تبیان، دستیار زندگی
روایت ابراهیم حقیقی از عکاسی و گرافیک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«من» این‌همه بزرگ نبود

روایت ابراهیم حقیقی از عکاسی و گرافیک

بخش هنری تبیان
ابراهیم حقیقی

ابراهیم حقیقی، مشغله اصلی خود را گرافیک می‌داند، هرچند آنچه هم که با آن شناخته می‌شود، گرافیک است، اما او در تمام سال‌هایی که مشغول گرافیک بوده از دیگر شاخه‌های هنر نیز دور نبوده و دغدغه‌های خود را ادامه داده است. حقیقی در رشته معماری تحصیل کرد و از همان دوران دانشجویی به طراحی پوستر و انجام کارهای گرافیکی مشغول شد. او بعد از دانشگاه این مسیر را ادامه داد و بعدا با تاسیس انجمن صنفی طراحان گرافیک، بیشتر وقت خود را در راه گرافیک صرف کرد بااین‌حال همان‌طور که خودش نیز بارها گفته، بعد از کم‌کردن فعالیت‌هایش از انجمن گرافیک فرصت بیشتری پیدا کرد تا کارهای دیگرش را دنبال کند که از آن‌جمله می‌توان به عکاسی، خط‌نگاره و حتی نوشتن کتاب اشاره کرد. او در چندسال گذشته با برگزاری چندین‌نمایشگاه عکس با عنوان «عکس‌های سفر»، «حسرت درناها»، «درختان»، «طبیعت بی‌جان» و همچنین خط‌نگاره‌هایی با الهام از شعر مولانا، حافظ و خیام تجربه ورود به دیگر شاخه‌های هنر را به معرض دید عموم گذاشت. حقیقی این‌بار هم قصد دارد نمایشگاه عکس‌های خود را با عنوان «ایران در آینه» از ٢١فروردین تا اول‌اردیبهشت در گالری شیرین واقع در خیابان کریمخان، خیابان١٣، شماره پنج به نمایش بگذارد. عکس‌های این نمایشگاه حاصل سفرهای شش‌ساله حقیقی به شهرهای مختلف ایران است. این عکس‌ها از کویر کلوت کرمان آغاز شده و بعد از آن به معماری‌های شاخص استان‌های مختلف رسیده است. حضور معماری که رشته تحصیلی این هنرمند بوده است، در این عکس‌ها بسیار پررنگ است اما در کنار آن باید به تاثیر گرافیک مخصوصا در ترکیب‌بندی رنگ‌ها و تصاویر نیز توجه کرد. آینه عنصر اصلی این عکس‌هاست؛ عنصری که به گفته حقیقی در میراث گذشته ما نیز بوده است. او حضور آینه در معماری ایران را آبستره‌ترین چیزی می‌داند که در فرهنگ ما وجود دارد. به همین‌بهانه گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم.

شما پیش از این گفته بودید عکاسی و خط‌نگاره برایتان زنگ تفریح و برای رفع خستگی است، اما با نمایشگاه‌های عکسی که در سال‌های اخیر برگزار کرده‌اید، به‌نظر می‌رسد این موضوع برایتان جدی‌تر شده. هنوز عکاسی برایتان زنگ تفریح است؟
شاید منظورم این بود که برگزاری نمایشگاه عکس یا خط‌نگاره برایم زنگ تفریح است، چون خارج از حوزه سفارش مستقیم سفارش‌دهندگان صورت می‌گیرد و در حقیقت برای خودتان کار می‌کنید. دلیل استفاده از چنین لغتی احتمالا همین بوده اما منظورم این نبوده است که گاه‌به‌گاه عکاسی می‌کنم. همیشه مشغول عکاسی مخصوصا در سفرها هستم. وقتی پروژه‌ای را تعریف می‌کنم، برنامه‌ریزی آن را هم انجام می‌دهم، مثل طبیعت بی‌جان. برای این پروژه هم که با آینه‌ها شروع ‌شد، باید برنامه‌ریزی می‌کردم تا مکان‌های خاصی را درنظر بگیرم و عکاسی کنم.
