وقتی صدا را مرتکب شدم
در مجموعه ی «وقتی صدا را مرتکب شدم»، تقابل های«عشق ـ عقل»،«زندگی ـ مرگ» و «هستی ـ زمان» هم پیوند تقابل های تناقضی است. هست مندی های محسوس،حس های نوستالژیکی،تقابل «انسان ـ طبیعت» وجوه مفاهیمی شعرها را تشکیل می دهد.
مجموعه ی شعر «وقتی صدا را مرتکب شدم»، دربرگیرنده 49 شعر از تازهترین سرودههای این شاعر است که در 94 صفحه گرد آمده است. «وقتی صدا را مرتکب شدم» دومین کتاب شعر ریاحی است و در برگیرنده گزیده شش دفتر شعر "وتنم کلمه" ، "قدیمی های حالای ماه" ، "سراب" ، "ما : ماه : هوا"، "مثل بادبادک ها /در ظلمت میوه و /پهلوهای معلق تو" و " شرح انتهایی شکسته " است که توسط انتشارات نگاه منتشر شده است .
میثم ریاحی متولدسال1363 در تهران و ساکن استان گلستان است و تاکنون مجموعه شعر « ماه ، حلقه ی بی انگشت» را در انتشارات داستان سرا منتشر نموده است.
واکاوی مجموعه ی شعر «وقتی صدا را مرتکب شدم» توسط سریا داودی حموله:
فردا / در جیب هر رهگذری که باشد / نیمی سوال و / نیمی عینکِ شکسته است / که میان ما^^^ و آفتاب / در جنوبی ترین صدایی که نمی آید / نقش زمینی را / بازی می کند / که هر روز ^^^ از تپه ای زرد / با چمدانی پر از پروانه / پایین می آید و / با چمدانی پر از مرگ / باز می گردد./ «قدیمی هایِ حالایِ ماه»/شعرِ7
در مجموعه ی «وقتی صدا را مرتکب شدم»، تقابل های«عشق ـ عقل»،«زندگی ـ مرگ» و «هستی ـ زمان» هم پیوند تقابل های تناقضی است. هست مندی های محسوس،حس های نوستالژیکی،تقابل «انسان ـ طبیعت» وجوه مفاهیمی شعرها را تشکیل می دهد.
مولفه و معیارهای شعری هم جهت تقابل های سنت و مدرنیته است. در شعر مدرن در رویکردهای« مکانی ـ زمانی» بروز می کند و زبان روایی جای خود را به تصاویر روایی می دهد.کارکرد متعارف دال و مدلول هم بسته ی شیدایی و واقعیت های اتفاق افتاده است و شعرها تمایل شدیدی به عقلانی بودن دارند.همذات پنداری با ابژه ها،جان بخشی به اشیا و پدیده ها جزء رفتارهای ساختاری شعرها است:
ـ می گویی/دوستت دارم/من/سُر می خورم/از شب لطیفی/که به شیشه می چسبانی./ «قدیمی هایِ حالایِ ماه»/شعرِ3
در«وقتی صدا را مرتکب شدم»، ضمیر«من»کاراکتر فعالیست که در اکثر شعرها،یک سطر مستقل را به خود اختصاص داده است.«خود »و «فراخود» در سویه های «تغزلی ـ غنایی» موضوعیت دارد روایت های خطی روشنایی هایی از «من »شاعر و«من»اجتماعی را در بردارند.
طبق معیارهای زیباشناختی،ساختار زبان در مفاهیم لفظی و معنایی صورت گرفته است و دنیای ذهنی وابسته به جهان عینیت مند می باشد.
شاعر با پرهیز از مفاهیم ذهنی و پیوستن به پدیده های ملموس و محسوس بنیان شعر را می گذارد.ساختار فرمیک منجر به بازی های صرفی و آشنازدایی زدایی (defamiliarization)های لفظی ـ معنایی شده است که در مواجه با «طبیعت، انسان، اشیا و پدیده ها» زبان عاطفی نمود بارزی تری دارد.در این نظام شاعرانگی، ترکیب های استعاری موقعیتی هماهنگ و زیبا دارند و با انگاره ای ساخت مند طبقه بندی شده اند:
ـ حالا/وقتی در این هوا/از سرگیجه های باغ/خوابم برده و/ توازنی شکل گرفته است/چه فرق می کند که تو/با بهار بنشینی و/ در استکان چای بزرگ شوی/یا در امتداد ماه/بروی و/ خودت را تحویل دهی/ من/برهنه می شوم و^^^اینجا/با کلمه ای قرمز/ از کاکتوس می گذرم./«ما:ماه:هوا» /شعرِ12
موتیف(motif)محوری و عینیت مندی(اوبژکتال) تابع ساختار زبانی است که در تِم و مضمون های «تغزلی ـ غنایی» تبلور می یابد.
