تبیان، دستیار زندگی
شهید شیخ فضل الله نوری در سال 1259 ه.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تكمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 ه.ق با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهادت آیة الله شیخ فضل الله نوری


شهید شیخ فضل الله نوری در سال 1259 ه.ق در نور مازندران دیده به جهان گشود.

پس از طی مراحل ابتدایی تحصیل، برای تكمیل دروس خود در اوایل جوانی به نجف اشرف رفت و در سال 1292 ه.ق با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزای شیرازی ، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمال انگلیس درآمد و از محضر وی استفاده برد وسرانجام  در سال 1300 ه.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید. شیخ از نخستین عالمان اسلامی است كه به نقشه استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حكومت لائیك تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی كرد تا اجازه ندهد ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموكراسی، بی بند وباری غربی درجامعه اسلامی ایران حاكم شود.علت مخالفت شیخ با مشروطه را از كلام خود شیخ می توان باز جست:" ... و بعد همین كه مذاكرات مجلس شروع شد و عناوین دائر به اصل مشروطیت و حدود آن در میان آمد از اثناء نطق ها و لوایح و جراید، اموری به ظهور رسید كه هیچ كس منتظر نبود و زاید الوصف مایه وحشت و حیرت رؤسای روحانی و ائمه جماعت و قاطبه مقدسین و متدینین شد؛ از آن جمله در منشور سلطانی كه نوشته بود مجلس شورای ملی ، لفظ اسلامی گم شد و رفت كه رفت... و دیگر در موقع اصرار دست خط مشروطیت از اعلیحضرت اقدس شاهنشاه... در حضور هزار نفس بلكه بیشتر صریحاً گفتند: ما مشروعه نمی خواهیم... من آن مجلس شورای ملی را می خواهم كه عموم مسلمانان آن را می خواهند ؛ به این معنی كه البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند كه اساسش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قرآن و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و بر خلاف مذهب مقدس جعفری، قانونی نگذارند من هم چنین مجلسی می خواهم."

از هجرت به قم تا فتح تهران

شیخ در هجرت علما به قم نقش مؤثر داشت و تا تسلیم شدن شاه و دولت و صدور حكم مشروطه دست از تحصن برنداشت و خیلی محكم و جدی در راه اعتلای مشروطه گام برمی داشت و زمانی كه مشاهده كرد كه نقشه طرد اسلام و جایگزینی فرهنگ غرب  را در سر دارند به مخالفت برخاست. شیخ برای این كه اعتراض خود را به مردم برساند در سوم تیرماه 1286 به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. حدود 500 نفر او را در این هجرت همراهی كردند، وی  مشروطه مشروعه را در آنجا مطرح نمود.

شیخ در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد. و در نهم دی ماه 1287، توسط شخصی به نام " كریم دواتگر" مورد سوء قصد قرار گرفت و لیكن ضارب موفق نشد و شیخ پس از مدتی وی را مورد عطوفت اسلامی قرار داد وبخشید. پس از فتح تهران كه مشروطه خواهان ازهر سو به تهران هجوم آوردند و حكومت استبداد محمد علی شاه را سرنگون كردند، منزل شیخ فضل الله نوری را كه از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام كنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود ، محاصره كردند.

تاریخ نویسان ، مواردی كه در خانه شیخ گذشت را چنین نوشته اند:" ... یك نفر از سفارت روس وارد شد و با حاج شیخ مذاكره و او را دعوت به سفارتخانه نمود، حاج شیخ جواب داد: مسلمان نباید پناهنده كفر شود، آن هم مثل من. بعد آن شخص اظهار كرد كه اگر حاضر نمی شوید بیایید بیرق را بالای سر در خانه نصب نمایید و بیرق را نشان داد واجازه خواست سر در عمارت قراردهند، دراین قسمت هم حاج شیخ فضل الله جواب داد كه اسلام زیر بیرق كفر نخواهد رفت. آن شخص گفت: برای شما خطر جانی خواهد داشت جواب دادند" زهی شرافت ، و آرزومندم."