شروع «ایران در آینه» با ایده قبلی بود یا طی سفرهایی که دوربین همراهتان بود، عکس‌ها شکل گرفت؟
این پروژه شش‌سال قبل با یک‌آینه شروع شد. برای عکاسی کویر کلوت کرمان رفته بودم. آنجا یک‌کویر معروف با کوه‌های غریب معروف است. دوبار پیش از آن‌هم به این مکان رفته بودم و زمانی که خواستم عکاسی از آنجا را شروع کنم، فکر کردم باید کار جدیدتری انجام دهم چون از طبیعت بکر آن عکاسی شده بود. معمولا در این منطقه هوای ابری به‌ندرت پیش می‌آید و هوا بسیار گرم است اما یک‌بار مختصرابری در زمستان بود که از آن‌هم عکاسی کرده بودم. عنصر بعدی که می‌شد در این منطقه اضافه کرد، آدم‌ها بودند ولی این کار هم انجام شده بود. به همین‌دلیل فکر کردم آینه‌ها را وارد کنم. تعدادی احجام آینه‌ای به شکل مکعب و هرم ساختم و با آن عکاسی را شروع کردم. در همان‌میان، آینه‌های تکی هم داشتم که تصویر خودم را در آینه‌ها و کویر گرفته بودم. سال بعد این فکر تبدیل شد به اینکه آینه را به جای حجم، مستقل استفاده کنم.
مستقل؟
یعنی اینکه آینه به‌صورت حجم نباشد. در کارهای قبلی، آینه‌ها به شکل حجم‌های مکعبی و هرمی در وسعت طبیعت بودند، این‌بار می‌خواستم خود آینه تکی را به شکل مثلث و مربع درست کنم تا از درون آنها عکاسی کنم، موقعیت تازه‌تری اتفاق ا‌فتاد مثلا دوآینه وقتی در کنار همدیگر قرار گیرند، در هم تکثیر می‌شوند و ادامه پیدا می‌کنند. بعد به این نکته رسیدم اشکال آینه‌ها را از مثلث و مربع خارج و بیضی و دایره را هم وارد کار کنم. از هرشکل، سه، چهارآینه ساختم. دفعه‌های بعد آینه‌هایی با شکل‌های مختلف مثل مثلث، دایره، مربع و بیضی را با همدیگر به‌صورت ترکیبی یا مشابه استفاده ‌کردم. وقتی این تکثیرها انجام شد، متوجه شدم این کار در معماری میراث‌فرهنگی ما مثل کاشیکاری مساجد یا آینه‌کاری‌هایی در کاخ گلستان و حرم‌ها موجود است. این آینه‌ها در معماری ما وجود دارند و تکثیرپذیر هستند. بنابراین سراغ معماری‌ها و کاشیکاری‌هایی که آینه‌کاری‌ها در آنها تکثیر شده است، رفتم. بعد از آن جذب وسعت حضور رنگ در کاشی‌ها شدم. تا آن موقع کار اینگونه بود که بازتاب طبیعت مثل آسمان در زمین و... در عکس‌هایم نشان داده می‌شد... .
پروژه در ابتدا از طبیعت آغاز شد بعد به معماری رسید؟
بله. اول از طبیعت شروع کردم. در این نمایشگاه عکس‌های کویر را که آغازگر راه بودند، نمایش خواهم داد و عکس‌هایی که از طبیعت‌های دیگر هستند، نمایش نمی‌دهم. در ابتدا می‌خواستم آسمان، آب و زمین را در آینه پیوند دهم، در ادامه که به معماری‌ها رسیدم، مسیرم کانالیزه‌تر شد و قصد کردم نمایشگاه برگزار کنم اما فضایی که بتوان تمام عکس‌های طبیعت را نشان داد، نداشتیم پس به‌جز عکس‌های کویر کلوت که کار را با آن شروع کرده بودم و می‌خواهم نشان دهم پروژه چگونه شکل گرفته است، بقیه عکس‌های این نمایشگاه از معماری‌ها هستند. در سال چهارم رنگ را هم وارد کار کردم. به‌جز اینکه از اشکال متفاوت آینه استفاده کردم، صفحات متنوع رنگی را نیز همراه کار به‌کار بردم مثل قرمز، زرد، آبی، فیروزه‌ای و سرمه‌ای. بازتاب رنگ‌ها، معماری و آینه‌ها در این عکس‌ها با هم تلفیق شده‌اند.
