تبیان، دستیار زندگی
من با نویسنده های جوانی که صندوقچه ایده های شان خالی است، گفت وگوهای زیادی داشته ام. در خلال این گفت وگوها متوجه شده ام که گرفتاری آنها از تلقی های نادرستی که از کارشان دارند، ناشی می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رهایی از صندوقچه خالی

من با نویسنده‌های جوانی که صندوقچه ایده‌های‌شان خالی است، گفت‌وگوهای زیادی داشته‌ام. در خلال این گفت‌وگوها متوجه شده‌ام که گرفتاری آنها از تلقی‌های نادرستی که از کارشان دارند، ناشی می‌شود.

بخش ادبیات تبیان
نویسندگی


من با نویسنده‌های جوانی که صندوقچه ایده‌های‌شان خالی است، گفت‌وگوهای زیادی داشته‌ام. در خلال این گفت‌وگوها متوجه شده‌ام که گرفتاری آنها از تلقی‌های نادرستی که از کارشان دارند، ناشی می‌شود. اینجا به سه مورد از این فکرهای نادرست اشاره و تاکید می‌کنم که همه این موارد بسیار مهم هستند.
1 چنین کسانی منتظر الهام هستند... نویسنده جوان که در عین‌حال عاشق ادبیات ممتاز هم هست، معمولا این تصور را دارد که نوشتن فعالیتی آسمانی است، هنری الهی و در نتیجه ایده‌های بزرگ -مانند امواج رادیویی- از آسمان‌ها به ذهن آدم‌های برگزیده الهام می‌شود. نویسندگی حقیقی نیاز به تلاش دارد. برای آمدن کلمات روی کاغذ یک نفر باید تلاش کند و کلمات را روی کاغذ بنویسد. هیچ راهی برای فرار از این واقعیت وجود ندارد.
عده‌ای فکر می‌کنند که تلاش ربطی به ایده‌پردازی ندارد و می‌گویند آدم یا ایده‌های داستانی دارد یا ندارد و این همه واقعیت است. اما این همه واقعیت نیست. دریافت ایده‌های داستانی بخش مهمی از کار یک نویسنده است و به اندازه نوشتن داستان و فروش و ارائه آن، نیازمند سازماندهی، برنامه‌ریزی و توجه همراه با صرف انرژی است.
مطمئن باشید که اگر منتظر الهام بمانید، ایده‌های زیادی را از دست خواهید داد. یکی از راه‌های به‌دست آوردن ایده‌های داستانی این است که همیشه دفترچه‌ای همراه خود داشته باشید و مطالب مجله‌ها و روزنامه‌ها، فکرهای‌تان، مشاهدات‌تان و هر چیز ثبت‌کردنی دیگر را در آن یادداشت کنید.
2 چنین کسانی به خودشان ایمان ندارند... آنچه یک نویسنده جوان را وادار یا تحریک به نوشتن می‌کند، علاقه او به مطالعه است. خواندن آثار ادبی بزرگ او را عمیقا تحریک و شهوتی هیجان‌انگیز برای تقلید را در او بیدار می‌کنند. او دلش می‌خواهد به همین زودی‌ها به همان خوبی‌ها بنویسد: بلندپروازی‌ای ارزشمند، مشکل همین‌جاست. تردیدی وجود ندارد که تقلید کورکورانه نویسنده‌ای جوان از آثار باشکوه نویسنده‌های بزرگ، شکست او را در پی خواهد داشت. فاصله میان هدف و نتیجه بسیار زیاد خواهد بود.
او باز هم فکر خواهد کرد که ایده‌های خودش پیش‌پا‌افتاده، معمولی و کودکانه است. باز هم ایده‌های خودش را کنار خواهد گذاشت و روی موضوعاتی مثل موضوعات آثار آن اساتید بزرگ زورآزمایی خواهد کرد و البته بازهم از پس آنها بر نخواهد آمد و دچار اندوه خواهد شد.

وظیفه نویسنده به تصویر کشیدن است نه قضاوت کردن. ادبیات ثبت ضعف‌های انسانی است. شما باید همدردانه به این ضعف‌ها علاقه‌مند باشید و تا زمانی که به عمق آنها دست پیدا نکرده‌اید، نباید کنجکاوی‌تان نسبت به آنها فروکش کند.

نویسنده جوان به‌ندرت به این موضوع فکر می‌کند که شاهکارهای مورد ستایشش هرگز نمونه‌های نوعی از آثار خالقان‌شان نیستند. آنها انتخاب‌هایی دقیق از محصول فکری همه زندگی یک هنرمند هستند.
3 چنین کسانی -آن‌طور که باید و شاید- زندگی را دوست ندارند... در یک جمع ده‌نفره از دانشجویان تازه‌کار نویسندگی، از نه نفرشان بپرسید که دوست دارند درباره چه موضوع‌هایی بنویسند. تردید ندارم که جواب آنها چندان با علاقه به انسان و رفتارهای او مرتبط نخواهد بود. شاید وقتی این جمله را می‌خوانید، به خودتان بگویید: «خب این یکی دیگه به من ربطی نداره. من به مردم علاقه دارم، شکی نیست.» و با این‌حال به‌هیچ‌وجه آن احساس علاقه‌مندی‌ای را که لازمه موفق‌شدن در نویسندگی است، نداشته نباشید.
شاید شما دوست داشته باشید با دیگران معاشرت کنید، دوستان زیادی داشته باشید، آدم خوش‌صحبت و بذله‌گویی باشید و دوست داشته باشید درباره شخصیت‌ها مطالعه کنید، اما اینها کافی نیست. شما می‌توانید همه اینها باشید و همه این کارها را انجام دهید و بازهم به‌هیچ‌وجه علاقه‌ای واقعی به بررسی تحلیلگر و جست‌وجوگر ادبی نداشته نباشید.
ممکن است خودتان آدم پرتحرکی باشید و تاب تحمل آدم‌هایی را که پرتحرک و پرتکاپو نیستند، نداشته باشید. ممکن است آرمان‌گرایی عبوس باشید -مذهبی یا اخلاقی- و گناهان دیگران عصبانی، اندوهگین یا وحشت‌زده‌تان بکند. اگر فقط به خوب یا بد بودن آنها فکر کنید، در حقیقت به احساس و ادراک ادبی خالص پایبند نیستید.
وظیفه نویسنده به تصویر کشیدن است نه قضاوت کردن. ادبیات ثبت ضعف‌های انسانی است. شما باید همدردانه به این ضعف‌ها علاقه‌مند باشید و تا زمانی که به عمق آنها دست پیدا نکرده‌اید، نباید کنجکاوی‌تان نسبت به آنها فروکش کند.



منبع: فرهیختگان/ کاوه فولادی‌نسب، داستان‌نویس