می‌کردم که نکردم؟ قسمتم این بود که وارد این حرفه شوم، در حالی که اوایل، کار در سینما را دوست داشتم. من علاقه‌ی زیادی به کارگردانی داشتم ولی وارد کار دوبله شدم و خوشبختانه تا به حال هم، همه کارهایم را انجام دادم. به یاد دارم چندین سال گذشته یک بزرگداشت دربنیاد فارابی برایمان گرفتند که حامد بهداد هم در آنجا حضور داشت. وقتی در آن لحظه کلیپ مرا نشان دادند، حامد بهداد به سوی من آمد و گفت آقای مقامی شما به جای این هم هنرپیشه حرف زده بودید! که من در پاسخ به او گفتم تازه این بخشی از هنرپیشه‌هایی بود که من حرف زده بودم. از برنامه‌های رادیویی که در آنها حضور داشتم می‌توان به «کتیبه‌ها»،‌ «رنگین کمان»،‌ «گفته‌ها و ناگفته‌ها»، «عصر بخیر تهران» و... اشاره کرد که خوشبختانه همه برنامه‌های موفق بودند. حالا برگردم به گذشته و حسرت چه را بخورم؟

نسل جدید ما الان دیگر با برنامه‌ای مثل «دیدنی‌ها» ارتباطی ندارند ولی تعجب می‌کنم که وقتی گاهی بخش‌هایی از برنامه در شبکه نسیم پخش می‌شود، نسل جوان هم هنوز به من می‌گویند چه برنامه جالبی بود.

وی اضافه کرد: تقریبا اکثر فیلم‌هایی که حرف زدم را در خانه‌ام دارم، وقتی می‌بینم یاد گذشته‌ها می‌کنم و می‌گویم در فلان فیلم 25 سال داشتم و همین مرور گذشته‌ها مرا به دوران جوانی می‌برد.مقامی سپس بیان کرد: روزها می‌گذرد و نباید حسرتش را خورد. اگر در گذشته آدمی کار مثبتی انجام نداده باشد، آن وقت بله، باید حسرت خورد ولی وقتی من کارهایم را در حد توان و استعدادم انجام دادم دیگر حسرتی نمی‌ماند؛ البته دلتنگی چیز دیگری است که نمی‌توان آنرا نادیده گرفت. به عنوان مثال سینماهایی که در گذشته بودند و حالا دیگر اثری از آنها نیست، این اتفاقات حسرت دارد. بعضی سینماهای قدیمی از بین رفتند. هنوز هم وقتی از کنار محل آنها رد می‌شوم یاد‌ آن روزهایی می افتم که پلاکارت سینما بالا بود و من جای آرتیست‌های اول فیلم در سن جوانی حرف می‌زدم. گاهی با خودم می‌گویم ای وای یعنی می‌شود جوانی‌ام برگردد؟ ولی وقتی می‌بینم نمی‌شود احساس تاسف و دلتنگی می‌کنم.

این دوبلور پیشکسوت کشورمان در ادامه به صمیمیت دوره گذشته دوبله اشاره کرد و یادآور شد: یک زمانی بود که دوستی‌های ما در واحد دوبلاژ با همکاران چقدر صمیمی بود. یادش بخیر سر روی شانه‌های همدیگر می‌گذاشتیم و در مشکلاتمان به هم دلداری می‌دادیم ولی الان شاید باور نکنید این چهار، پنج ماهی که من بیمار بودم از طرف دوستان قدیمی‌ام حتی تلفن هم نداشتم. من نمی‌دانم چه تغییری در کاراکترهای ما به وجود آمده که زحمت یک تلفن کردن و حال هم پرسیدن را هم به خودمان نمی‌دهیم. ما در دوبله نمی‌توانیم مانع هم شویم، حتی اگر خودمان را هم بُکشیم نمی‌توانیم دیگری را از زمینه دوبله حذف کنیم. آن زمان که تازه دچار ناراحتی شده بودم جالب است که یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت چه مشکلی پیش آمده؟ وقتی از او پرسیدم از کجا فهمید که من بیمار هستم، گفت فلانی گفت. برایم جالب بود که همان آدم اصلا حال مرا نپرسید و حتی یک تلفن نزد چطور به دیگران خبر داده است؟! ما با خیلی از دوستانمان 20-30 سال در کنار هم بودیم و دوستی واقعا خوبی داشتیم اما الان متاسفانه از حال هم خبر نداریم.