وقتی رنگ‌ها وارد کار شدند، همچنان به عکاسی از طبیعت ادامه دادید؟
 از طبیعت هم عکس می‌گرفتم اما عکس را بیشتر وارد عکس‌های معماری کردم. معماری‌ها از سال سوم شروع شد و بعد از آن از سال چهارم، برنامه‌ریزی کردم که از کدام شهرها عکاسی کنم. اصفهان، شیراز، قزوین و تبریز را انتخاب کردم. ملاک، مکان‌هایی بود که معماری‌های شاخص میراث‌فرهنگی دارد.
این مکان‌های مختلف از نظر عکاسی تفاوتی هم داشتند؟
از چه نظر؟
مثلا از نظر بازتابی که در آینه‌ها به‌وجود می‌آوردند.
بله، تنوع شکل‌ها و رنگ‌ها را به این دلیل بیشتر کردم که برخی از معماری‌ها، بهتر جواب می‌دادند مثلا در برخی از کاشیکاری‌ها، آینه‌های مستطیل به دلیل کاشی‌های مربع، بهتر شده است اما گاهی اوقات که قوس‌هایی وجود داشت، آینه‌های بیضی و دایره موثرتر بودند چون خود شکل هم دارای قوس بود. در این کار حتما باید همکارهایی کمکم می‌کردند که سه، چهارنفر از دوستانم همراهم می‌آمدند تا آینه‌ها را برایم نگه دارند و همزمان آینه‌ها را حرکت می‌دادند چون در این حرکت‌ها، بازتاب‌ها در یکدیگر جواب می‌دادند. گاهی سه‌نفر همراهم می‌آمدند که هریک دوآینه را نگه می‌داشتند و عکس‌ها متکی به حرکت‌ و اتفاق می‌شد. گاهی اوقات یکی از همراهانم آینه را کنار می‌گذاشت تا رنگ‌ها را وارد کار کند و در این تکان‌دادن‌ها، عکس‌ها گرفته می‌شد... .
یعنی نمی‌شد از قبل برای آن برنامه‌ریزی کرد؟
اصلا نمی‌شد حتی در فکر ساختن پایه‌ای با تعدادی گیره بودم تا بتواند آینه‌ها را نگه دارد اما نتوانستم به تعدد گیره‌هایی برسم که بتواند هفت‌آینه را با هم نگه دارد و موقعیت ثابتی بسازد. همیشه بهترین جواب را زمانی گرفتم که سه‌نفر همراهی‌ام می‌کردند.
این پروژه تمام شده است؟ چه شد که بعد از شش‌سال تصمیم گرفتید نمایشگاهی برگزار کنید؟
قطعا ادامه دارد و چندمکان دیگر وجود دارد که دوست دارم از آنها هم عکاسی کنم مثلا قصد داشتم دره غریب قشم را عکاسی کنم اما به فصل گرما برخورد کردم. می‌خواستم کار را در شهرهای دیگر هم انجام دهم، اما راستش نگران این موضوع بودم که کارم از سوی کسانی که نمی‌دانند من چه قصدی‌ دارم، تکرار شود. در تمام مکان‌هایی که مشغول عکاسی بودم، آدم‌های زیادی پشت‌سرمان جمع می‌شدند و می‌خواستند بدانند چه اتفاقی درحال روی‌دادن است. می‌شنیدم که می‌گفتند چه تصمیم خوبی است پس ما هم سراغ آینه (خنده) برویم. در سی‌و‌سه‌پل اصفهان قدم می‌زدیم، دختر نوجوانی گفت هنر می‌خواند و می‌خواهد در مورد کارم بداند، پدرش گفت دخترم به عکاسی علاقه‌مند است و... وقتی متوجه کارم شدند، دختر به پدرش گفت برای من‌هم آینه بخر (خنده). البته در اینستاگرام و فیس‌بوک هم تا حدودی این اتفاق افتاد که برخی از کسانی که کارم را دیده بودند، مشابه این کار را انجام دادند. این مسائل کمی نگرانم کرد و برای همین تصمیم گرفتم نمایشگاه برگزار کنم تا قصدم را از این رفتار نشان دهم و بگویم این کار، خیلی اتفاقی نیست و با اینکه یک تجربه تازه است، اما صرفا تجربه نیست و دلم می‌خواست