تبیان، دستیار زندگی
صرف اینكه انسان كتاب مطالعه كند كافی نیست؛ اینكه می گویند در هر شهری كه هستید به حضور بزرگانتان،علمایتان و آنهایی كه صاحب نفس اند بروید، رازش را مرحوم علامه حلی(رضوان الله علیه) در مقدمه كتاب تحریرالأحكام دارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جامعه عقل مدار را نمی توان فریب داد !

مطالعه کردن
لذا به اندازه اینكه سفارش شده از محضر بزرگانتان استفاده كنید، به آن اندازه سفارش نشده از كتاب استفاده كنید.
توجیه مرحوم شیخ بهایی برای این حدیث شریف این است كه علما و رجال دین سعیشان در این است كه كتاب‌ های سودمند قرآنی و روایی را مطالعه كنند و بهترینش را انتخاب و یادداشت نمایند و برای دیگران بیان کنند.

جامعه عقل مدار را نمی توان فریب داد

اینكه می ‌گویند به حضور بزرگانتان بروید در شهری كه هستید و صرف اینكه انسان كتاب مطالعه كند كافی نیست رازش را مرحوم علامه حلی (رضوان الله علیه) در همان مقدمه كتاب تحریر دارد که می فرماید شما بروید در هر شهری و دیاری كه هستید نزد بزرگانتان, علمایتان آنها كه صاحب نفس‌اند برای اینكه امام معصوم (سلام الله علیه) فرمود: «خُذ العلم من افواه الرجال»؛ دانش را از دهان مردان بزرگ بگیرید.
مطلب دوم كه مرحوم شیخ بهایی در توجیه این حدیث شریف در کتاب کشکولش دارد این است كه علما و رجال دین سعیشان در این است كه كتاب ‌های سودمند قرآنی و روایی را مطالعه كنند:

1- گرچه همه مطالبی كه از كتاب و سنّت معصومین (علیهم السلام) استفاده شد نورانی است ولی بعضی ‌ها نورانی‌ تر، شفاف ‌تر و سودمند تر است.

2- آنها در بین این كتاب ‌ها مطالب فراوانی را كه استفاده كردند بهترینش را انتخاب می ‌كنند یادداشت می ‌كنند.

3- در مجالس و محافل در گفتگو بهترین را انتخاب می ‌كنند برای دیگران می ‌گویند.

زبان مردم عاقل پشت قلبشان است و زبان مردم بى ‏اندیشه جلوى قلبشان

4- و قهراً آن كسی كه جزء رجال محسوب می ‌شود باید این مراحل را گذرانده باشد یعنی مجتهد در مطالعه، در انتخاب ، در گزینش از منتخب، در انتخاب در نقل باشد تا عصاره مطالبی كه ائمه (علیهم السلام) فرمودند و برای بشریّت انسان نافع و سودمند است ارائه كنند.

اینكه می ‌بینید یك كالای فاسدی را با تبلیغ و با تكرار آن تبلیغ در جامعه جا می اندازند، سرّش این است كه جامعه, جامعه محقّق نیست در صورتی که آیات ابتدایی سوره حج عهده ‌دار این مطلب است كه فرمود اگر مقلّدی در تقلید محقّق باش اگر مرجعی در مرجع بودن محقّق باش، هیچ كاری را این آیات بدون تحقیق تجویز نمی‌ كند قهراً جامعه اسلامی می ‌شود عقل‌ مدار و علم ‌محور و چنین جامعه ‌ای را نمی ‌شود فریب داد.

فكر پیش از عمل‏

امیرالمومنین علیه‏السلام، در جمله‏اى مى‏ فرمایند: زبان مردم عاقل پشت قلبشان است و زبان مردم بى ‏اندیشه جلوى قلبشان. (نهج البلاغه، حكمت 40)

عاقل مى‏ گوید و پشیمان نمى ‏شود، ولى جاهل اول مى‏ گوید و بعد پشیمان مى ‏شود. البته، بیمارى جهل درمان ‏پذیر است و كسى ‏كه مى ‏گوید من نمى ‏فهمم، نمى ‏دانم، عقلم قد نمى ‏دهد یا فكرم به جایى نمى‏ رسد، اولین گام را براى درمان خویش برداشته است.