زبان زایا و زاینده همراستای ساختمندی و نظام ندی سطرهاست و پارادوکس های تقابلی و تضادهای تصویری جزء صحنه های تراژیک محسوب می شود. زبانِ ابزاری به سمت صداهای مختلط کلامی می رود و راوی با لحن خطابی و حس های نوستالژیکی تصاویر روایی را به سمت عینیت مندی می برد:
ـ ...سایه ام را/به هر طرف که پرت کنم/ بوسه از پیراهنِ بنفشِ زن می افتد/ باد نمی آید/صدایم/ در نیم دایره از ساعت هم/ نمی چرخد/ این جا/ آسمان نخ نما شده است./ و باران واژگون می بارد/و برای تنهایی انگشتانم/حس جالبی ست/ می توانی/سیگارت را/ با چشمانی خاموش و/ حتا/ از چشمانی خاموش/روش کنی./ «وَ تَنَم کلمه»/شعرِ 2
شعری هارمونیک که طبق قراردادهای زبان معیار فرم گرفته است و شیدایی و جنون مندی آن وابسته به ماهیت استعاری ابژه ها است.
المان و عناصر «عین ـ ذهن» بر واقعیت های تخیلی بنا شده، و فرم ساختاری سبب برجسته سازی محتوا و معنا می شود.در این هست مندی ها تصاویر روایی رویکردی فردی ـاجتماعی دارند،و دیالکتیک فراشخصی معطوف به تاکیدهای تعلیقی می باشد:
ـانگشتانت را/از روی پیراهنم برداری/سطرِ صبح/با تنم نمی سازد./«ما:ماه:هوا»/شعرِ10
شاعر با هست مندی های عینی به سمت شعر استفهامی می رود و غرابت های«زبانی ـ بیانی »هنجار شکنی های معنایی را به همراه دارد.در این مفاهیم ملموس و محسوس کمتر لایه ی پنهانی به چشم می خورد.
تعادل و توازن های دال(singnifiers) و مدلول(singnified)،توصیف و تناسب های تناقضی همراستای دوگانگی های«خیر ـ شر»،«عشق ـ مرگ» و«بود ـ نبود» است. لحن روایی ریشه در حیات زیستی و اجتماعی شاعر دارد و این سطرهای کنش مندانه معطوف به طبیعت زبان هستند:
ـ به شاخک پروانه ها/وقتی که مرگ رسید/تو/عاشق زنی بودی/که خودت بودی./ «ما:ماه:هوا»/شعرِ21
شعرهای ریاحی در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی در ارتباط هستند. عناصر روایی و ابژه و سوبژه با هم نسبتی محسوس دارد و زبان هنجارمند تحت تاثیر مولفه های مدرن است.
شعری با ترفندهای بدیع و نوآوری که با تعمق های معنایی و احساسی به سمت سوبژکتیویته (subjective)گام برمی دارد.در این شاعرانه گی(پوئتیک) هویت شعر منوط به آشنازدایی های «لفظی- معنایی» است.موقعیت های حسی و عاطفی جزء رویدادهای محسوس و ملموس شعرهاست.نوعی همذات پنداری با ابژه ها که این ناگزیری و ناگریزی ها جزء استفهام انکاری محسوب می شود:
ـ دیشب/زمین ناتمام بود/زمین/آنقدر دیر^^^به جنگ آمد/که آینه از راهی که رفت،برگشت!/«قدیمی هایِ حالایِ ماه»/شعرِ5
در کل مجموعه ی «وقتی صدا را مرتکب شدم» هستن های عینیت مند بر محور نوستالژیک گرایی و غربت سرایی استوار است و شعرها بیش از این که دال بر اعتراض باشند،بر محور انتقادی می چرخند.[1]« عشق ـ مرگ»از مضمون های اصلی است که گاهی به ورطه ی رمانتیسم سطحی می غلتد.با توجه به جنبه های «شنیداری ـ تصویری»گویا جای بعضی ابژه ها درد می کند. از لحاظ ساختار معنایی هم بعضی سطرها حضور بعضی سطرهای دیگر را خنثی و بی اثر کرده است.
[1] «واژهها محصولات جمعی تعاملات اجتماعی و ابزارهای ضروری برای افراد بشر هستند كه به وسیله آنها دنیای خود را بنیاد میگذارند و تولید میكنند» سوسور
منابع:
مرور
بازتاب