مفاهیم تازه هم در کارم باشد هرچند نمی‌دانم اصولا مفاهیم تازه‌ای در کارم هست یا نه. باید نمایشگاه برگزار شود تا متوجه نظرات شوم. در حقیقت رفتار آینه و تکثیر آن در معماری‌مان را قبلا هم داشته‌ایم. تمام مکان‌های حرم‌های مذهبی، کاخ‌ها و خانه‌های اشرافی‌مان آینه‌کاری‌های شاهکاری دارند و در دوران صفوی و قاجار نهایت زیبایی آن را می‌بینیم. حتی مفهوم بازتاب اشیا در آینه را هم داشته‌ایم. این بازتاب، تجریدی‌ترین رفتاری است که برای تزئین یک تفکر هنرمندانه می‌توان یافت. در فرهنگ ما نصب تابلو روی دیوار وجود نداشته است. از دوران صفویه که با اروپا ارتباط برقرار کردیم، نقاشی‌ها روی دیوار رفتند آن‌هم نه به‌صورت تابلو، بلکه نقاشی جزئی از دیوار بود اما آبستره‌ترین چیزی که در فرهنگمان داریم، آینه‌های روی دیوارها هستند. هرلحظه بنابر حضور افراد و موقعیت نوری، تصویر آینه‌ها تغییر می‌کند و اصلا ثابت نیستند. افراد با لباس‌های مختلف از جلو آینه‌ها عبور می‌کنند و بازتاب آن در آینه متفاوت می‌شود. مفهوم دیگری هم داریم که در یکی از قصه‌های مثنوی مولانا در مورد رومیان و چینی‌ها آمده است و درواقع نقل مفهوم بازتاب نشانه‌های خداوند روی زمین است. در این قصه، سلطان می‌پرسد چه کسانی نگارگران بهتری هستند و می‌گویند چینی‌ها و رومیان بهترین‌ها هستند. سلطان می‌گوید هر دوگروه را دعوت کنید، به هرکدام یک دیوار می‌دهم، هرکدام بهتر نگارگری کنند، صله و هدایای بیشتری به آنها خواهم داد. یک‌دیوار به رومیان و در مقابل آنها دیواری به چینی‌ها می‌دهند، میانشان پرده‌ای آویخته می‌شود تا یکدیگر را نگاه نکنند. بعد از پایان کار، رومیان نقاشی شگفت‌انگیزی روی دیوار می‌کشند و پرده که کنار می‌رود، می‌بینند چینی‌ها تنها دیوار مقابل را صیقل داده‌اند، هیچ نقشی نزده‌اند و دیوار را به آینه تبدیل کرده‌اند که بازتاب نقاشی رومیان روی دیوار آنها منعکس شود. این داستان، تمثیلی از جهان است که دنیا آینه‌ای از بازتاب ماوراست یعنی اگر آینه‌ات را جلا بدهی، بازتاب‌دهنده نور خواهی شد. مفهوم آینه در ادبیات کهن ما به‌جز مولانا بسیار زیاد است و در حافظ، سعدی و نظامی بسیار وجود دارد. در دوران معاصر نیز به هوشنگ ابتهاج که نام کتابش «آینه‌درآینه» است، می‌رسیم. پس کارکردن با آینه جزو اندیشه‌های شاعرانگی ایرانیان بوده است.

از طبیعت هم عکس می‌گرفتم اما عکس را بیشتر وارد عکس‌های معماری کردم. معماری‌ها از سال سوم شروع شد و بعد از آن از سال چهارم، برنامه‌ریزی کردم که از کدام شهرها عکاسی کنم. اصفهان، شیراز، قزوین و تبریز را انتخاب کردم. ملاک، مکان‌هایی بود که معماری‌های شاخص میراث‌فرهنگی دارد.


آنچه در مورد مفهوم معماری میراث‌فرهنگی در این پروژه صحبت کردید، صرفا در مورد نور است؟
بله، در مورد نور است. درست است در معماری ما همه بناها برای سرپناه هستند، اما آنچه ما به آن هنر معماری می‌گوییم، به‌جز آنکه دیوار و سقفی می‌سازد، فضا هم می‌سازد. فضا را نمی‌شود تعریف کرد، فضا را باید ساخت و حس کرد.
