تبیان، دستیار زندگی
یم‌ ما نباختیم‌، چون‌ پشیمان‌ نیستیم‌، و پشیمان‌ نیستیم‌ چون‌ نباختیم‌. ما بردیم‌، چون‌ دفاع‌ كردیم‌، و دفاع‌ كردیم‌ چون‌ مَردیم‌. ما جنگیدیم‌ چون‌غیرتمندیم‌؛ و غیرتمندیم‌ چون‌ مسلمانیم‌. ما نباختیم‌، چون‌ پشیمان‌ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ما نباختیم‌


ما نباختیم‌، چون‌ پشیمان‌ نیستیم‌، و پشیمان‌ نیستیم‌ چون‌ نباختیم‌.

ما بردیم‌، چون‌ دفاع‌ كردیم‌، و دفاع‌ كردیم‌ چون‌ مَردیم‌.

ما جنگیدیم‌ چون‌غیرتمندیم‌؛ و غیرتمندیم‌ چون‌ مسلمانیم‌.

ما نباختیم‌، چون‌ پشیمان‌ نیستیم‌، و پشیمان‌ نیستیم‌ چون‌ نباختیم‌.

ما بردیم‌، چون‌ دفاع‌ كردیم‌، و دفاع‌ كردیم‌ چون‌ مَردیم‌.

ما جنگیدیم‌ چون‌غیرتمندیم‌؛ و غیرتمندیم‌ چون‌ مسلمانیم‌.

كوه ها بر گام هامان‌ به‌ سجده‌ نشستند، و آسمان ها بر سجودمان‌ غبطه‌خوردند.

تیغ‌ها از حنجره‌هامان‌ گریزان‌ بودند، و حنجره‌هامان‌ تشنه‌ خون‌حیات‌.

قلب هامان‌ در حسرت‌ دیدار گلوله‌ می‌سوخت‌، و انفجار، آرزو به‌ دل‌ ازگریز ما.

ما با «مین‌»ها هم‌ خانه‌ بودیم‌ و بر سفره‌ «تخریب‌» تناول‌ می‌كردیم‌.

دود و خاكستر، سایه‌بان مان‌ بود و آتش‌، گرمای‌ وجودمان‌.

زمین‌ كه ‌می‌خوردیم‌، آسمان‌ می‌شكست‌، و بر هوا كه‌ می‌رفتیم‌، زمینیان‌ غبطه ‌می‌خوردند.

سرهامان‌ با سربند نسبت‌ نزدیك‌ داشتند، و سربندها با قناصه‌،احوالپرسی‌ می‌كردند.

لب هامان‌ با خنده‌ بیشتر مأنوس‌ بود، و اشك هامان‌جاری‌ چشم های‌ پاكمان‌.

پوتین‌ كه‌ بر پای‌ می‌كردیم‌، زمین‌ را از زیارت‌ گام هامان‌ محروم‌می‌ساختیم‌، و كلاهخود را كه‌ بر سر می‌گذاشتیم‌، خورشید از نتابیدنش‌ برخود می‌لرزید.

پس‌:

بیاییم‌ به‌ شهدا فخر نفروشیم‌.

بیاییم‌ غبطه‌ جنگ‌ ندیده‌ها رانپسندیم‌.

بیاییم‌ و برادری‌ جبهه‌ها را به‌ شهرها سرایت‌ دهیم‌.

بیاییم‌ و خدای‌ حاكم‌ بر جبهه‌ را با شهری‌ها مأنوس‌ سازیم‌.

بیاییم‌یك‌ بار دیگر خود را بیازماییم‌. حرمت‌ گُل ها را پاس‌ بداریم‌. سبزه‌ها را لگدنكنیم‌. قرار نیست‌ همه‌ گیاهان‌ گل‌ بدهند. انتظار بیجا نداشته‌ باشیم‌. هرگلی‌ بویی‌ دارد، همه‌ را به‌ یك‌ چشم‌ زیارت‌ نكنیم‌.

ما كه‌:

هر روز به‌ گل ها سلام‌ می‌كردیم‌، چرا امروز از احوالپرسی‌ غنچه‌ها دریغ‌داریم‌؟

هر شام‌ با تبسم‌ شیرین‌ زندگی‌ می‌خفتیم‌، امروز با حسرت‌ گذشته‌ دل‌ را چركین‌ می‌كنیم‌؟

هر ظهر، میهمان‌ قنوت‌ دست هامان‌ بودیم‌، امروزسفرة‌ مادیت‌ را بهتر می‌شناسیم‌؟

هر روز هنگام‌ غروب‌، دل‌ به‌ دریای‌بیكران‌ آسمان‌ می‌سپردیم‌ و روح‌ را جلا می‌دادیم‌، امروز از لطافت‌ خلقت‌ وجلال‌ و جمال‌ خالق‌ غافلیم‌؟

بیا تا:

یك‌ بار دیر به‌ روزهای‌ نه‌ چندان‌ دور بر گردیم‌.

یك‌ بار دیگر در قنوت‌نمازهامان‌ به‌ پرواز در آییم‌.

یك‌ بار دیگر به‌ همسایگان‌ خود، تبسم‌ زندگی‌بسیجی‌ هدیه‌ دهیم‌.

یك‌ بار دیگر به‌ صفر كیلومترها و تازه‌ واردها به‌ دیده ‌احترام‌ بنگریم‌.

یك‌ بار دیگر هجوم‌ بریم‌ و ما زودتر ظرف های‌ تبركی‌ را شستشو دهیم‌ و همچنان‌ در سلام‌ كردن‌ بر دیگران‌ پیشی‌ گیریم‌.

مگر چند سال‌ گذشته‌؟ كوه‌ كه‌ به‌ این‌ سرعت‌ چهره‌ عوض‌ نمی‌كند.

هر چقدر هم كه‌ سیلاب‌ و طوفان‌ سنگین‌ باشد!

حمید داودآبادی