شیخ كه می توانست به سفارتخانه ای پناهنده شود و جان خود را حفظ كند، ترجیح داد در منزل بماند و زیر بار ننگ نرود در حالی كه خود را به حق می دانست. وقتی اطرافیان شیخ به او پیشنهاد كردند كه در خانه ای پنهان شود و بعد مخفیانه به عتبات برود گفت:(1) " اگر من پایم را از این خانه بیرون بگذارم، اسلام رسوا خواهد شد." و با خونسردی پرچم خارجی را كه برایش فرستاده بودند  نشان داد و فرمود :" این را فرستادند كه من بالای خانه ام بزنم و در امان باشم. اما رواست كه من پس از هفتاد سال كه محاسنم را برای اسلام سفید كرده ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق كفر؟"

پس از این گفتگوها شیخ همه اطرافیان را مرخص كرد تا به ایشان آسیبی نرسد. سرانجام در 8 مرداد 1288، این مجتهد بزرگوار را به وسیله 70 نفر مجاهد! دستگیر و با درشكه به اداره نظمیه برده و زندانی كردند. حكم اعدام شیخ از قبل توسط انگلیسی ها صادر شده بود، لكن برای صحنه سازی سه روز او را نگاه داشتند و سپس او را توسط شیخ ابراهیم زنجانی، روحانی نمای بی سواد و لامذهب و چند نفر از ایادی انگلیس، حدود یك ساعتی بازجویی كردند. در این بازجویی شیخ به زنجانی گفت:" تو كوچكتر از آنی كه مرا محاكمه كنی." و مجدداً گفت:" عالم را با جاهل بحثی نیست." او را در روز میلاد حضرت علی علیه السلام به كاخ گلستان بردند و بار دیگر به بازجویی پرداختند. شیخ در جلسه دادگاه برخاست و خطاب به یپرم خان ارمنی گفت:" مشروطه تا ابدالدهر حرام خواهد بود، مؤسسین این مشروطه، همه لامذهبین صرف هستند و مردم را فریب داده اند."

نحوه شهادت شیخ فضل الله نوری

موقعی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند اجازه خواندن نماز عصر به وی ندادند . وقتی به درِ نظمیه رسید رو به آسمان كرد و گفت:" افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد " و زمان حدود یك ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب 1327 قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مُهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی كنند. پس از آن ، عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب به ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود:" خدایا ، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم... خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود، خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس ، لامذهبین هستند كه مردم را فریب داده اند... این اساس مخالف اسلام است..." آن گاه عمامه را از سربرداشته و فرمود": از سرمن این عمامه را برداشتند ، از سر همه برخواهند داشت."

درآستانه اعدام ، یكی از رجال وقت با عجله برای  او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او پاسخ داد:" دیشب رسول خدا را درخواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی و من چنین امضایی نخواهم كرد..."

طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان شیخ برفراز دار باقی مانده بود ؛ دسته موزیك می نواخت و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و عده ای نیز به جنازه آن مرحوم بی احترامی می كردند.

خانواده وی، جنازه شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد ، مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیرواقعی را درقبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند و می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند و احتمال خطر ازهرسومی رفت ، جنازه مطهرشیخ فضل الله را بدون آن كه كمترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق درآوردند ، مخفیانه به قم انتقال داده، و در صحن مطهر دفن كردند.

جلال آل احمد در كتاب " در خدمت و خیانت روشنفكران " می نویسد:" ... این بود كه نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزگوار را بر سر دار ، همچون پرچمی می دانم كه به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال كشمكش بر بام سرای این مملكت افراشته شد. "

امام (ره) درباره شیخ می فرمایند:" جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود كه قانون باید اسلامی باشد.  جرم شیخ فضل الله این بود كه احكام قصاص غیر انسانی نیست، انسانی است. او را دار زدند و از بین بردند..."(2)

پی نوشت ها:

1- شهدای روحانیت شیعه در یكصد ساله اخیر، علی ربانی خلخالی ، ج اول ، ص 116.

2- صحیفه نور، ج 15، ص 21- 10، 25/3/1360.