مگر در معماری‌های دیگر فضا نیست؟
در معماری فضا هست، اما در مورد بنا اینطور نیست. بنا لزوما معماری نیست که بخواهد هنرمندانه باشد. پنجره را در بنا می‌گذاریم تا نوری داخل ساختمان بتابد، اما پنجره در معماری هنرمندانه به‌جز آوردن روشنایی، نور و منظر را نیز تعریف می‌کند. در گذشته می‌دانستند در چه جایی درخت بکارند تا وقتی از پنجره بیرون را نگاه می‌کنیم، چه ببینیم.
و الان این مسائل در معماری ما استفاده نمی‌شود؟
در ساخت‌وسازهای معاصر به هیچ‌وجه این موضوع رعایت نمی‌شود. استفاده از نور را در معماری‌های پابرجای اروپایی در دوران کلاسیک و گوتیک لااقل در کلیساها می‌بینیم و معمار معروف فرانسوی «لوکوربوزیه» از همین مفهوم استفاده ‌کرد. او از نور برای پنجره‌هایش به‌گونه‌ای استفاده ‌کرد که بازتاب نور درست جایی افتاد که صلیب نصب شده است و غروب‌ها زوار با صلیب قرمز در کلیسا مواجه می‌شوند. در مسجد شیخ‌لطف‌الله اصفهان هم پنجره‌ها و درها به‌دنبال مفهوم بازتاب‌های نور هستند و این کار بسیار هنرمندانه انجام شده است.
شما هم در این پروژه به‌دنبال بازتاب نور بودید؟
نور برای عکاسی ناگزیر و ذاتا مهم است.
برای شما چقدر مهم بود؟ فلسفه‌ای که در مورد نور در میراث گذشته ما وجود داشت، از ابتدا در کارتان بود یا به‌مرور متوجه آن شدید؟
به نور هم رسیدم مثل موقعی که متوجه شدم می‌توانم بازتاب پنجره‌ها را در تعدد داشته باشم. در یکی، دوعکس نمایشگاه هم هست. از دوستانم خواهش کردم نور آفتاب را با آینه‌ای که در درست دارند روی قسمتی که می‌خواهیم عکس بگیریم، بتابانند. در واقع نور را شدت دادیم.
در مورد رنگ‌ها چطور؟ وقتی رنگ‌ها وارد می‌شوند، انگار حضور نورها کمتر می‌شود؟
بله، در حقیقت به دنبال زیبایی‌شناسی واحد بصری عکسی که قرار است ساخته شود، بودم و می‌خواستم یک عکس خوب هم ارائه دهم.
معمولا حضور معماری در عکس‌های شما مشهود بود، اما در این عکس‌ها، علاوه‌بر معماری به‌نظرم تجربه‌های گرافیکی هم خیلی در آثارتان نمود داشته است؛ به‌خصوص در ترکیب رنگ‌ها و معماری. این موضوع آگاهانه بود؟
قطعا وقتی آینه‌ها را جلو لنز می‌گرفتیم، به دنبال ترکیب بهتر در جابه‌جاکردن بودیم چون همیشه کادربندی یکی از بااهمیت‌ترین موضوعات در عکاسی است و ترکیب را باید ساخت. پس وقتی شوت‌کردن در حرکت‌دادن‌ها ممکن است به اتفاق منجر شود، در تعدد شوت‌کردن، قطعا اثری را انتخاب می‌کنم که دارای ترکیب‌بندی زیباتر و بهتر شده باشد و حتما نگاه یک طراح گرافیک در آن دخیل است چون دارم به ترکیب و کادربندی نهایی فکر می‌کنم و دیگر منظر یا مضمون برایم مهم نیست چون مضمون موجود است و حالا باید ترکیب درست را در کارهایم انتخاب کنم.
