سوره ی مائده - آیات 100 الی 105
پاك و پلید یكسان نیستند
شاید دیده باشید كه بعضى از مردم كارِ نادرستى انجام مىدهند و هنگامى كه علت را مىپرسید، بدون این كه دلیل روشنى داشته باشند، مىگویند: «همه این كار را مىكنند.» براى نمونه، گاهى پوشیدن لباس نامناسبى عادى مىشود. وقتى سوال مىكنید كه چرا چنین لباسى به تن مىكنید؟ مىگویند همه مىپوشند. حال آن كه چیزى كه بد است، هر قدر هم فراوان و زیاد باشد، باز هم بد است و با خوب برابر نیست.
خداوند مهربان مىفرماید:
بگو: پلید و پاك یكسان نیستند. اگر چه فراوانىِ پلید، تو را به شگفت آوَرَد. پس اى خردمندان، از خدا بترسید، شاید رستگار شوید.
آیه 100
بیهوده سوال نكنید
گفتهاند: روزى پیامبر اكرم(ص) دستور خدا دربارهی حج را براى مسلمانان بیان فرمود. یكى از مسلمانان پرسید: «آیا باید هر سال، حج بهجا آوریم؟» پیامبر(ص) پاسخى ندادند، ولى او دوباره سوال خود را تكرار كرد. پیامبر(ص) فرمودند: «واى بر تو! چرا این همه اصرار مىكنى؟ اگر در جواب تو بگویم بلى، حج در همهی سالها، بر تمام شما واجب مىشود، و اگر در همهی سال واجب باشد، توانایى انجام آن را ندارید و اگر با آن مخالفت كنید، گناهكار خواهید بود. بنابراین، چیزى را كه به شما نگفتهام، دربارهی آن اصرار نكنید، زیرا یكى از امورى كه باعث هلاكت اقوام گذشته شد، این بود كه لجاجت و پرحرفى مىكردند و از پیامبرانشان زیاد سوال مىكردند. پس، هنگامى كه به شما دستورى مىدهم به اندازه توانایى خود آن را انجام دهید و هنگامى كه شما را از چیزى نهى مىكنم، خوددارى كنید.»
در زمان حضرت موسى(ع)، مردى از قوم بنىاسرائیل كشته شد و قاتل معلوم نبود. حضرت موسى(ع) فرمان داد گاوى را سر ببرند و قسمتى از گاو را به بدن مرده بزنند تا زنده شود و قاتل خود را معرفى كند. آنان آنقدر در مورد این كه چگونه گاوى را سر ببرند، سوال و بهانهجویى كردند كه پیدا كردن چنان گاوى برایشان مشكل شد و نزدیك بود از این كار صرف نظر كنند.
خداوند مهربان مىفرماید:
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، از چیزهایى كه آشكار شدنشان شما را ناراحت مىكند، نپرسید: و اگر هنگامى كه قرآن نازل مىشود دربارهی آن سوال كنید، براى شما روشن مىشود. خداوند از آن گذشت و خدا آمرزندهی بردبار است. قومى كه پیش از شما بودند، آنها را پرسیدند. سپس به آن كافر شدند.
آیات 101 و 102
پدرانشان چیزى نمىدانستند
اعراب پیش از اسلام، آداب و رسوم عجیب و نادرستى داشتند، براى نمونه، اگر شترى ده بار شتر ماده مىزایید، آن را آزاد مىكردند و كسى سوارش نمىشد. فقط گاهى از شیر آن مىدوشیدند و به مهمانان مىدادند. این شتران را «سائبه» مىگفتند. شتر «سائبه» بعد از آن هر چه مىزایید، گوشش را مىبریدند و همراه مادرش آزاد مىكردند و به آن «بحیره» مىگفتند.
گوسفندى كه دو قلو مىزایید، «وصیله» نام داشت و كشتن آن حرام بود.
به شتر نرى كه براى بارورى شتران ماده استفاده مىشد نیز «حام» مىگفتند و كسى حق سوار شدن بر آن را نداشت.
اعراب این كارها را از قوانین الهى مىدانستند و به این ترتیب تعدادى از دامهایشان را بىمصرف و بىصاحب رها مىكردند. خداوند انجام این قبیل كارها را ممنوع كرد. در قرآن چنین مىخوانیم:
خداوند، «بَحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است، ولى آنان كه كافر شدند، بر خدا دروغ مىبندند و بیشتر آنان نمىفهمند و هنگامى كه به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پیامبر بیایید مىگویند: آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، براى ما كافى است. آیا حتى اگر پدرانشان چیزى نمىدانستند و هدایت نشده بودند؟ اى كسانى كه ایمان آوردهاید، مراقب خود باشید. هرگاه شما هدایت شوید، آنكس كه گمراه شده است به شما زیانى نمىرساند. بازگشت همه شما به سوى خداست. پس شما را از آنچه انجام دادهاید، آگاه مىكند.
آیات 103 الى 105
آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
جزء هفتم - سورهی مائده آیات 82 الی 120