جلال مقامی

در «دیدنی‌ها» نگران دوربین نبودم

وی گفت: نسل جدید ما الان دیگر با برنامه‌ای مثل «دیدنی‌ها» ارتباطی ندارند ولی تعجب می‌کنم که وقتی گاهی بخش‌هایی از برنامه در شبکه نسیم پخش می‌شود، نسل جوان هم هنوز به من می‌گویند چه برنامه جالبی بود. نسل گذشته هم می‌گویند «دیدنی‌ها» برایمان تداعی‌کننده دوران جوانی‌مان بود که با آن برنامه روزهایمان و زندگی‌مان را گذراندیم. آن زمان وقتی به من پیشنهاد شد که مجری «دیدنی‌ها» شوم فقط دو شبکه داشتیم. خیلی سال قبل شبکه دو این برنامه را پخش می‌کرد که به یاد دارم ساختمان شبکه دو در خیابان الوند و میدان آرژانتین بود که آن زمان آنجا تپه و خیابان‌های خاکی بود و من در آنجا سریال «شب‌های آنجلس» را بازی می‌کردم. «شب‌های آنجلس» پنج‌شنبه شب‌ها پخش می‌شد و به طور زنده هم به پخش می‌رسید، بنابراین تجربه اجرای برنامه زنده را داشتم، بنابراین خیلی از دوربین نگران نبودم.

مجری برنامه «دیدنی‌ها» در ادامه خاطرنشان کرد: تلاشم برای اولین بار که مقابل دوربین رفتم این بود که به خدا می‌گفتم طوری نشود که از فردای روزی که مشهور شدم بخواهم بادی به غبغب بیندازم. من در «دیدنی‌ها» با چشمانم با مردم حرف می‌زدم. به یاد دارم آن زمان که برنامه دیدنی‌ها به روی آنتن می‌رفت یک بانوی بزرگی که اهل ادب هم بود و اکنون اجازه ندارم اسمی از او ببرم همیشه به من می‌گفت مقامی تو آنقدر در چشمانت صداقت و صمیمیت داری که آدم حس می‌کند در خانه‌ها محرم هستی. آن زمان که برنامه «دیدنی‌ها» پخش می‌شد به دلیل اینکه در شرایط جنگی به روی آنتن می‌رفت و بخش عمده‌ای از برنامه‌های تلویزیون در زمینه جبهه بود، لازم بود این یک ساعت پخش شود تا روحیه مردم عوض شود. «دیدنی‌ها» واقعا آن زمان جایگاه دیگری داشت و مردم با دیدن آن نفس می‌کشیدند تا فقط مساله جنگ در تلویزیون مطرح نباشد و مردم بتوانند یک ساعتی هم استراحت کنند.

استفاده از صدای دوبلورها در تبلیغات چطور است؟

وی در ادامه در پاسخ به پرسشی درباره‌ی انتقادهایی که به استفاده از صداهای ماندگار برای تبلیغات می‌شود از جمله صدای بهروز رضوی (گوینده رادیو) گفت: آقای رضوی در رادیو کار می‌کند؛ البته اوایل کارش ابتدا به دوبله آمد ولی به دلیل اینکه صدایش قابل انعطاف نبود من همان موقع به او گفتم که وقتش را در دوبله تلف نکند. خدا را شکر او در حال حاضر در گویندگی رادیو، نریشن و تبلیغات از هنرمندان موفق است و درآمدش هم بیشتر شده و در کارش خیلی هم موفق است ولی من او را به عنوان یک دوبلور نمی‌شناسم بلکه به عنوان یک گوینده رادیو می‌شناسم. متأسفانه برخی از دوبلورهای قدیمی‌مان صدایشان در تبلیغات خیلی شنیده می‌شود که فقط به خاطر بحث مالی است که به اعتقاد من به خاطر پول نباید هر کاری کرد. دستمزدی که می‌گیرند نوش جانشان باشد اما حرف من در بخش رزومه کاری است. من جلال مقامی مگر نمی‌توانم به تبلیغات بروم؟ یک جاهایی هست که آدم برای حفظ کارنامه‌اش نباید به فکر پول باشد.

و حرف آخر مقامی ...

این دوبلور پیشکسوت در پایان صحبت‌هایش گفت: به نام او که روی دشمن و دوست بر هر جا که باشید جانب اوست. دوست و دشمن همه رو به خدا هستند حتی آنان که دشمن هستند می‌دانند خدایی وجود دارد ولی غفلت می‌کنند. من فیلم‌های مستند را زیاد تماشا می‌کنم؛ چراکه معتقدم فیلم‌های مستند آدم را به خدا نزدیک‌تر می‌کند. وقتی دوربین به زیر دریا می‌رود و موجودات زیبا را به تصویر می‌کشد آدم با خودش می‌گوید خدایا چکار کرده‌ای، چه خبر است؟

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: ایسنا