تبیان، دستیار زندگی
اشعاری از شاعران معاصر کشورمان در حال و هوای انقلاب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ای دل شدگان! بهار آزادی شد

اشعاری از شاعران معاصر کشورمان در حال و هوای انقلاب

فرآوری: زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
بهار آزادی

رضا اسماعیلی از شاعران کشورمان به مناسبت فرا رسیدن دهه فجر و روزهای پیروزی انقلاب 16 رباعی سروده است.این رباعی‌ها به شرح زیر است:

1

او آمد و در کویر، باران گل کرد

در خاک وطن، نهال ایمان گل کرد

او آمد و ریشۀ زمستان خشکید

گلعطر خجستۀ بهاران گل کرد

2

او آمد و با گرسنگان خلوت کرد

در شهر، امید و عشق را قسمت کرد

از منبر خاک، مهربان، بالا رفت

با لهجه‌ی پا برهنه‌ها صحبت کرد

3

او آمد و ما برادری را دیدیم

درعالم خاک، سروری را دیدیم

او آمد و سیب عشق را قسمت کرد

در سایه‌ی دین، برابری را دیدیم

4

او آمد و زندگی پر از شادی شد

ویرانۀ دل، دوباره آبادی شد

او آمد و فتنۀ خزان پرپر شد

ای دل شدگان! بهار آزادی شد

5

آن مرد، ز داغ و درد مردم می‌گفت

از خانۀ لخت و سرد مردم می‌گفت

او آمده بود تا ورق برگردد

بی واهمه از نبرد مردم می‌گفت

6

او آمد و مهر و ماه را فهمیدیم

پایان شب سیاه را فهمیدیم

او آمد و زیر سایه‌ی دستانش

ما معنی سرپناه را فهمیدیم

7

او آمد و حال آسمان بهتر شد

خورشید شکفت، تیرگی پرپر شد

از بند گسست، حضرت آزادی

دوران حکومت ستم، آخر شد

8

اوآمد و کوچه و خیابان شد سبز

امید شکفت و عشق و ایمان شد سبز

او آمد و از وطن فراری شد دیو

در فصل فرشته، بوی انسان شد سبز

9

او آمد و چشم آسمان را وا کرد

در فصل قفس، پرنده را افشا کرد

آموخت به ما پرندگی را با شوق

صیاد قفس اراده را رسوا کرد

10

مردی ز تبار بوذر و سلمان بود

بر روی لبش تبسم ایمان بود

در جامۀ خاک، روح افلاکی داشت

آمیزه ای از فرشته و انسان بود

11

بر روی لبش، تبسمی زیبا بود

درهای دلش به روی مردم وا بود

از نام و نشان او اگر می‌پرسی؟

او، روح خدا، امام خوبی‌ها بود

12

بر روی لبش، سلام آزادی بود

در سینه‌ی او، پیام آزادی بود

او آمد و واژۀ قفس را خط زد

او روح خدا، امام آزادی بود

13

من آمده‌ام امید را بنویسم

صبحی که ز ره رسید را بنویسم

من آمده‌ام به خط عزت نامِ

این ملت رو سپید را بنویسم

14

برخیز که نور ناب را بنویسیم

آیینه ترین  کتاب  را بنویسیم

برخیز به خط روشن آزادی

منظومه‌ی انقلاب را بنویسیم

15

ما امت «لا اله الا الله» ایم

با قافله‌ی مُوحدان همراهیم

هم قبله و هم قبیله‌ی ابراهیم

هم سلسله‌ی امام روح اللهیم

16

ای دل شدگان! مُرید وحدت باشید

در چشم وطن، امید وحدت باشید

وقتی ز نفاق، باب وحدت بسته ست

چون روح خدا، کلید وحدت باشید


*

مرضیه (رها) هوشمند نژاد از شاعران کشورمان هم‌زمان با روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و فرارسیدن دهه فجر شعر زیبایی سروده است. این شعر به شرح زیر است:

چای می‌خورد و زیر لب می‌گفت

پدرم باز از آن  زمستان‌ها

هر «درختی تنی بلور آجین»

فصل سرما و لرز دندان‌ها

توی چشمش جرقه‌ای روشن

یاد تصویر های دورادور

پدر این بار رفته تا بهمن

رفته تا خاطرات شور و شعور

تو نبودی هنوز، ما هر روز

از سر شهر تا تهش فریاد...

راهپیمایی و شعار...خون شهید

دل به دریا زدیم...باداباد!

انقلاب از نگاه بابایم

دست رد بود روی سینه زور

روی خان و خیانت و دزدی

روی شاه و ساواک گور به گور!

چشم بابا چه می‌درخشید از

خاطراتی که در خیالش بود

سفرش بالهای خوبی داشت

گوش من مثل هر دو بالش بود

رفت تا روزهای تیر و ترور

رفت تا روزهای بهمن ماه

رفت تا خون، حماسه، اشک، خدا

رفت تا... لا الله الا الله

تو نبودی و شهر با یک گل

در زمستان بهار شد بابا!

فصل آزادی و بهار عشق

آخرش ماندگار شد بابا!

من نبودم، ولی بهارش را

از نگاهش همیشه می‌خوانم

می‌درخشد نگاه او هربار

راز آن را چه خوب! می‌دانم!

*
غزلی تقدیم به حضرت امام خمینی (ره)، سروده شاعره جوان هم روزگار ما، خانم وحیده افضلی:

در میان چشمهایش بی نهایت راز داشت
در بهار خنده اش گلبرگ های ناز داشت

سید خوشروی ما در مشکی عمامه اش
وعده ی یک صبحگاه روشن و دلباز داشت

گرچه پیغمبر نبود اما به پیغمبر قسم
همچو او در سرزمین سینه اش اعجاز داشت

هر کسی می دید او را، بی تامل می شناخت
این نشانش بود، چشمانی درشت و باز داشت

ابروانش را به استادی به بازی می گرفت
در کنار خنده اش اخمی غلط انداز داشت

صبر او صبر عجیبی بود، روزی گفته بود...
این حقیقت را که در گهواره ها سرباز داشت

ناگهان سبز و بهاری شد هوای شهرها
در همان صبح زمستانی که او پرواز داشت

×××

او مسیح خاک ایران بود، یادش سبز باد
رفت و پایان نگاهش باز هم آغاز داشت...



منابع:
فارس
حوزه هنری