شما عکس‌های زیادی برای این پروژه گرفتید. سیر انتخاب آثار چگونه بود؟
روند انتخاب کارها خیلی پیچیده بود. برای این نمایشگاه ٦٠ عکس انتخاب و در ابعاد کوچک چاپ کردم و از دوستان معمار، نقاش و عکاس خواستم امتیاز دهند. عکس‌هایی که امتیازهای بالاتری گرفتند را در انتخاب اول قرار دادم و در نهایت به ٢٤ عکس رسیدیم.
قصد دارید همچنان پروژه را ادامه دهید؟
قطعا شهرهای دیگری را مدنظر دارم. در سفری که به اروپا رفتم در پاریس و بروکسل نیز آینه‌هایم را بردم و عکاسی کردم. اتفاق‌های تازه‌تری برایم افتاد.
از چه لحاظ تازه‌تر بودند؟
معماری آنها با ‌معماری سنتی ایرانی خیلی متفاوت است.
هرم داخل لوور با مثلث‌هایی که کنارش گرفته‌ام، تکثیر مثلثی تازه‌ای برایم ساخت یا ایفل با خط‌های متقاطعش اتفاق دیگری است، مثلا ما در فرهنگمان معماری‌ای که تمام آن کره یا این‌همه خطوط شکننده فولادی باشد، نداریم. دلم می‌خواهد با طبیعت‌ها و معماری‌های متفاوت هم این تجربه را داشته باشم.
پروژه شما به‌نوعی برگرفته از میراث گذشته ما بوده است اما در چندسال اخیر با راه‌اندازی اینستاگرام و گوشی‌های آیفون شاهد عکس‌های زیادی از انعکاس تصویر افراد در آینه بودیم. فکر می‌کنید بازتاب تصویرها در زندگی معاصر با میراث گذشته رابطه‌ای دارد یا تفاوت پیدا کرده است؟
فرق کرده است. من تعدادی عکس پشت صحنه برای نمایشگاه آماده کرده‌ام که آدم‌ها هستند و تصاویر خودمان هم در آینه‌ها افتاده است. البته عکس‌هایی را که آدم‌ها در آن هستند، در این نمایشگاه نشان نمی‌دهم، اما عکس‌های بسیاری دارم که آدم‌ها هستند و قطعا آنچه شما می‌گویید، حضور افراد است که در اینستاگرام هم هست؛ یعنی حضور پررنگ «من» در ارتباط با این ابزار که به دیگری منتقل کنم. این «من» در فرهنگ قدیم ما این‌همه بزرگ نبود. هیچ‌کدام از ما نام معمارانی که شاهکارهایمان را ساختند، نمی‌دانیم مگر تعداد اندکی از آنها را.
همان‌طور که این وضعیت در مورد خوشنویسان و نگارگرانمان هم بوده است.
بله، اما معماران گمنام‌تر هستند. «من» در کار آنها نیست. تفاوت گذشته و حال در اینجاست البته قطعا در عکس‌هایی که از اروپا گرفته‌ام، آدم‌ها زیاد هستند چون در فرهنگ آنها «من» حضور داشته و حضور شخص پررنگ است. ایده دیگرم هم این است که با آدم‌ها این پروژه را ادامه دهم و آینه‌ها و آدم‌ها را بدون معماری عکاسی کنم. تا وقتی نمایشگاهم را برگزار نکنم، فکر بعدی را نمی‌توانم اجرا کنم. باید از این نمایشگاه خلاص شوم تا به سراغ پروژه بعدی بروم.
به‌غیر از عکاسی، گویا قرار است خط‌نگاره‌هایتان را هم ادامه دهید.
بعد از نمایشگاه «من و ماتیس و خیام» می‌خواستم شعرهای سعدی را در ادامه خط‌نگاره‌های مولانا، حافظ و خیام در قالب خط‌نگاره ارائه دهم که پروژه عکاسی‌ام، خط‌نگاره‌ها را به عقب انداخت. امیدوارم فرصت کنم در کنار عکاسی، خط‌نگاره‌ها را شروع کنم و احتمالا شعرهای سعدی متاثر از عکاسی‌های فعلی‌ام خواهد شد.
در سال جدید چه برنامه‌ای دارید؟ همچنان گرافیک مشغله اصلی‌تان خواهد بود؟
گرافیک شغلم است و اگر نکنم، باید مسافرکشی کنم (خنده).


منبع:شرق