پشیمان شدن

راه درمان جهل‏

امیرالمومنین(علیه‏السلام)، راه درمان جهل را این طور معرفى مى‏ فرمایند:
گوش را باید وقف زبان ‏هاى پاك اندیشمندان و عالمان و آگاهان كرد تا عقل طبیعى به عقل مسموع تبدیل شود. (همان، حكمت 338)

عقل را نیز باید با حرف ‏هاى عالى تغذیه كرد، با بیداران ارتباط برقرار نمود و بزرگان دین را دید و به حرف‏ هایشان گوش داد: «خذ العلم مِن افواه الرجال.» (تحریر الأحكام، علامه حلى، ج 1، ص 39؛ نیز عوالى اللئالى، أحسائى، ج 4، ص 78)

در تاریخ، فراوان اتفاق افتاده كه گاهى بزرگى كلمه‏اى را گفته و همین یك كلمه جوش و خروشى در شنوندگان ایجاد كرده و سبب شده كه آن شنونده در آینده منشأ عالى ‏ترین آثار در جامعه خود شود.

تأثیر كلام در عمل انسان‏

زمانى كه نوبت حكومت به عمر بن عبد العزیز رسید، یكى از بهترین كارهایى كه انجام داد این بود كه توانست از قدرتش استفاده كند و ناسزا گفتن به امیرالمومنین علیه السلام را، كه از آثار شوم دوران حكومت معاویه بود، از خطبه‏ هاى نماز جمعه، سخنرانى ‏ها، نوشته‏ ها، خانه‏ ها و جامعه جمع كند و با قدرت بسیار جلوى این كار بایستد.
روزى یكى از دوستان از او پرسید: شما كه از خانواده اموى هستید، به چه دلیل در برابر فرهنگى كه سال‏ هاست در جامعه اسلامى ریشه دوانده ایستاده‏اید؟
سبب این سوال این بود كه چنین انتظارى از عمر بن عبدالعزیز نمى ‏رفت، چرا كه این مساله از زمان معاویه تا زمان عمر بن عبد العزیز و نزدیك به پنجاه سال ادامه داشت.

گوش را باید وقف زبان ‏هاى پاك اندیشمندان و عالمان و آگاهان كرد تا عقل طبیعى به عقل مسموع تبدیل شود. (همان، حكمت 338)

عقل را نیز باید با حرف ‏هاى عالى تغذیه كرد، با بیداران ارتباط برقرار نمود و بزرگان دین را دید و به حرف‏ هایشان گوش داد

وى در پاسخ گفت: در ایّام كودكى، روزى در مكتب به على بن ابیطالب(علیه السلام) ناسزا گفتم. معلمم سخن مرا شنید. بعد، مرا صدا كرد و گفت: پسر جان! قرآن خوانده‏اى؟ گفتم: بله. گفت: آیه شریف مربوط به بیعت رضوان را در قرآن دیده‏اى؟

گفتم: بله. گفت: على ابن ابیطالب از افراد بیعت رضوان بود یا نه؟ گفتم: بوده. گفت: آیا پس از این‏ كه خدا در قرآن از على علیه ‏السلام، اعلام رضایت كرد، آیه دیگرى فرستاد كه در آن بگوید من رضایتم را از على پس گرفتم و از این به بعد از على خوشم نمى ‏آید؟

گفتم: نه. گفت: آیا خارج از قرآن خود از ناحیه پروردگار آگاهى پیدا كرده‏اى كه از على راضى نیست؟ گفتم: نه. گفت: آیا كسى كه از ملكوت آگاه بوده به شما اطلاع داده كه خدا از على ناراضى است؟ گفتم: نه. گفت: پس چرا به انسانى كه خدا از او راضى است، بد مى ‏گویى؟ گفتم: اشتباه كردم. این كلام در ذهن من بود تا وقتى ‏كه حاكم شدم. دیدم تمام قواى مملكت در من جمع شده است؛ از این رو، از این قدرت استفاده كردم و جلوى این كار را گرفتم‏. (کتاب اندیشه در اسلام)

فرآوری: زهرا اجلال

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:
پاتوق بچه شیعه ها؛ بیانات آیت الله جوادی آملی
سایت عرفان

مطالب مرتبط:

عاقل ترین مردم کیست؟

نشانه های فرد عاقل

عاقل از دنیای حرام پرهیز می کند!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.